بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین. توفیق خوبی بود که ماه ذیحجه به نام نامی بزرگواری شروع میشود که به فرمایش آقای دکترعبدی پور بیش از 400 سال حوزویان و همهی طالبان علم، دانشپژوهان و دانشجویانی که به دنبال علم بودند، از مکتوبات ایشان استفاده کردهاند. آنها در یکی از علومی که منتسب به علوم اسلامی است، مثل منطق، سر سفرهی این مرد بزرگ نشستهاند. خود ما هم خوشهچین خرمن آنها بودیم، همین حاشیهی ملاعبدالله در زمان ما متن درسی بود. خداوند عزتتان را بیشتر کند. همانطور که عرض کردم، بزرگداشت و نکوداشت همهی این بزرگمردان، نکوداشت علم و علمخواهی است.
من مقالهای را در مورد مرحوم ملاعبدالله در الذریعهی مرحوم شیخ آقا بزرگ تهرانی دیدم. محتوای آن مقاله اینطور بود که ایشان در زمان خودشان با تمام محدودیتهایی که داشتند، اثرات فاخری را تولید کردند که میتواند نکوداشت ایشان حداقل این مقدار انگیزه را به نسل جدید منتقل کند که اگر اینها در این عصر و زمانه بودند میتوانستند خالق اثرهای بسیار بسیار بزرگتر و فاخرتر از این باشند.
این نکتهای که عرض میکنم با یک واسطه است. استادی داشتیم که میگفت در نجف به دلیل اینکه مرحوم شیخ آقا بزرگ کتابخانه بزرگی داشت، من برای مراجعه به کتاب و کتابخانه به منزل مرحوم حاجآقا بزرگ میرفتم. ، ایشان میگفتند که من مکرر ایشان را در این حالت دیدم که به علت گرما، نیمتنه به بالا برهنه بود و مشغول نگارش بود و وسیلهی پذیرایی ایشان هم یک کاسه شکر، یک بطری آب و یک قاشق بود که بتواند از خودش پذیرایی کند و خالق این اثر الذریعه باشد. بینی و بین الله
نگاه میکنیم که چطور زحمت میکشیدند. به نظرم بیش از این باید فعالیت کرد. من شاید قبلا هم در جلسات دیگر عرض کردم که گاهی آدم نگاه میکند و به تحلیل میپردازد، میبیند مثلا مرحوم شیخ طوسی(رض) کتابی به نام مسائل الطرابلسیه و غیره دارد که محصول استفتائاتی است که از نقاط مختلف از محضر شیخ طوسی - درود و رضوان خدا بر او باد - میشد.
گاهی اوقات مکتوبات بزرگان ما، تاریخ را هم احیاء میکند. آن چیزی که در بادئ امر به ذهن میرسد این است که طرابلس پایتخت لیبی است. هیچگاه در آفریقا در آن زمانه و در آن مقطع، شیعه نداشته است. بله در قرون بعدی فاطمیون به آفریقا و الازهر آمدند و آثار این بخش از شیعیان در آفریقا هست. [1]اما در زمان شیخ طوسی در طرابلس شیعه نداشتیم. یک اتفاقاتی در شامات آن زمان و لبنان امروز اتفاق افتاد. شهری به نام طرابلس در خود لبنان داشتیم. الان به ذهن تبادر نمیکند که یک روزی آنجا خاستگاه شیعی بود. [2]بر اثر جنگهای داخلی که در آن زمان گاهی اتفاق افتاد عدهای مجبور به مهاجرت شدند و ترک کردند. از جمله یکی از مقاصدی که در آن زمان صحبت بود، این بود که اگر حزب الله لبنان بتواند آثاری را در مناطق شمال و استان جبل پیدا کند، خوب است. مثلا خانهی شهید ثانی را پیدا کنند و احیاء کنند. اینها خیلی به فهم این قصه کمک میکند. بعید هم نیست که سالیانی بر ما بگذرد و طرابلس شیعی مطرح نشود و بعد بگویند که این وهم و توهم شیعیان بوده است و همه را منکر شوند، کمااینکه الان هم هست.
شناخت تاریخ تشیع و بسترهای تحولات جوامع شیعی مهم است. در نتیجه این تراث و این نکوداشتها اهمیت دارد.
شما مثلا میفرمایید که ما مراجعه کردیم به دلیل اینکه ما ملاعبدالله بهابادی را نمیشناسیم، از ایشان خبر نداریم. یک بخشی شناسایی این بخش از این همه بزرگان است که زحمت کشیدهاند و همین تکنگارههایی که اتفاق میافتد، خیلی خوب هم هست. باز هم این خالی از لطف نیست. مرحوم آقای مطهری(رض) از نقل این قصه افسوس میخورد که چرا پیگیر نشدند، میگفتند: زمانی در درس مرحوم آیتالله العظمی بروجردی، ایشان گفتند و رد شدند و بعد هم کسی پیگیر نشد که مصادفت و پیدایش اخباریها در شیعه، مواجههاش با فلسفهی حسی است که در اروپا اتفاق افتاد. بعد هم همیشه افسوس میخورد که من چرا از ایشان نپرسیدم که سند و مدرک این حرف از کجاست؟
مثل مرحوم محقق کرکی و مهاجرتی که از لبنان به ایران داشتند، نه تنها فقه شیعه را تقویت کرد، بلکه در واقع فقه شیعه را به بستر دیگری برد. اگر شما امروز به کتاب مکاسب مرحوم شیخ مراجعه کنید، اگر نگوییم منحصربهفرد است، اکثر استنادات مرحوم شیخ در مسائل حکومی به جامع المقاصد مرحوم محقق کرکی است، مانند :خراج، نماز جمعه، جوائز السلطان... .
من یک گفتگویی با مرحوم عمید زنجانی در دانشگاه تهران داشتم، زمانی که ایشان رئیس دانشگاه تهران بود. گاهی اوقات زمان به ما ایده میدهد. ایشان دانشآموختهی نجف بود، یعنی تفکر نجفی داشت. ایشان میگفت: من راجع به نقش مصلحت در فقه 500 صفحه مطلب نوشتهام. چیزی که قبل از انقلاب هیچ به ذهن من متبادر نبود. زمین و زمان میتواند به یک فقیه موضوع را القاء کند. شما از همین یزدیها نقش عرف در فقه، نقش مصلحت در فقه میبینید. امیدواریم انشاءالله خداوند توفیق دهد و بتوانیم آثار، تفکر، نوع منش و بینش مثل مرحوم ملاعبدالله بهابادی(رض) را احیاء کنیم. اگر هم دنیا یا حتی همین حوزویان ما ملاعبدالله را نمیشناسند تقصیر خود ما است که نتوانستیم گوهرهایی که داشتیم را خوب بشناسانیم و اگر این اتفاق نیفتد، دنیا آنطور که خودش میخواهد اینها را به مردم معرفی میکند و آن زمان دست ما کوتاه میشود و بعد با ملاعبداللهی مواجه هستیم که این ملاعبدالله یک شخصیت کاریکاتوری است که با واقعیت خودش منطبق نیست.
خیلی راه دور نرویم، شما به همین نسل جدید علیرغم تمام امکاناتی که در جمهوری اسلامی وجود دارد، بگویید که امام خمینی را توصیف کنند، واقعا نمیشناسند. حالا ایشان 400 سال قبل تحت چه شرایطی، پذیرفتند که تولیت عتبهی امیرالمؤمنین(ع) را بپذیرند و با حکومت همکاری کنند، آن هم دولت عثمانی که واقعا از آنها تولی میکند. میتوان گفت که او نمایندهی یک مذهب بود. اگر عثمانی ها هم آمدند و دوباره از ایشان دعوت کردند که متولی و حاکم نجف باشند ، در حقیقت میخواستند یک اقتدار علمی و سیاسی در مقابل دولت صفوی ایجاد کنند.
امیدواریم انشاءالله که سهم خودمان در نکوداشت و بازمعرفی مرحوم ملاعبدالله و چنین شخصیتهایی را به درستی داشته باشیم که حوزه به آنها بدهکار است، 400 سال جوامع علمی ما اعم از شیعه و سنّی سر سفرهی ایشان بودند.
از این نباید هراس داشت که ما کنگره گرفتهایم برای یک حاشیه نویس. شما نگاه کنید این معالمی که شما میبینید یک مقدمهای از یک فقه بزرگ است، یعنی در واقع مقدمهای نوشته است. مقدمهی ابن خلدون را عرض میکنم، از خود ذی المقدمهاش هم الان معروفتر است. یعنی مقدمهی ابن خلدون را به مقدمهاش میشناسند. بنابراین هیچ نباید از حاشیه بودن هراس داشت.
از اختصاصات خود مرحوم آقای بروجردی - خدا رحمتشان کند - در فقهشان بود که فقه شیعه به منزلهی مقدمهای بر فقه اهل سنت است. این گاهی اوقات ایهام هم ایجاد میکند و گاهی اوقات فکر میکنند که این مقدمیت به معنای مقدمیت رتبی است، نه، به تعبیر خود ایشان، چون فقه رایج در فقه اهل سنت بود، مردم با توجه به فقه آن روز عمل میکردند. بنابراین ما اگر بخواهیم فقه خودمان را بفهمیم باید بدانیم که فهم درست، متفرع بر این است که فقه اهل سنت را بفهمیم. به همین خاطر ایشان و شاگردانشان برای فهم بیشتر مسائل متعرض میشدند.
مساله ای دیگر همین بحث علوم عقلی، منطق، فلسفه و کلام است. در واقع، گروههای علمی ما از سازمان پشتیبانی علمی میکنند. کلام و حکمت و منطق جای خودش را دارد. آقای استاد رضانژاد در کلام و استاد حسن معلمی در فلسفه مدیران گروه های ما می باشند ومی توان ازظرفیت این گروه ها استفاده نموده و همکاری علمی خوبی را با دبیرخانه کنگره داشته باشیم
[1] این شهر قدیمی در قرن هفتم هجری به دستور "منصور قلاوون" سلطان مملوکی توسعه پیدا کرد و در دوره ی فاطمیان، خاندان شیعه مذهب بنی عمار بر آن حکمرانی کردند.
[2] مورخان نوشته اند که در زمان حاکمیت شیعه بر شمال لبنان، منطقه ی طرابلس به شکوفایی فرهنگی رسید و در آن مسجد و مدرسه و کتابخانه ی بزرک تاسیس شد.
درابتدای قرن دوازدهم میلادی شهر طرابلس به محاصره ی صلیبیون در آمد که بعد از چند ماه موفق به تصرف آن شدند و در آن دولت مورد نظر خود را تشکیل
دادند. https://www.irna.ir/news/8344741/









