رساله التشکیک یکی از آثار گرانسنگ علامه بزرگ، ملا عبدالله بهابادی است که بیانگر میزان عمق اندیشههای فلسفی او میباشد.
این رسالهای حاوی تعلیقات علامه بهابادی بر شرح و حواشى شرح تجرید قوشچى مىباشد. او در این رساله، که در ظاهر چندان حجیم نیست، اما در عمق و محتوا، بسیار گران و پربار است، به بررسی مسئله تشکیک در ذات و تشکیک صدق یک کلی بر افراد آن میپردازد. او در این بررسی عمیق خود، ضمن بیان نقدهای خود و دیگران، و نیز بیان پاسخهای خود و سایر علما به نقدهای ذکر شده، به آراء بزرگان دانش فلسفه اشاره میکند. او علاوه بر آن، جدای از نظرات علامه جلالالدین دوانی، که این رساله حاشیهای بر اندیشههای او است، به اندیشههای بزرگانی مانند سید صدر الدین دشتکی، و غیاث الدین منصور دشتکی نیز به طور مداوم اشاره کرده و به نقد و بررسی آنها میپردازد.
ملاعبداللّه در شیراز نزد امیرغیاث الدین منصور دشتکى شیرازى[1] به کسب معارف دینى مشغول شد. او در این ایام از جلالت علمى بالایى برخوردار بود. همچنین از اساتید دیگر ملاعبدالله، میتوان از جمال الدین محمود شیرازى[2] - که شهرت زیادى داشت - نام برد. وى چندین حاشیه بر کتب علامه دوانى[3] و دیگران دارد. وى همراه با جناب مقدس اردبیلى[4] و میرزا جان باغنوى[5] شیرازى نزد جمال الدین محمود، علوم عقلى را در شهر اصفهان فراگرفتند.[6] این سه از شهیرترین دانشمندان علوم عقلى و نقلى بودهاند که تا کنون نیز از آثار پربرکت علمى آنها بهرههاى فراوانى برده مىشود.
شخصیت علمی علامه بهابادی که ساخته و دست پرورده بزرگان و فحول علوم عقلی و نقلی زمان خویش بود، خود سازنده شخصیتهای علمی بسیار مبرزی در دنیای تشیع گردید. معارف شیعی در عرصههای گوناگون از دانش مستقیم یا غیر مستقیم این فقیه و فیلسوف بزرگ بهرهها برده و نیز در حال حاضر میبرد. از برجستهترین شاگردان وى مىتوان از سه تن از علماى به نام و صاحب سبک در علوم عقلى و نقلى نام برد که عبارتند از جناب شیخ بهاء الدین (شیخ بهایى) که حاشیهاى بر حاشیه - استاد خود ملاعبدالله - در شرح ملا جلالالدین محمد دوانى بر تهذیب المنطق تفتازانى نوشته است.[7] عالم بزرگ دیگری که افتخار شاگردی علامه بهابادی را داشته است حسن بن زین الدین[8] فرزند شهید ثانى است که خود داراى تصانیف و تالیفات بسیارى بوده و کتاب معالم وى از کتب درسى حوزوى مىباشد.[9] و سومین عالم بزرگ شیعی که باید با کفایت ملا عبدالله به جامعه تشیع و بلکه به دنیای اسلام ارائه شد، سیدمحمد بن على بن حسین موسوى عاملى[10] است که خود از فقهاى بزرگ و برجسته عالم تشیع بوده و آثار و تألیفات متعدد و بسیار سودمند او موجب رشد دانش شیعی در دنیا گردیده است.[11]
علامه بهابادی بیتردید از سرآمدان علم و دانش در زمان خود و نیز از زمره بزرگان تاریخ همیشه جاوید علم و معرفت و فقاهت شیعی است. بزرگی مرتبه علمی او هم بر هم عصران و معاصرانش روشن بوده است و هم پس از او، علمای عالم اسلام دائما از او به بزرگی و احترام و شکوه و افتخار یاد کردهاند. درباره وى آمده است: «هو کان خازن الحرم الشریف الغروی من قبل السلاطین الصفویة وکذلک ولده خزنة الحرم الشریف و الیه تنتسب الطائف المشهورة ببیت الملاّ الموجودة الآن فی النجف».[12] بر این اساس ملا عبداللّه علاوه بر این که در حوزه علم به فعالیت مشغول بوده، در پرتو رابطه علما با دربار صفویه، مسئولیت کلیددارى حرم شریف على7 نیز بوده است که در آن دوران جایگاه ویژهاى به مسئول آن مىبخشید. علاوه بر این درباره وى گفته شده است که پیوسته مشغول تألیف بوده و صاحب أمل الآمل از او به عنوان عالم جلیل امامى یاد کرده است.[13] دلیل این همه بزرگداشت که تا امروز نیز ادامه دارد، چیزی نیست جز عظمت روحی و معنوی این عالم عارف از سویی، و گستردگی دامنه علم و دانش آن علامه دهر. او نه تنها در زهد و تقوی از پیش کسوتان و عارفان سالک بود، بلکه در مسیر علم و دانش نیز قافله سالاری بیبدیل و شایسته بود. دلیل روشن این قاقله سالاری و سرآمدی، حیطه وسیع علمی است که علامه بهابادی در آن معلم و استاد بیبدیل بود. او با استفاده از هوش سرشار و استعداد بیکران خدادادی، که بیشک عطیهای آسمانی برای او و نیز برای شیعیان عالم بود، در عرصههای مختلف علمی به تدریس و تحقیق و تالیف پرداخت و در تمامی این عرصهها نیز، به اعتراف اهل فن از بزرگان علوم دینی، پیشاهنگ و جلودار بود. دامنه علم او از فقه و شریعت اسلامی و شیعی آغاز میشد و اصول فقه، منطق، فلسفه، معانی و بیان، کلام و تفسیر قرآن، همه را در بر میگرفت.
شخصیت علمی علامه بهابادی که ساخته و دست پرورده بزرگان و فحول علوم عقلی و نقلی زمان خویش بود، خود سازنده شخصیتهای علمی بسیار مبرزی در دنیای تشیع گردید. معارف شیعی در عرصههای گوناگون از دانش مستقیم یا غیر مستقیم این فقیه و فیلسوف بزرگ بهرهها برده و نیز در حال حاضر میبرد. از برجستهترین شاگردان وى مىتوان از سه تن از علماى به نام و صاحب سبک در علوم عقلى و نقلى نام برد که عبارتند از جناب شیخ بهاء الدین (شیخ بهایى) که حاشیهاى بر حاشیه - استاد خود ملاعبدالله - در شرح ملا جلالالدین محمد دوانى بر تهذیب المنطق تفتازانى نوشته است.[14] عالم بزرگ دیگری که افتخار شاگردی علامه بهابادی را داشته است حسن بن زین الدین[15] فرزند شهید ثانى است که خود داراى تصانیف و تالیفات بسیارى بوده و کتاب معالم وى از کتب درسى حوزوى مىباشد.[16] و سومین عالم بزرگ شیعی که باید با کفایت ملا عبدالله به جامعه تشیع و بلکه به دنیای اسلام ارائه شد، سیدمحمد بن على بن حسین موسوى عاملى[17] است که خود از فقهاى بزرگ و برجسته عالم تشیع بوده و آثار و تألیفات متعدد و بسیار سودمند او موجب رشد دانش شیعی در دنیا گردیده است.[18]
علامه بهابادی بیتردید از سرآمدان علم و دانش در زمان خود و نیز از زمره بزرگان تاریخ همیشه جاوید علم و معرفت و فقاهت شیعی است. بزرگی مرتبه علمی او هم بر هم عصران و معاصرانش روشن بوده است و هم پس از او، علمای عالم اسلام دائما از او به بزرگی و احترام و شکوه و افتخار یاد کردهاند. درباره وى آمده است: «هو کان خازن الحرم الشریف الغروی من قبل السلاطین الصفویة وکذلک ولده خزنة الحرم الشریف و الیه تنتسب الطائف المشهورة ببیت الملاّ الموجودة الآن فی النجف».[19] بر این اساس ملا عبداللّه علاوه بر این که در حوزه علم به فعالیت مشغول بوده، در پرتو رابطه علما با دربار صفویه، مسئولیت کلیددارى حرم شریف على(ع) نیز بوده است که در آن دوران جایگاه ویژهاى به مسئول آن مىبخشید. علاوه بر این درباره وى گفته شده است که پیوسته مشغول تألیف بوده و صاحب أمل الآمل از او به عنوان عالم جلیل امامى یاد کرده است.[20] دلیل این همه بزرگداشت که تا امروز نیز ادامه دارد، چیزی نیست جز عظمت روحی و معنوی این عالم عارف از سویی، و گستردگی دامنه علم و دانش آن علامه دهر. او نه تنها در زهد و تقوی از پیش کسوتان و عارفان سالک بود، بلکه در مسیر علم و دانش نیز قافله سالاری بیبدیل و شایسته بود. دلیل روشن این قاقله سالاری و سرآمدی، حیطه وسیع علمی است که علامه بهابادی در آن معلم و استاد بیبدیل بود. او با استفاده از هوش سرشار و استعداد بیکران خدادادی، که بیشک عطیهای آسمانی برای او و نیز برای شیعیان عالم بود، در عرصههای مختلف علمی به تدریس و تحقیق و تالیف پرداخت و در تمامی این عرصهها نیز، به اعتراف اهل فن از بزرگان علوم دینی، پیشاهنگ و جلودار بود. دامنه علم او از فقه و شریعت اسلامی و شیعی آغاز میشد و اصول فقه، منطق، فلسفه، معانی و بیان، کلام و تفسیر قرآن، همه را در بر میگرفت. از جمله مهمترین تألیفات وى - که شهرت ملاعبدالله بیشتر بدان خاطر بوده است میتوان از حاشیه تهذیب المنطق[21] نام برد که حاشیهای است که او به زبان عربى بر تهذیب المنطق تفتازانى نوشته است. علاوه بر این تألیفات و حواشى بسیارى براى ملا عبداللّه ذکر کردهاند که برخى از آنها عبارتند از:
- حاشیه بر مختصر تفتازانى؛
- حاشیه بر مطول تفتازانى؛
- التجارة الرابحة فى تفسیر السوره و الفاتحة؛
- شرح قواعد در فقه شیعه؛
- حاشیه بر حاشیه شریفه؛
- حاشیه بر حاشیه بر شرح شمسیه ؛
- الدرة السنیة فی شرح الرسالة الألفیة الشهیدیة؛
- شرح العجاله ؛
- حاشیه بر حاشیه شرح جدید تجرید (قدیم دوانى)؛
- حاشیه بر حاشیه شرح تجرید (جدید دوانى)؛
- حاشیه بر حاشیه شریفیه و جلالیه ؛
- حاشیه بر مبحث جواهر از شرح تجرید؛
- حاشیه بر مبحث موضوع علم از حاشیه دوانى.
علاوه بر حواشى مذکور، وى حاشیهاى بر حاشیه خطایى[22] دارد که در علم معانى و بیان بوده و ملاعبدالله آن را در حاشیه نظام الدین عثمانى خطایى[23] بر مختصر و مطول تفتازانى به رشته تحریر در آورده است.[24] از آن رو که حاشیه ملا عبدالله بر تفتازانى مورد توجه بسیارى از علما و دانشمندان علم فلسفه و منطق قرار گرفت، از شهرت فراوانى برخوردار شد. حاشیه او از زمان خود وى تا کنون، از استقبال زیادى برخوردار بوده است به گونهاى که بیش از 20 حاشیه در حاشیه ملاعبداللّه از سوى مشهورترین علما نوشته شده است.[25]
درباره رساله تحقیق التشکیک
از جمله تألیفات ملا عبدالله رساله التشکیک است که در واقع تعلیقات وى بر شرح و حواشى شرح تجرید قوشچى مىباشد. این شرح و حواشى بر تجرید توسط علامه دوانى نگاشته شده که به حواشى سهگانه «قدیمه»، «جدیده» و «اجد» معروف شده است.
توضیح این که جلال الدین دوانى حاشیهاى را بر شرح التجرید قوشچى نوشته است که مورد نقد جناب سیدصدرالدین دشتکى[26] واقع شده و بر آن ردّیهاى نوشته است که در حاشیهاى دیگر از سوى دوانى به آن پاسخ داده شده، و به این ترتیب صدرالدین اعتراضات خود را نسبت به آن و پاسخها در حاشیهاى ارائه مىدهد که این بار نیز توسط دوانى در حاشیهاى دیگر پاسخ داده شده و اعتراضات سیدصدرالدین رد مىشود که این سه حاشیه در یک مجموعه به نام الطبقات الجلالیه، و نیز دو حاشیه صدرالدین در مجموعهاى به نام طبقات صدریه آورده شدهاند. البته پس از پاسخ سوم دوانى در حاشیه «اجد»، دیگر صدرالدین از دنیا رفته بود که فرزند وى امیر غیاث الدین منصور درصدد پاسخ برآمده و ردیهاى بر حاشیه «اجد» دوانى زده است. بر این اساس، صدرالدین دشتکى برخلاف فلاسفه مشهور همه «محمولات و صفات ذاتى و عرضى را به یک وجود حقیقى موجود دانسته است و این اعتقاد را بر اصل تشکیک وجود پایه گذاشته به این معنا که اصل تشکیک این است که وجود فردى و شخصى هر چیزى مشتمل بر مراتب گوناگونى است و همه این مراتب مندرج در یک وجود بسیط و بدون جزء هستند».
با توجه به این، دوانى نیز در بحث از حقیقت، در واقع مرادش «هستى» مىباشد و هستى در نظرش واحد و قائم به ذات است و هیچگونه کثرت و تعددى در آن راه ندارد. او نه تنها کثرت نوعى و کثرت فردى را از ساحت هستى سلب مىکند، بلکه به کثرت تشکیکى و ذومراتب بودن هستى نیز قائل نیست و کثرت را در ماهیاتى مىداند که با وجود نسبت پیدا مىکنند. بنابراین، موجود بودن ماهیت جز منسوب بودن به وجود معناى دیگرى پیدا نمىکند.
ملاعبدالله با در نظر گرفتن همه حاشیههاى دوانى و پاسخهاى صدرالدین و نیز استاد خود غیاث الدین، تعلیقات خود را تحت عنوان تحقیق التشکیک مىنگارد. او در این رساله، بخشى از مطالب مربوط به تشکیک از دوانى را با عنوان «قوله» آورده و سپس در نقد و بررسى آنها اعتراضات صدرالدین را ذکر مىکند و پس از آن، در رد و یا تقویت نظرات هر کدام از طرفین، با عنوان «أقول» نظرات خود را بیان مىکند.
ملا عبدالله در این رساله، جهت بیان هر کدام از نظرات، به آراى بزگان و دانشمندانی مانند شیخ الرئیس ابو علی سینا، میرشریف جرجانى، تفتازانى، و خواجه نصیر الدین طوسى استناد مىکند و در این راستا قول دوانى را با «کلامه» (قدّس سرّه)، اعتراضات صدرالدین را با عنوان «سید سند»، و اقوال غیاث الدین را با عنوان «کلام الأُستاذ» بیان کرده است. اگر چه گاهى به نظر مىرسد در این متن منظور از سید سند، دشتکى دوم باشد و نیز گاهى از جلال الدین دوانى به عنوان «استاذ» یاد کرده و مطالب او را با این عنوان بیان مىکند.
گزارشی از فرایند تحقیق و تصحیح رساله موجود
مطابق آنچه که آقا بزرگ در الذریعه[27] آورده است، نسخهاى از این رساله به خط سید محمدعلى موسوى در سال 1018 هجرى به رشته تحریر در آمده است که به نظر مىرسد قدیمىترین نسخه التشکیک باشد. این نسخه در تملک جلال الدین محمد بن قطبالدین محمد الاصفهانى در کتابخانه «التستریه» نجف اشرف بوده است که متأسفانه دسترسى بدان امکانپذیر نشده است. بر این اساس مبناى تحقیق حاضر، سه نسخه موجود از مجلس شوراى اسلامى میباشد. این نسخ عبارتند از:
نسخه اول یا نسخه «الف»: این نسخه 23 صفحه و هر صفحه به طور میانگین داراى 20 سطر مىباشد. ناسخ آن بر اساس آنچه که در پایان نسخه آمده است، جناب محمد صالح الکوکدى جربادقانى[28] مىباشد و آن را در ربیع الأول 1053 ه.ق. به اتمام رسانده است. در این نسخه نیز همانند نسخه «ب» شروع رساله با عبارت «تحقیق التشکیک اللهم بالهامک وازاحة الشکوک» و پایان آن به آیه شریفه «یفقهوا قولى» میباشد. این نسخه اگر چه نسبت به نسخه «ب» افتادگى دارد، اما به خط عربى بوده و از حیث عبارت نسبت به آن بهتر است؛ هر چند به نظر مىرسد هر دو ناسخ نسخههای «الف» و «ب» نسبت به عبارات فلسفى آشنایى کامل نداشتهاند، اما در این نسخه عبارات، صحیحتر و شیواتر بیان شده است.
نسخه دوم یا نسخه «ب»: این نسخه 30 صفحه است که در هر صفحه به طور میانگین 19 سطر وجود دارد. ناسخ آن بر اساس آنچه که در پایان نسخه آمده است، شخصى به نام ابوالمحجن الکوبانى[29] مىباشد که ظاهراً به دستور شخص دیگرى به نام عبدالله آن را به سال 1048 هجرى نسخ کرده و آن را در قصبه کوبان 22 ربیع الثانی به اتمام رسانده است. شروع این نسخه - که موسوم به نسخه «ب» مىباشد - با عبارت «تحقیق التشکیک اللهم بالهامک وازاحة الشکوک» بوده و با آیه شریفه «یفقهوا قولى» به پایان مىرسد.
در این رساله و در پایان، پس از بیان اسم ناسخ و تاریخ اتمام تحریر نسخه، صفحهاى دیگر به خط خود ناسخ وجود دارد که با عنوان «مغلطه» آورده است که بحث جداگانهاى از منطق مىباشد و احتمالاً جهت فایدهاى آورده است، چرا که خیلى مرتبط با بحث تشکیک نمىباشد و البته معلوم نیست از خود ملاعبدالله باشد.
این نسخه به خط نستعلیق بوده و با این که حداقل به خط عربى نیست، و به رغم این که داراى اشکالات فراوانى از لحاظ ادبى بوده، اما به جهت این که نسبت به دو نسخه دیگر کاملتر است، در تحقیق این رساله از اهمیت بیشترى برخوردار است.
نسخه مذکور دربردارنده مطالبى مىباشد که لازمه تکمیل مبحث تشکیک مىباشد و این مباحث از نسخه دیگر افتاده و یا توسط ناسخ حذف شده است. از جمله، چهار صفحه از این نسخه در نسخه دیگر موجود نیست که از صفحه 12 با جمله «أن یکون امرا متحقّقاً وحمل کلامه على التنظیر» شروع شده و در ص 16 با جمله «بأنّه یستلزم المطلق یجوز» پایان پذیرفته است. البته جهت اتقان مباحث، همه افتادگىهاى این نسخه با توجه به نسخ دیگر اصلاح شده است. این نسخه با عنوان «تعلیقات بر شرح و حواشى شرح تجرید» در کتابخانه مجلس شوراى اسلامى به شماره 10307 موجود است.
نسخه سوم با نسخه «ج»: این نسخه به خط عربى و در 20 صفحه نگاشته شده که هر صفحه به طور میانگین داراى 20 سطر مىباشد. این نسخه در کتابخانه مجلس شوراى اسلامى موجود مىباشد و همچون نسخه «ب» کاملتر از نسخه «الف» مىباشد. این نسخه هر آنچه که در نسخه «ب» آمده است را دارا است و علاوه بر این در خیلى از عبارات روانتر از دو نسخه دیگرى مىباشد. از تاریخ نسخ و ناسخ این نسخه اطلاعی در دست نیست.
با توجه به آنچه گفته شد و با ملاحظه این که هر سه نسخه به گونهاى ناقص بودهاند، بنابراین ابتدا در جهت یافتن نسخههاى دیگر و کاملتر، تلاش شد اما متأسفانه نسخهاى دیگر یافت نشد. اگر چه برخى نسخهها و حاشیهها به صورت ناقص در بین نسخ خطى موجود بود که نگارنده و یا مؤلف آنها مجهول بود و تنها از نظر متن شباهت کمى نسبت به این رساله داشتند. بر این اساس بود که این سه نسخه نسبتاً کاملتر مبناى تحقیق قرار گرفتند.
در این راستا، در ابتدا نسخه «الف» و پس از آن نسخه «ب» و در انتها نسخه «ج» به طور جداگانه قرائت و بررسی گردید و سپس هر سه نسخه با یکدیگر تطبیق داده شد و هر آنچه که لازمه صحت متن بود از نسخههای «ب» و «ج» به نسخه «الف» انتقال داده شد.
در مرحله دوم، متن ابتدایى - پس از تایپ اولیه - به طور جداگانه با هر کدام از نسخهها مقابله شد و پس از آن جهت غنا بخشى به متن، از کتابهای ى همچون «شرح المواقف»، «شرح الشمسیه»، «شرح التجرید قوشچى» و کتابهاى تفتازانى و نیز از حاشیه خود ملاعبدالله بر تهذیب المنطق استفادههاى زیادى گردید و سپس به اصلاح کلمات، و عبارات و تصحیح متن پرداخته شد. از این رو نسخه خطى «الطبقات الجلالیه» در دستور کار قرار گرفت و متن موجود از حواشىِ التشکیک با متن «الطبقات» تطبیق داده شد و اقوال جناب دوانى از روى نسخه خطى خود او اصلاح شد.
متأسفانه درباره جوابهاى سید سند که در مجموعه «طبقات صدریه» آمده است، چیزى یافت نشد اگرچه سعى شد که اعتراضات وى و جوابهای در این باره از حواشى حاشیههاى نگاشته شده بر شرح تجرید استخراج شود و به گونهاى متن موجود مطابق آن تصحیح گردد.
در این رساله جناب ملا عبدالله مضمون اقوال علمایى همچون شیخ الرئیس و محقق شریف را نقل کرده است، از این رو در تخریج اقوال ایشان، جهت تقویت نص و تطبیق متن، نهایت سعى شده و اگرچه برخى از اقوال در کتب متقدمین یافت نشد، اما به ناچار از کتب دوران صدرالمتألهین و خود وى بهرهبردارىهاى لازم برده شد. همچنین براى استفاده بیشتر از کتب مرتبط با موضوع مورد تحقیق، کتابخانههاى آیت الله مرعشى نجفى، آیت الله خامنهاى، فیضیه، مسجد اعظم قم، تخصصى کلام، تخصصى تاریخ اسلام (به جهت این که چندین نسخه چاپ سنگى مرتبط با موضوع در آنجا قرار داشت)، و نیزکتابخانههاى دیجیتالى مجلس شوراى اسلامى و کتابخانه ملى و آستان قدس مورد بهرهبردارى قرار گرفتند.
[1]. وى فرزند بزرگ و صاحب منصب علامه صدرالدین محمد دشتکى سید سند بوده و در سال 896 قمرى در دشتک شیراز به دنیا آمد. او از بنیان گذاران مدرسه منصوریه بود که به جهت علاقه به پدر آن را بنا کرد. غیاث الدین در زمان شاه اسماعیل اول مأمور تعمیر رصد خانه مراغه شد که البته به دلایلى این مهم تحقق نیافت. دشتکى در زمان سلطنت شاه طهماسب اول به مقام صدارت رسید و حدود ده سال پس از عزل در 948 هجرى قمرى درگذشت و در کنار قبر پدرش در مدرسه منصوریه به خاک سپرده شد. (ر.ک: کاکائى، غیاث الدین منصور دشتکى و فلسفه عرفان، ص67).
[2]. او از شاگردان برجسته جلال الدین محمد دوانى بوده و صاحب تصانیف بسیارى است. اگر چه آثار زیادى از او به جا نمانده است. جمال الدین به طور قطع در سال 960 - 965 قمرى در حوزه فلسفى شیراز حضور داشته و پس از فوت جلال الدین سمت استادى را عهدهدار بود. درباره تاریخ وفات و تولد او چیزى ثبت نشده است.
[3]. از دانشمندان به نام ایرانى، زاده «دوان» در شمال شرق کازرون، به سال 830 هجرى دیده به جهان گشود. او پس از تعلیم و تعلّم بسیار، و تربیت شاگردانى به نام، و نیز تألیف آثار زیادى درباره علوم عقلى و حواشى بسیار، در سال 908 هجرى مقارن با ظهور شاه اسماعیل صفوى درگذشت و در همان روستاى دوانِه به خاک سپرده شد.شرح زندگانى جلال الدین دوانى، على دوانى، ص61-64.
[4]. احمد بن محمد اردبیلى صاحب مجمع الفائدة والبرهان متولد قرن 10 در اردبیل و متوفى 993 قمرى در شهر مقدس نجف .
[5]. ملاحبیب اللّه باغنوى شیرازى معروف به ملا میرزا خان درگذشته 995 یا 994 قمرى بوده و تولد او در حدود 930 ثبت شده است. روضات الجنات، خوانسارى، ج1، ص119.
[6]. ریاض العلماء، میرزا عبدالله افندى، ج4، ص190.
[7]. ریاض العلماء، ج5، ص98.
[8]. ملقب به جمال الدین - مشهور به صاحب معالم - فرزند بزرگوار شهید ثانی که به سال 959 هجرى متولد شد و در سال 1011 هجرى پس از عمرى مجاهدت علمى درگذشت و در «جبع» لبنان مدفون گشت.
[9]. ریحانة الادب، محمدعلى مدرس، ج3، ص393.
[10]. وى به سال 946 قمرى در جُبع عامل لبنان به دنیا آمد و از جایگاه علمى بالایى برخوردار شد که از جمله مهمترین تألیفات او مدارک الأحکام فى شرایع الاسلام مىباشد. عاملى در 1009 هجرى درگذشت و در همان زادگاه خود در جنوب لبنان به خاک سپرده شد.
[11]. ریحانة الأدب، ج3، ص393.
[12]. اعیان الشیعة، ج8، ص53.
[13]. فهرست التراث، ج1، ص810.
[14]. ریاض العلماء، ج5، ص98.
[15]. ملقب به جمال الدین - مشهور به صاحب معالم - فرزند بزرگوار شهید ثانی که به سال 959 هجرى متولد شد و در سال 1011 هجرى پس از عمرى مجاهدت علمى درگذشت و در «جبع» لبنان مدفون گشت.
[16]. ریحانة الادب، محمدعلى مدرس، ج3، ص393.
[17]. وى به سال 946 قمرى در جُبع عامل لبنان به دنیا آمد و از جایگاه علمى بالایى برخوردار شد که از جمله مهمترین تألیفات او مدارک الأحکام فى شرایع الاسلام مىباشد. عاملى در 1009 هجرى درگذشت و در همان زادگاه خود در جنوب لبنان به خاک سپرده شد.
[18]. ریحانة الأدب، ج3، ص393.
[19]. اعیان الشیعة، ج8، ص53.
[20]. فهرست التراث، ج1، ص810.
[21]. معروفترین اثر ملاعبداللّه که از مفصلترین شرحهایى است که بر تهذیب المنطق والکلام تفتازانى و در ضمن یک مقدمه، پانزده فصل و یک خاتمه نوشته شده است.
[22]. ملاعبداللّه بهابادى صاحب حاشیه، احمد ترحمى، ص70 - 71.
[23]. نظام الدین عثمانى المتوفى 901 هجرى کتابى در شرح تلخیص المقال دارد که چند تن از علما بر آن حواشى و شرحهایى نگاشتهاند که حاشیه ملا عبداللّه بر آن از باارزشترین آنهاست. (هدیة العارفین، ج1، ص587، الرقم 4262).
[24]. الاعلام، خیرالدین الزرکلی، الجزء الرابع، ص80.
[25]. الذریعة، آقا بزرگ، ج6، ص6260.
[26]. سیدصدر الدین محمد از فیلسوفان حوزه فلسفى شیراز در قرن نهم، متولد 828 هجرى، داراى آثار فراوانى درباره علوم عقلى، وى از سادات حسینى بوده و گفته شده است که اجدادش از روى تقیه به تدریس کتب اهل سنت مىپرداختند. علوم عقلى را نزد سیدفاضل مسلم فارسى فرا گرفت. و سرانجام گروهى از طایفه ترکمان او را در 903 هجرى به قتل رساندند. فسائى، ج1، ص359 و ج2، ص1040.
[27]. ج11، ص148، الرقم 928.
[28]. در منابع چیزى درباره شرح این ناسخ یافت نشد.
[29]. در منابع چیزى درباره شرح حال وى یافت نشد.