محمدجعفر جامه‌بزرگی[1]

مسئله تشکیک از مسائل بسیار مهم در گستره اندیشه اسلامی است که تأثیر بسزایی در نظریه‌پردازی‌های حکمای مسلمان به ویژه سهروردی و ملاصدرا داشته است. این مسئله به ویژه در مکتب شیراز و نزد اندیشمندانی همچون سید سند، علامه دوانی و غیاث الدین دشتکی  مورد بررسی قرار گرفته است. مقاله حاضر به بررسی تأملات علامه بهابادی در مسئله تشکیک پرداخته و نشان می دهد علامه بهابادی مانند استاد خود غیاث الدین دشتکی قائل به اصالت ماهیت است. از تأملات او در مسئله جریان تشکیک در ذاتیات روشن است که این مسئله محل نزاع بوده و نزد برخی از حکما نیز قابل دفاع بوده است. با این وجود علامه بهابادی از دیدگاه مشائیان دفاع نموده و ضمن نفی تشکیک در ذاتیات، قایل به انحصار تشکیک در اختلاف صدق مشتق بر مصادیق است. مقاله به صورت تحلیلی دیدگاه علامه بهابادی را در مسئله تشکیک و در نزاع میان غیاث الدین دشتکی و علامه دوانی مورد بررسی و داوری قرار می دهد.

کلید واژه: اصالت ماهیت، اصالت وجود، بهابادی یزدی، تشکیک، غیاث الدین دشتکی

مقدمه

اگرچه برخی به نادرست فاصله بین قرن هفتم و دهم یعنی فاصله بین خواجه طوسی و میرداماد را دوران فترت فلسفه می دانند اما شواهد فراوان، پویایی حکمت و فلسفه را در مدرسه شیراز نشان می دهد. علاوه بر این که سعدی و حافظ از بزرگ ترین شاعران ایران متعلق به این دوران هستند، در علوم مختلف عقلی و نقلی دانشمندانی مانند قاضی بیضاوی، قطب الدین شیرازی، قاضی عضدالدین ایجی، سید شریف جرجانی، صدرالدین محمد دشتکی، علامه جلال الدین دوانی، غیاث الدین منصور دشتکی، محقق کرکی، مقدس اردبیلی، علامه بهبابادی،  میرداماد، شیخ بهایی، فاضل خفری و سرانجام ملاصدرا از بزرگترین فیلسوفان و متکلمان قرون هشتم تا یازدهم می باشند که همگی متعلق به مدرسه شیراز هستند(مدرس، مکتب شیراز، ). به طور خاص، ویژگی ممتاز مدرسه شیراز تقریب و تلاش برای جمع سالم میان مشرب ها و جریان‌های  فکری مشائی، اشراقی، عرفانی و کلامی و تفسیری با یکدیگر است که در واقع آغاز آن با خواجه نصیرالدین طوسی و انجام آن با ملاصدرای شیرازی است.

در میان کثیری از مسائل مهم و محل بحث و بررسی حکمای اسلامی، مسئله تشکیک از نمود و ظهور بسیار زیادی برخوردار است. یکی به دلیل ارائه سه تصویر متفاوت حکمت مشائی، حکمت اشراقی و حکمت متعالیه از این مسئله و لوازم وتبعات هر یک از این سه دیدگاه و دیگر منظر عرفای اسلامی در این مسئله. هرچند در عبارات به کار رفته در این مکتب شیراز و قبل از آن، از مفهوم تشکیک به معنای عام و خاص سخنی به میان نیامد است اما به مدد تأملات بهمنیار، سهروردی و پس از آنها خواجه طوسی، مفهوم تشکیک که نخست در متون منطقی مورد مداقه قرار گرفته بود، به فضای مباحث فلسفی و عرفانی نیز راه یافته است. به طور خلاصه تشکیک در منطق مربوط به چگونگی صدق و انطباق مفاهیم کلی  بر مصادیق آن است؛ حال آنکه پرسش از تشکیک در فسلفه معطوف به متن واقعیت و از احکام موجود بما هو موجود به ویژه مسئله وحدت است[2].

از آنجاکه ماحصل اندیشه‌های مشائی و اشراقی به علاوه آرای عرفای بزرگ اسلامی و سایر اندیشه های برخاسته از فضای مباحث کلامی و حدیثی و فقهی به طور جدی در مدرسه شیراز همرسانی شده بود، همچنین نقشی که این مدرسه در شکل‌گیری حکمت متعالیه داشته است، مسئله تشکیک نیز با همان دلایلی که قبلاً بیان شد، به یکی از مسائل مهم در میان حکمای شیراز تبدیل شد. سنت خاص مدرسه شیراز علاوه بر تدریس متون اصلی- به واسطه  در اختیار گذاشتن ماحصل آخرین تأملات و تضارب آرا- حاشیه نگاری‌های فراوان بر این متون بوده است که کتاب درسی را گاهی به کتاب های خودآموز برای طلاب و محصلان درآورده بود.

ملاعبدالله بهابادی یزدی، شاگرد محقق کرکی، غیاث الدین منصور دشتکی و جمال الدین محمود شیرازی، استاد شیخ بهایی، شهید ثانی – صاحب المعالم- و سید محمد عاملی-  صاحب المدارک- است. او صاحب حاشیه بسیار ارزشمند بر کتاب التهذیب المنطق تفتازانی و هم مباحثه‌ای مقدس اردبیلی، فیلسوف، منطق دان، فقیه و ادیب قرن دهم هجری قمری است که در عصر صفوی به نشر و گسترش علوم عقلی و نقلی همت گمارد. مراتب علم و فضل او و همچنین رابطه نزدیک و همراه با احترام سلاطین صفوی نسبت به او باعث شد از سوی به سمت متولی و خزانه‌دار حرم امیرالمومنین(ع) در نجف اشرف گماشته شود . او از جمله افرادی است که حاشیه‌های عالمانه و عمیقی بر حواشی شرح تجرید علامه دوانی ارائه کرده است. اهمیت کار علامه بهابادی بیشتر از آن جهت مهم است که این حواشی در میانه گفتگوهای علمی میان دوانی و دشتکی‌ها حول مباحث مهم حکمی و فلسفی شکل گرفته است.  این مقاله به روش توصیفی-  تحلیلی به بررسی تأملات او حول مسئله تشکیک می‌پردازد. فرض مقاله این است که علامه بهابادی متأثر از حکمت اشراق و استاد خود غیاث الدین دشتکی اولاً اصالت الماهوی است و ثانیاً به تبع چنین دیدگاهی تشکیک در ماهیات را قابل دفاع می داند. در مقاله ابتدا به مسئله اصالت ماهیت در اندیشه‌های اشراقی به ویژه مکتب شیراز و به طور خاص غیاث الدین دشتکی پرداخته خواهد شد. سپس از طریق استنطاق از نوشته‌های ملاعبدالله نظر نهایی را او استخراج می‌کنیم. در میانه بررسی تأملات لاعبدالله بهابادی یزدی اندکی نیز شرح زندگی علمی او و اثر خاص او یعنی رساله « التشکیک» ارائه خواهد شد.

نگاهی کوتاه به مسئله تشکیک

افلاطون و ارسطو

به طور دقیق مسئله تشکیک را نخست باید در آثار افلاطون و البته در منطق ارسطو جستجو کرد. افلاطون در رساله پارمندیس در کنار  نظریه ایده‌ به بحث از واحد و کثیر پرداخته است. از نظر او محسوسات اموری در میانه وجود و عدم- کمتر موجود- هستند. براساس نظر افلاطون از انجاکه نه می‌توان اشیاء مادی را مساویِ عدم انگاشت، و نه اطلاقِ لفظِ هستی بر آنها صحیح است، باید گفت: آن اشیاء از «مثال» وجود بهره‌مند(‌افلاطون، 1357، ج 6، ص1649: پارمندیس، گ ۱۳۱). ا  افلاطون این بهره‌مندی از وجود را تابعی از مراتب محسوسات می داند، زیرا به میزان بهره‌منذی از واحد، کثرت هم شبیه به واحد است و هم بی شباهت؛ بنابراین حملِ وجود بر محسوسات نه صورت متواطی بلکه به تشکیک خواهد بود( همان، گ 127- 129). افلاطون در رسالۀ فیلبس ذیل بحث از وحدت و کثرت و نامحدود و محدود،  از مفاهیمی- گرمتر و سردتر- یاد می­کند که نحوه صدقشان بر مصادیق نه به تساوی بلکه به شدت و ضعف است(همان، 1750، گ32 و ۲۴). او همچنین در رساله جمهوری نیز با استدلال بر مراتب مختلف معرفت و اینکه حد وسطی برای شناختن آنچه میان باشندگی و نباشندگی است- یعنی شناختن چیزی که هم هست و هم نیست، نشان می دهد ظرف و مظروف معرفت نسبت حقیقی با یکدیگر دارند و اگر معرفت ذو مراتب است آنگاه ضرورتاً متعلق معرفت یعنی  اشیاء تحت یک ایده نیز می بایست ذومراتب بوده و نسبتی خاصی از بهره‌مندی از آن ایده واحد را داشته باشند(همو، ج 4، ص 1080: گ ۴۷۷- 479). روشن است که مراتب بهره‌مندی موجودات در اندیشه افلاطون معطوف به متن واقعیت است نه مفاهیم.

ارسطو مخالف جدی نظریه مثل، ایده اشیاء را درون آنها بررسی می‌کند. برای او وجود دارای معانی مختلفی به حسب مقولات و همینطور مفاهیم فلسفی است نه به دلیل میزان بهره مندی از ایده بلکه به دلیل اولویت، تقدم و تأخر در موجود نامیده شدن. ارسطو در متافیزیک می­گوید: موجود به شمار مقولات، معانیِ مختلفی دارد(ارسطو، ۱۰۱۷ b). درست به همین دلیل از آنجاکه جوهر علت اعراض است،  حمل مفهوم موجود بر جوهر، از حمل آن بر اعراض اولی است (ارسطو، گ ۱۰۲۸ a.). او همین معنا را برای اولویت موجود بالفعل بر موجود بالقوه نیز جاری می داند. او در همین کتاب متافیزیک در مواضع مختلفی این عبارت را -که به درستی معنای تشکیک مصطلح فیلسوفان مسلمان را می دهد- بیان کرده است:‌ «واژه «هست‏» محمول همه چیز است، اما نه به یک مفهوم، بلکه به آن مفهوم که بر برخى از چیزها به تقدم و بر چیزهاى دیگر به تاخر دلالت مى‏کند» (ارسطو، a 1030).

اینگونه به نظر می رسد که افلاطون- به خاطر طرح نظریه مُثل- و ارسطو- به واسطه آنکه مقولات را توصیف متن واقعیت می داند- مفهوم تشکیک را نه صرفاً در منطق و در خصوص مفاهیم بلکه در مسئله‌ای هستی شناختی در نظر گرفته بودند.

با این وجود همانگونه که پیش از این بیان شد، فیلسوفان اسلامی این مسئله را ابتدا در منطق و پس از ان وارد فضای مباحث فلسفی نمودند.

ابن سینا و سهروردی

از منظر ذات گرایان مشائی -همچون فارابی و ابن سینا-، ازآنجاکه تعریف شیء به حد است و حد شیء ماهیت آن است که با یافتن ذاتیات آن یعنی جنس و فصل و نوع به دست می‌آید؛  بنابراین اگر ماهیت شیء مقول به تشکیک باشد آنگاه بسیاری از افراد آن ماهیت به دلیل شدت و ضعف یا اقل و ازید بودن، فرد آن ماهیت محسوب نخواهند شد، زیرا این افراد ذاتیاتی دارند که در افراد دیگر یافت نمی‌شود. به دیگر سخن چون در دستگاه هستی‌شناختی و معرفتی مشائی ماهیت اشیاء امری ثابت است بنابراین معانی و مفاهیمی که بر امور متعدد به صورت غیر مساوی حمل میَ شود لوازمی هستند که در ماهیت اشیاء مندرج تحت مقولات داخل نیستند مانند وجود و وحدت(ابن‌سینا، 1404، ص 140/ بهمنیار، 1375، ص 281). از این رو نسبت ذاتیات به مصادیق همواره متواطى است. همچنین از آنجاکه اعراض در  نسبت ‏با مصادیق خود، جنس، فصل و نوع هستند، بنابراین نحوه صدق آنها بر مصادیق خود به صورت تشکیکی نیست. روشن است که همه مفاهیم ماهوى از منظر مشائیان متواطى ‏است، و تشکیک فقط متعلق مفاهیم عرضى، مانند ابیض و اسود، و نه سواد و بیاض است. درست به همین دلیل است که ابن‌سینا در التعلیقات می گوید هنگامی که گفته می شود شب سیاه سیاه‌تر شد منظور این است که موضوع سیاهی یعنی شب در سیاهی خود اشتداد یافته است نه اینکه سیاهی در سیاهی خود شدت یافته است( ابن سینا، 1404، ص 44). با این وجود ابن سینا و پیروان او مفهوم وجود را مشکک دانسته­اند. استدلال های زیادی بر مشکک بودن وجود از سوی مشائیان صورت گرفته است. برای نمونه ابن سینا در المباحثات ذیل بحث از اینکه وجود جنس نیست می گوید: « أن الوجود یحمل علی ما تحته بالتشکیک فیجب أن یکون تمیّز کل واحد من الموجودات عن الآخر بذاته کالسواد عن المقدار»: وجود بر موضوعات خود به نحو تشکیک حمل می شود و بنابراین لازم است که تمیّز هریک از موجودات از دیگری به ذات خود باشد همانند تمایز سیاهی از مقدار( ابن‌سینا، 1371، ص 218).

اگرچه بیشتر فیلسوفان اسلامی موافق دیدگاه ابن سینا و بهمنیار بودند اما سهروردی این دیدگاه را زیر سوال برد. ما در این مقاله از سهروردی نام می بریم زیرا اولا ًدیدگاه «تشکیک در ماهیات» ماحصل تلاش فلسفی او در اثبات اصالت ماهیت و اعتباری بودن وجود است. ثانیاً بی تردید فیلسوفان پس از سهروردی به ویژه خواجه نصیرالدین طوسی و  قاطبه اندیشمندان مکتب شیراز متاثر از حکمت اشراقی سهروردی بوده اند.

سهروردی در حکمة الاشراق در قاعده فی بیان أن المجعول هو الماهیة لا وجودها» به صراحت می گوید: «و لمّا کان الوجود اعتباراً عقلیاً فللشیء من علته الفیّاضة هویته»: از آنجاکه وجود اعتبار عقلی است پس شیء از علت فیاضه‌اش ماهیت و هویتش را اخذ می‌کند نه وجود ش را(سهروردی، 1373، ص 187).

روشن است که اگر بر اساس نظر سهروردی ماهیت اصیل است بنابراین تشکیک در ذات و ماهیت شیء نیز قابل قبول و بلکه صحیح است. بنابر نظر سهروردی و از نقطه نظر هستی‌شناختی از آنجاکه او به مانند افلاطون به مثل باور داشته دارد بنابراین مشخص است که میزان بهره‌مندی متعلق به ماهیت شیء است نه به وجود. در واقع این ماهیات هستند که در نسبت با ایده -عین ثابته- واحد خود از درجات مختلفی از شدت و ضعف در بهره‌مندی قرار دارند.

دیدگاه بزرگان مکتب شیراز در مسئله تشکیک

دیالکتیک میان دو حکمت مشائی و اشراقی در مجموعه اندیشه خواجه طوسی، قطب الدین شیرازی و علامه حلی به طور بسیار جدی پیگیری شد و به ایضاح مفاهیم فلسفی و طبقه بندی روشن‌تری از معقول اول و ثانی و همینطور مسئله تشکیک انجامید. شروح و حواشی مختالف بر کتاب فلسفی- کلامی تجرید الاعتقاد به عنوان محور و مرجع دسته اول مباحث فلسفی انعکاسی دقیق از دیدگاه‌های بزرگانی چون سید سند، جلال الدین دوانی، غیاث الدین منصور دشتکی، قوشچی و علامه بهابادی و .... است. از انجا که مکتب شیراز بیشتر بر حول آرای سه شخصیت مهم یعنی دوانی، سید سند و غیاث الدین دشتکی است بنابراین روشن است که نظر نهایی علامه بهابادی نیز می­بایست از تأمل در آرای این سه به دست آید. از این رو ابتدا دیدگاه سه فیلسوف درباره مسئله اصالت ماهیت یا اصالت وجود استخراج و سپس در پرتو آن تأملات مسئله تشکیک بررسی خواهد شد. 

جلال الدین دوانی

رجوع به آثار دوانی نشان می دهد او از دیدگاه خاصی از اصالت ماهیت حمایت می‌کند. به نظر می رسد این نظریه حاصل مبانی عرفانی- اشراقی به کار رفته در منظومه فکری اوست. از همین رو به نظر می رسد دوانی تحت تأثیر حکمت اشراقی سعی می‌کند وجود را امری اعتباری قلمداد کرده و اصالت را برای ماهیت منتسب به مبدأ- مشتق-  قائل باشد. او در رساله از رسائل پنجگانه می گوید: «مفهوم موجود که بر واجب و ممکنات حمل می شود معنایی است اعم از وجود قائم به ذات و امر منتسب به وجود. مفهوم مشتق سه معنا دارد و اگراین مفهوم وجود دارای یک مبدأ اصیل باشد هنگامی که با آن با مبدأ مقایسه شود و در رابطه با آنچه به مبدأ منتسب است امری غیر اصیل خواهد بود»[3](جلال الدین دوانی، 1381، ص 131). بنابر مبانی دوانی که در مرکز ثقل آن نظریه خاصی از «وحدت وجود» با اصطلاح «ذوق تالّه» گره خورده است، وجود منحصر در ذات واجب تعالی است که همانا حقیقت وجود و وجود خاص است و سایر موجودات اساساً در انتساب به آن وجود خاص است که موجود می شوند. از این رو او معتقد است مجعول بالذات ماهیات موجود هستند زیرا هر آنچه به عنوان مجعول، در نظرگرفته شود ماهیتی از ماهیات است. به این ترتیب دوانی معتقد است هویت هر چیزی، همان ماهیت به اعتبار وجود خاص آن است( دوانی، جلال الدین، الرسائل المختاره، صص 39- 40). روشن است که با اصالت ماهیت در ممکنات، جریان تشکیک نیز متعلق به ماهیات خواهد بود. مسئله تشکیک در ذاتیات البته موضوع دیگری است در تأملات بهابادی یزدی مور مداقه قرار گرفته است.

امیر غیاث الدین منصور دشتکی

غیاث الدین منصور دشتکی بی شک - به واسطه تاثیر عمیق حکمت اشراقی به مثابه آنتی تز حکمت مشائی به مانند سایر اندیشمندان مکتب شیراز به دنبال طرحی نو(سنتز) در ساختار هستی‌شناسی اسلامی- گرایش شدیدی به اصالت ماهیت داشته است. عمق پذیرش اصالت ماهیت تا جایی است که میرداماد با عباراتی صریح از آن دفاع می‌کند به طوری که شاگردش ملاصدرا نیز ابتدا معتقد به اصالت ماهیت بوده است. اعتباری پنداشتن وجود، وحدت، شیئیت، تشخص و بسیاری از مفاهیم فلسفی که از ابتکارات خواجه طوسی و علامه حلی بوده است راهی جز پذیرش اصالت در ماهیت باقی نمی‌گذاشت. غیاث الدین دشتکی در مواضع مختلفی از آثارش این گرایش را مستدل نموده است. به نظر غیاث الدین وجود معقول ثانی و حاکی از یک مفهوم ذهنی است که واجد فرد و مصداق خارحی نیست (دشتکی، غیاث الدین، 1386، ج1، ص 20). او در مباحث مربوط به مسئله جعل نظر خود را به صراحت بیان می کند. به نظر او وجود امری اعتباری است که هرگز متعلق جعل نیست و بنابراین آنچه مجعول حقیقی است ماهیات هستند( دشتکی، غیاث الدین، 1386، ج 2، ص 806).  باور غیاث الدین دشتکی به تقدم بالتجوهر که از ابتکارات سهروردی است نیز از جمله شواهد پذیرش اصالت ماهیت در منظومه فکری او است(همان، ص 811). نتیجه پذیرش اصالت  ماهیت باور به تشکیک در ماهیت است. اگرچه غیاث الدین دشتکی مفهوم وجود را که  بر مصادیق مختلف به صورت غیر یکسان حمل می‌شود، مقول به تشکیک می داند، اما چنانکه روشن است چنین تشکیکی صرفاً ناظر به مفهوم وجود است و از این رو چنین تشکیکی «تشکیک عامی» است. غیاث الدین در عبارتی تشکیک در ماهیات را مورد تأکید قرار داده است: مرتبة العلّة أقوی من مرتبة المعلول من حیث الوجود، و أضعفیّة مرتبة وجود العرض من حیث أنه عرض مقیساً الی الجوهر ....(دشتکی، غیاث الدین، 1386، ج 1، ص 93). اگرچه در این عبارت غیاث الدین از واژه « من حیث الوجود» استفاده کرده است اما باید در نظر گرفت که از نظر او وجود معقول ثانی است و آنچه حقیقتاً در متن واقعیت تحقق دارد ماهیت است از این رو علت و معلول هر دو ماهیت هستند و رابطه علیت میان ماهیات جوهری جریان دارد. بنابراین ارجاع تشکیک به حیث وجود ارجاع آن به حیثیت عرضی وجود از جهت تقدم و تأخر است.

تأملات ملاعبدالله بهابادی

دیدگاه بهبابادی یزدی در مسئله تشکیک را باید از مجموعه آثار او به ویژه از حاشیه التهذیب و همچنین رساله مختصر او با عنوان «التشکیک» بررسی کرد. او در این رساله که به سبک حاشیه‌نگاری است به داوری میان دیدگاه جلال‌الدین دوانی و غیاث الدین دشتکی پرداخته است.

پیش از آنکه تأملات علامه بهابادی یزدی درباره مسئله تشکیک را بررسی کنیم ضروری است دیدگاه او درباره تحقق عینی ماهیت را از نظر بگذرانیم.

بهابادی یزدی در رساله « حاشية على الحاشية القديمة الجلاليّة» به صراحت می‌گوید: اعلم أيّها الأديب الأريب، والألمعيّ اللَّبيب، إنّ الوجود الذي يبحث عند أهل النظر من المتكلِّمين والحُكماء هو من المعقولات الثانية التي لا يحاذي بها أمرٌ في الخارج عارض في الماهيّات (بهابادی یزدی، عبدالله، بیتا). روشن است که اصالت ماهیت و اعتباریت وجود یکی از نتایج بحث از معقول ثانی در فلسفه اشراق است  و از همین روی، قریب به همین عبارت را می‌توان در قرون هشتم و نهم- یعنی پس از سهروردی- در آثار عضد الدین ایجی و  معاصران ملاعبدالله همچون باغنوی و .... می‌توان دید.

عضد الدین ایجی در شرح المواقف با پذیرش اینکه وجود در هر ماهیتی عین همان  ماهیت است و وجود امری زائد بر ماهیت نیست، درباره خارجی و عینی بودن وجود می‌نویسد: و إنّه من المعقولات الثانیة التی لا وجود لها فی الخارج (ایجی، عضد الدین، 1325 ق، ج 2، ص 94- 95)[4] . اینها نشان می دهد به احتمال بسیار زیاد در گستره اندیشه فیلسوفان و متلکمان پیش از ملاصدرا ماهیت امر عینی و خارجی قلمداد می شده است[5].

نکته بسیار مهم در عبارت بعدی بهابادی یزدی تصویری است که او از نگاه متمایز عرفا در مسئله وجود و ماهیت پردازش و ترسیم کرده است. او می گوید اگرچه وجود نزد حکما و متکلمان از معقولات ثانی است و حظ و بهره‌ای از عینیت و حقیقت در کنار ماهیت ندارد، اما از منظر و نگاه عرفا آنچه در خارج تحقق و عینیت دارد وجود است. این به درستی به موضعی از نگاه فیلسوفان – از زمان سهروردی- اشاره دارد که می‌خواهد تبیینی درست از تحقق خارجی یکی از دو مفهوم متافیزیکی وجود و ماهیت را برای نحوه تحقق کثرت در هستی ارائه دهد. در اندیشه فیلسوفان چون فارابی، ابن سینا و خواجه طوسی کثرت موجود در هستی با تمایز ماهوی موجودات توضیح داده شده است در حالی که درست در همین نگاه وجود امری مشترک میان همه موجودات است. خواجه طوسی در شرح الاشارات و التنبیهات توضیح می دهد که اولاً آنچه از مبدأ صادر می ­شود ضرورتاً هویتی مغایر با ذات الهی دارد، ثانیاً امر مغایر دارای دو حیثیت معقول(متافیزیکی) است؛ اولی همان حیثیت صادر شده که مسمّی به وجود است و دومی ماهیت است که همان امری است که ملازم با وجود معلول است و ثالثاً ماهیت در واقع خارجی تابع وجود است- هرچند در تحلیل عقلی بالعکس است- زیرا اگر از مبدأ وجودی صادر نشود ماهیت مصداق و موضوعیتی نخواهد داشت‏(طوسی، 1375، ج 3، ص 246). از آنجا که عرفا به وحدت وجود- با قرائات مختلفی که دارند- معتقدند بنابراین اسقاط آنچه وحدت هستی را نادیده می گیرد اهمیت ویژه دارد. به همین دلیل وجود در تلقی آنها همان چیزی است که به نحو اشتراک معنوی در همه مراتب هستی موجود است.

نکته دوم -که در ادامه بند بالاست- این است که این عبارت نشان می‌دهد مسئله مجعولیت و عینیت وجود یا ماهیت از مسائل مهم در میان اندیشمندان مکتب شیراز بوده است. دوانی سعی می‌کند به نوعی میان وحدت عرفا با کثرت مورد قبول فیلسوفان جمع کند به همین دلیل ضمن حفظ وحدت مجعولیت را به نوعی به انتساب ماهیات به واجب تحویل می‌‌دهد[6]؛کاری که بعدها مورد نقد ملاصدرا قرار گرفت[7]. نکته دیگر اینکه اگرچه دوانی، دشتکی و بهابادی به عینیت خارجی ماهیت معتقد بوده‌اند و وجود را معقول ثانی قلمداد کرده بودند، اما همچنان به لوازم برخی دیدگاه‌های خود در نسبت با عینیت ماهیت توجه دقیق و عمیقی نداشتند. آنها در برخی مسائل به گونه‌ای سخن گفته  اند که با قول به مجعولیت و عینیت خارجی ماهیت سازگار نیست.

بهابادی یزدی در بخشی از حاشیه بر متن جلال الدین داونی می‌گوید: والمقصود اشتراك المهيّات البسيطة في أصل الجعل البسيط وإن لم يشتركا في نحوه، فكيف نفرّق بينهما في أصل المجعوليّة (بهابادی، ملاعبدالله، بیتا) به خوبی روشن است که در این عبارت او متعلق جعل بسیط را ماهیات خارجی می داند و از این رو متن واقع و واقعیت خارجی چیزی جز ماهیت نیست.

در این عبارت نیز عینیت و تحقق خارجی ازآن ماهیت موحوده است: ومثل تلك الصيرورة متصوّرٌ في البسيط كجعل المهيّة البسيطة في الذهن تلك المهيّة في الخارج، وتوضيح ذلك أنّ جعل الشيء متّحداً مع آخر فرع أمرين: (إثنينيّة) سابقة ووحدة لاحقة، فمتى تحقّق الأمران حقيقةً تحقّق الاتّحاد حقيقةً كما في اتّحاد الجسم مع الأسود، ومتى انتفى الأَوّل كما في اتّحاد البسيط مع نفسه أو الثاني في اتّحاد أجزاء المادّيّة مع المركّب لم يتحقّق الاتّحاد، اللهمَّ إِلاّ بالعرض.

همچنین در این عبارت ملاعبدالله به وجود ماهیت در خارج اشاره می‌کند اگرچه تحقق خارجی ماهیت مستلزم اتصاف به برخی از لوزام خودش نباشد هرچند متصف به آن لوازم باشد: وجود المهيّة في الخارج وإن استلزم الاتّصاف بتلك اللّوازم.... (بهابادی، ملاعبدالله، بیتا)

اکنون مسئله تشکیک و تأملات ملاعبدالله در مواجهه با آرای دوانی و دشتکی بررسی خواهد شد. از انجاکه محور پژوهش در این مقاله رساله التشکیک ملاعبدالله است، لازم است توضیح مختصری درباره این رساله ارائه شود. رساله تشکیک ملاعبدالله که خود او عنوان « تحقیق التشکیک» را بر آن نهاده است، شامل تعلیقات او بر شرح و حواشى شرح تجرید قوشچى است که توسط جلال الدین دوانی نگاشته شده است. ملاعبدالله  در این رساله به دیدگاه‌ سید صدر الدین دشتکی و همینطور غیاث الدین دشتکی نیز اشاره  می‌کند. همچنین او در این رساله، برای تبیین نظرات این سه فیلسوف، به آراى فیلسوفان بزرگی همچون ابن سینا، میرشریف جرجانى، تفتازانى، و خواجه نصیر الدین طوسى نیز استناداتی مى‏کند.

علامه بهابادی در این رساله، همانطور که روش معمول او در سایر آثار اوست، با تأملی عمیق به توضیح و تبیین جوانب مختلف هر مسئله می‌پردازد. او با ذکر عباراتی از جلال الدین دوانی، که از نظر خودش نیازمند شرح و تفسیر و تدقیق بوده است، به تدقیق آن مطلب می‌پردازد و ضمن توضیح منظور و مراد دوانی، ایرادات مقدّر یا ایرادات بیان شده در آن مورد را ذکر کرده و در مواردی به آن‌ها پاسخ داده و یا در صورت وارد دانستن اشکال، بر وارد بودنِ آن صحّه گذارده و در نهایت به بیان نظرات خود می‌پردازد.

فراز ابتدایی رساله نشان ‌می دهد که او با نظر استاد خود غیاث الدین دشتکی در مسئله تشکیک موافق است: برادران دینی من! آن چه در این جا ارائه می‌گردد حاصل تحقیقات من در باب تشکیک، و تحریر کلام استاد محقق (امیر غیاث الدین منصور دشتکی) است و می‌کوشم که هر گونه شک و تردید را درباره دیدگاه او رفع کنم و امیدارم که خداوند ما را در به سرانجام رساندن کلام با بیان و سخنی تامّ و تمام موفق دارد، و ما را در تکمیل کردن حواشی و تجرید الغواشی یاری رسانده و تایید نماید.

ملاعبدالله در این رساله ابتدا به ایضاح مفهوم تشکیک می‌پردازد و ذیل سخن جلال الدین دوانی سه معنی از تشکیک را توضیح می دهد.

تشکیک در نظر بهابادی عبارت است از تفاوت و اختلاف در صدق مفهوم کلی بر افراد و جزئیاتش (بهابادی، 1400، ص 131و 136).

براساس نظر دوانی تشکیک یا به معنای اولویت است، یا به معنای اقدمیت است یا به معنای اشدیت و اضعفیّت و یا به معنای زیادت و نقصان[8]. بهابادی یزدی در معنی تشکیک به اولویّت می‌گوید:  آن گونه که از سخن علامه - دوانی- فهمیده می شود، صدق کلّی بر بعضی از افرادش، و نه بر همه آن‌ها، مقتضای ذات این افراد است، بر خلاف بعضی دیگر از افرادِ که اقتضای صدق کلّی بر خود را ندارند به این معنی که ذات بعضی از افراد اقتضای صدق کلّی را دارد و ذات بعضی دیگر این اقتضا را ندارد. بهابادی توضیح می‌دهد که از این امر به محِقّ‌تر بودن صدق کلّی بر بعضی از افراد نسبت به بعضی دیگر نیز تعبیر شده که این تعبیر شامل تمام وجوه تشکیک می‌شود. علامه دوانی خود نیز در کتاب حاشیه التهذیب، اولویت را به همین معنا به کار برده است.

بهابادی در توضیح تشکیکِ به اقدمیّت می‌گوید: این به معنای آن است که صدق کلّی بر بعضی از افراد خود، بالذات و به نحو علیّ، و نه به نحو زمانی، مقدم باشد بر صدق کلّی بر دیگر افراد آن. برای نمونه تقدم صدق انسان بر پدر، بر صدق انسان بر پسر از مصادیق تشکیک نیست. او همین مطالب را در حاشیه بر تهذیب المنطق نیز به تفصیل آورده است[9].

و اما تشکیک به اشدّیت، به معنی اکثریت یافتن ظهور آثار کلّی در بعضی از افرادش است. به نظر سید سند این نوع از تشکیک مستلزم آن است که بسیاری از ذاتیات، مثل انسان مثلاً، به خاطر اختلاف افراد آن در تبعیت از آثار انسانیت، مقول به شدت و ضعف باشند.

مطابق با نظر سید سند که سازگار با دیدگاه بهمنیار است (بهمنیار، التحصیل، 1375، ص 418)، در این گونه تشکیک، طبیعت عام کلّی در بعضی افراد بیش از دیگر افراد است، مثل مفهوم طویل در قیاس یک ذراع با دو ذراع و یا سیاهی در قیاس زغال با قیر؛ معیار تشکیک در این موارد صحت استعمال اسم تفضیل است، همان طور که مثلاً گفته می‌شود دو ذرع طویل‌تر است از یک ذرع و قیر سیاه‌تر است از زغال. ملاعبدالله این دیدگاه را موافق با نظر جرجانی می داند و اضافه می‌کندکه جرجانی نیز تفاوت را مربوط به حصولِ کلّی در ضمن افرادش دانسته است (جرجانی، 1325، ج 5، ص 286).

در تأمل دوم ملاعبدالله به دیدگاه سید سند و دوانی اشاره می‌کند که اولویت و اقدمیت را در مورد ذاتیات منتفی دانسته است. ملاعبدالله در این باره می گوید: ذات به واسطه اولویّت و اقدمیّت مشکک نخواهد بود و این مسئله امری ضروری و بدیهی است. او در ادامه توضیح می دهد که دلیل اینکه ذاتی در افرادش حصول ندارد، این است که ذاتی با افرادش در نفس الامر اتحاد دارد و اخذ ذاتی در افرادش یک اعتبار عقلی است، از آن جهت که عقل، وجود ذاتی را در افراد به صورت عاریتی یافته و سپس افراد را به آن ذاتی متصف می‌کند و حکم به حصول ذاتی در افرادش می‌کند. بنابراین هنگامی که ذاتی در افرادش حصولی نداشته باشد، به اعتبار حصول در افرادش، نه متصف به تشکیک می‌شود و نه متصف به تساوی. به نظر ملاعبدالله لازمه این سخن آن است که حصول ذاتی در افرادش متواطی هم نباشد. در واقع به نظر ملاعبدالله تشکیک در مورد ذاتی ناظر به مفهوم است نه واقعیت عینی و خارجی آن. این مسئله در مورد اعراض نیز صادق است و به همین دلیل است که تشکیک همواره معطوف به عرضیات است نه اعراض. این مسئله‌ای است که در طول رساله التشکیک هنگام بررسی نوع دوم از تشکیک که به شدت و ضعف است مورد بررسی قرار گرفته است. این به دلیل غلبه آن نوع از دیدگاه فلاسفه مشاء است که شدت و ضعف را از مصادیق تشکیک قلمداد نکرده اند[10]. این مسئله به واسطه ابهامات فراوانی که داشت در رساله التشکیک به طور مفصل مورد تأمل و بررسی ملاعبدالله بوده است[11].

در واقع مسئله ای که ملاعبدالله با آن مواجه است این است که اگر نسبت ذاتیات به مصادیق خود علی السویه است، شدت و ضعفی که مستند به ماهیات از نوع واحد یا جنس واحد یا تحت عرض واحد وجود دارد چگونه تبیین می شود؟ به دیگر سخن و برای نمونه تشکیک موجود در ماهیت سیاهی که یکی سیاه و دیگری سیاه تر است مستند به چیست؟ آیا در خود ماهیت سیاهی مأخوذ است یا در ماهیت سیاهی نیست؟ بنابر ایده ملاعبدالله تشکیک به ذات باز نمی‌گردد و به همین دلیل بازگشت جریان تشکیک یا به وجود ماهیت است یا به حیثیت اشتقاقی ماهیت. بر این اساس تشکیک نه در ماهیت سیاهی بلکه در وجود ناعتی آن مأخوذ است. به همین دلیل به نظر علامه بهابادی تشکیک منحصر به شدت و زیادت در مشتقات می‌شود، و مشتقات برای افرادشان عرضیات هستند (135). در واقع با نفی تشکیک در امور ذاتی یعنی جنس، فصل و نوع – ملاعبدالله جریان تشکیک در  اعراض را نیز به دلیل اینکه  نسبت به مصادیق خود همانند جنس، فصل و یا نوع هستند منتفی می داند. بنابراین استدلال، حمل کلیه مفاهیم ماهوی، به تواطو خواهد بود و تشکیک صرفاً در مورد مفاهیم عرضی جریان دارد. ملاعبدالله نشان می‌دهد مفهوم عرضی- برخلاف عرض- نسبتی اضافی است که حاکی از رابطه میان مصادیق و آن کلیاتی است که از آنها مشتق شده اند و به همین دلیل تشکیک نه به ماهیت و نه به وجود ماهیت، بلکه به مشتق از ماهیت شیء ارجاع داده می شود. بنابر نظر ملاعبدالله و موافق با دیدگاه جرجانی و غیاث الدین دشتکی، انتزاعِ عقلی شدت و ضعف از افراد یک نوع به قدرت وهم، اندارج آن کلی در مفهوم تشکیک را کفایت نمی‌کند بلکه این مقدار سبب اختلاف صدق مشتق است و بنابراین تشکیک منحصر می شود در مشتق از مبدأ اشتقاق: و قال:‌ «و معنی کون أحد الفردین أشد کونه بحیث ینتزع منه العقل بمعونة الوهم امثال أضعف» مع زیادة. ثم مجرد هذا لیس تشکیکاً بل هو سبب لاختلاف صدق المشتق. (بهابادی یزدی، 1400، ص 35).

بنابراین ماهیات از ان جهت که ماهیات هستند هرگز به شدت و ضعف یا زیادت و نقصان متصف نمی­شوند، از سوی دیگر اختلاف در صدق و حمل ماهیت بر افراد نیز از منظر علامه یزدی تشکیک محسوب نمی شود، بلکه آنچه مصحح حمل تشکیکی مصادیق بر کلی است تنها و تنها اختلاف در صدق مشتق است: تشکیکِ به زیادت، معطوف به احقّ بودنِ صدقِ مشتّق بر معروضات است و از این رو زیادت و نقصان مندرجِ در اولویّت هستند؛ این نکته‌ای است تفتازانی در منطق التهذیب به آن پرداخته است: «و تشکیک اگر تفاوت کند در اوّلیّت یا اولویّت با مندرج کردن این دو تحتِ [مقوله] تشکیک، و مشکّک اگر تفاوت کند در اوّلیّت و اولویّت، و این دو، دو جهتِ متغایر برای تشکیک نباشند».[12]ملاعبدالله در تکمیل دیدگاه خود به این مسئله اشاره می‌کند که اساساً تشکیک در مشتقّ، منحصر در شدت و زیادت نیست، بلکه در اوّلیّت و اولویّت نیز جاری است. به نظر ملاعبدالله تمام اقسامِ سبقت [فردی بر فرد دیگر در امری]، مقول به تشکیک از جهت اولویّت است؛ بنابراین سبقت در علیّت و در طبع اولی هستند در مفهوم سبقت، از سبقت در رتبه، سبقت در شرف و سبقت در زمان، زیرا در این سه سبقت، جایز است که فردِ سابق، متاخر شود یا سابق خود به عینه متاخر باشد، بر خلاف دو  سبقتِ در علیّت و طبع.[13] ملا عبدالله یزدی در آخرین عبارت رساله تشکیک می گوید: بنا بر آن چه در بالا گفته شد، منافاتی بین تقسیم ثنائیِ تشکیک به اوّلیّت و اولویّت با مندرج کردنِ شدت و زیادت تحت مقوله اوّلیّت نیست. همچنین این موضوع منافاتی ندارد که تشکیک را به نحو سه گانه، به اوّلیّت و اولویّت و اشدیّت تقسیم کنیم. و نیز منافاتی ندارد که تشکیک را به نحو چهارگانه به اوّلیّت و اولویّت و اشدیّت و نیز زیادت تقسیم کنیم، همان طور که استاد – منظور امیر غیاث الدین منصور دشتکی- در ابتدای کتاب الحاشیه به این نکته اشاره کرده است.

 

نتیجه گیری

علامه ملا عبدالله بهابادی یزدی از جمله افراد صاحب نظر و جامع الاطرف مکتب شیراز است که هم از حیث اساتید و هم از جهت شاگردانی که پرورانده، جایگاه بسیار مهمی در تقریب مشارب و مکاتب عقلی- نقلی تمدن اسلامی و همرسانی و ایضاح مسائل و تنقیح اندیشه‌های مهم آن داشته است به طوری که باید به حق او را نیز در کنار دوانی، سید سند و غیاث الدین دشتکی از جمله افرادی دانست که در تمهید و به وجود آمدن حکمت متعالیه نقش بسزایی داشته اند.

اگرچه مسئله اصالت وجود یا ماهیت در مکتب شیراز هنوز به عنوان مسئله ای مستقل مطرح نبوده است اما گرایش به اصالت هریک زیربنای نظریه پردازی‌های اندیشمندان بوده است. از این حیث عینیت خارجی ماهیت در نگاه دوانی و غیاث الدین دشتکی به طور مستقیم قبول تشکیک در ماهیات را به دنبال داشت. هرچند دوانی در عبارات خود تشکیک در ذاتی را نفی کرده است اما غیاث الدین نوعی از تشکیک را در ذاتی قابل قبول می داند. بر اساس متن رساله التشکیک - همچنان که به صراحت در عبارات ملاحظه شد- ملاعبدالله بهابادی تحت تأثیر غیاث الدین دشتکی که در حواشی و آثار خود از او به «استاذ» یاد می‌کند، قائل به مجعولیت، عینیت خارجی و اصالت ماهیت بوده است اما با رد نظر استاد خود ضمن نفی تشکیک در ماهیت، تشکیک را منحصر در امور عرضی می‌داند. غلبه نگرش منطقی ملاعبدالله باعث شده است  رویکرد منطقی در تأملات روی مسئله تشکیک بسیار چشمگیر و پر رنگ باشد.

 

منابع

ابن سینا (1404)، الشفاء، قم: انتشارات مکتبة آیة الله مرعشی النجفی

ابن سینا(1373)، الاشارات و التنبیهات، قم: انتشارات دارالبلاغه

ابن سینا(1371)، المباحثات، مقدمه و تحقیق محسن بیدارفر، تهران: انتشارات بیدار

ابن سینا(1404)، التعلیقات، عبدالرحمن البدوی، بیروت: مكتبة الاعلام الاسلامى‏

ابن­ترکه، صائن الدین (1360، تمهید القواعد، تصحیح و تحقیق سید جلال الدین آشتیانی، تهران: انتشارات وزارت فرهنگ و آموزش عالی

ارسطو(1386)، متافیزیک، شرف الدین خراسانی، تهران: انتشارات امیر کبیر

افلاطون (1357)، ج 4، ترجمه محمد حسن لطفی، تهران: انتشارات خوارزمی

افلاطون (1357)، ج 6، ترجمه محمد حسن لطفی، تهران: انتشارات خوارزمی

ایجی- جرجانی، عضد الدین (1325)، شرح المواقف، قم: انتشارات الشریف الرضی

بهابادی، ملاعبدالله(1412)ف الحاشیه علی تهذیب المنطق، قم: موسسه النشر الاسلامی

بهابادی، ملاعبدالله (بیتا)، رساله التشکیک، مخطوط: کتابخانه مجلس

بهابادی، ملاعبدالله (بیتا)، حاشیة علی الحاشیه القدیمة، امور عامه: جوهر و عرض، مخطوط

بهابادی، ملاعبدالله (بیتا)، حاشیة علی حاشیة الجدیدة، مخطوط

بهمنیار (1375)، التحصیل، تهران: دانشگاه تهران

تفتازانی(1412)، شرح المقاصد، قم: شریف رضی

تفتازانی(1912)، تهذیب المنطق، مصر: مطبعة السعادة

دشتکی، غیاث الدین منصور(1386)، مجموعه مصنفات، به کوشش عبدالله نورانی،  تهران: دانشگاه تهران و انجمن آثار و مفاخر فرهنگی

دوانی، جلال الدین(1381)، سبع رسائل، تحقیق دکتر احمد تویسرکانی، تهران: انتشارات مرکز نشر میراث مکتوب

سهروردی (1373)، حکمه الاشراق، به کوشش هانری کربن، تهران: موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی

طوسی، خواجه نصرالدین (1375)، شرح الاشارات و التنبیهات، ج 2، قم: نشر البلاغه

طوسی، خواجه نصیرالدین(1405)، تلخیص المحصل، بیروت: دار الأضواء

ملاصدرا (1981)، الاسفار الاربعة، بیروت: دار احیاء التراث

ملاصدرا (1363)، المشاعر، به اهتمام هانری کربن، تهران: انتشارات طهوری

 

 

[1] - عضو هیئت علمی موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران

[2] - إنما ذكروا هذه المسألة أول ما ذكروها في مباحث الكلي و الجزئي من المنطق- و هو قولهم إن الكلي ينقسم إلى متواط و مشكك و من المعلوم أن الكلية من عوارض الماهية- فبحث المشكك إنما انعقد في الماهية أولا لما شاهدوه من اختلاف الأمور الخارجية- بالشدة و الضعف كيفا و كما ثم لما وجدوا أن المفهوم من حيث وقوعه على المصداق لا اختلاف فيه بناء على ما سيجي‏ء من حجة الشيخ ذكروا أن الذاتي من المفاهيم لا يجري فيه التشكيك و إنما يجري في العرضيات فإنها لا مطابق لها بحسب الحقيقة في الخارج‏ (طباطبایی، محمد حسین، تعلیقات بر حکمت متعالیه، 1981، ج1، ص 427)

[3] - همچنین این عبارت جلال الدین دوانی مشعر به اصالت ماهیات منتسبه به مبدأ است: ان الوجود الذی هو مبدأ اشتقاق الموجود امر واحد فی نفسه و هو حقیقة خارجیة و الموجود اعم من هذا الوجود القائم بنفسه و مما هو منتسب الیه انتساباً خاصاً (جلال الدین دوانی، 1381، 131)

[4] - ایجی در همین کتاب می گوید موجود از دیدگاه ما آن چیزی است که آثار خاص آن بر آن مترتب شده باشد و احکام مورد نظر آن ظاهر شده باشد نه صرف اتصاف به وجود: فان الموجود عندنا ما يظهر منه الاحكام و تترتب عليه الآثار لا ما يتصف بالوجود (ایجی، عضد الدین، 1325 ق، ج 2، ص 134)

[5] - ملاصدرا خود در اسفار اربعه به این مسئله اذعان می‌کند که پیش از اعتقاد به اصالت وجود شدیدا باورند به اصالت ماهیت بوده است:‌ و إني قد كنت شديد الذب عنهم في اعتبارية الوجود و تأصل الماهيات حتى أن هداني ربي و انكشف لي انكشافا بينا أن الأمر بعكس ذلك‏ (ملاصدرا، 1981، ج 1، ص 49)- همینطور مشاعر، 1363، ص 36).

[6] - دوانی برای توضیح نظریه خود به رابطه میان مشتق و مبدأ اشتقاق اهمیت ویژه ای داده است. خصلت مهم مشتق در اندیشه دوانی، ارتباط و انتساب آن به مبدأ اشتقاق است. مفهوم ارتباط و انتساب اشاره به این مطلب دارد که صدق مشتق بر امری، ضرورتا نیازمند قیام مبدأ اشتقاق به آن نیست، بلکه صرفا  به معنای مرتبط بودن  ویا  منتسب بودن به آن است.

[7] - ملاصدرا در آثار خود به اشکالات عدیده‌ای که بر دیدگاه دوانی وارد است پرداخته است. بیشتر این اشکالات به نوع تصویری از اصالت ماهیت نزد دوانی اشاره دارد که با وحدت وجود و توحید در ناسازگاری است.

[8] - نگاه کنید به حاشیه بر تهذیب المنطق:‌ صدقه على بعض آخر بالعلية  أو يكون صدقه على بعض أولى و أنسب من صدقه على بعض آخر. و غرضه بقوله: «إن تفاوتت بأولية أو أولوية» مثلا فإن التشكيك‏ لا ينحصر فيهما بل قد يكون بالزيادة و النقصان أو بالشدة و الضعف‏ (بهابادی، ملاعبدالله، 1412، ص30)

[9] -  الغرض من تقييد التقدم بالعلية هو ان المعتبر فى هذا التشكيك هو التقدم الذاتى و لا عبرة بالتقدم الزمانى كما فى افراد الانسان لرجوعه الى اجزاء الزمان لا الى حصول نفس معناه فى افراده و المراد من التقدم بالعلية هاهنا هو ان يستحيل صدق هذا المفهوم على بعض افراده قبل صدقه اولا على بعض آخر كالوجود (بهابادی یزدی، 1412، ص 210).

[10] ابن سینا به ویژه در المباحثات هنگام بحث از تشکیک مصادیق تشکیک را در «تقدم و تأخر، استغناء و فقر و وجوب و امکان» منحصر کرده است و حتی در شفا به طور صریح شدت و ضعف و زیادت و نقصان را از مصادیق اختلاف تشکیکی ندانسته است. نگاه کنید به:  ابن سینا، الشفاء، الهیات، 1404، ص 276

همچنین: ابن سینا، المباحثات، 1371،  ص 21

[11] -  ملاصدرا در آثار خود به تفصیل در صدد توجیه سخن شیخ الرییس و مشائیان در نفی جریان تشکیک در شدت و ضعف و زیادت و نقصان بوده اند. نگاه کنید به : ملاصدرا، 1981، ج 2، ص 188

[12]. رجوع کنید به ضمن کتاب حاشیه ملا عبدالله بر تهذیب تفتازانی، ص 27.

[13]. رجوع کنید به کتاب شرح المقاصد، ج 2، ص 19؛ و نیز کتاب تلخیص المحصل، ص 207.

ویژه نامه ها

ویژه نامه 1 ویژه نامه 2  معرفی آثار  معرفی آثار(انگلیسی)
ویژه نامه (عربی) حکیم بهابادی در یک نگاه (فارسی) حکیم بهابادی در یک نگاه (انگلیسی) حکیم بهابادی در یک نگاه (ترکی)
TPL_BACKTOTOP