به گزارش پایگاه پژوهشی سیستان وبلوچستان نشست علمی پژوهشی درراستای همایش بین المللی علامه ملا عبدالله بهابادی یزدی با موضوع : بررسی جایگاه تمدنی علامه ملاعبدالله بهابادی یزدی با ارائه اساتید ارجمند، به شرح ذیل برگزار گردید.[1]
دکترمحمد جعفر جامه بزرگی با موضوع: بررسی وتبیین رویکرد عقلی علامه در تمدن سازی شیعی
دکتر حسین لطیفی: با موضوع بررسی وتحلیل آثار منطقی علامه بهابادی یزدی
دکترصلدق دقیقی: ضرورت جهانی سازی شخصیت علامه در حوزه منطق
این نشست مورخ یک شنبه 30 اردیبهشت ساعت 10:20 به صورت مجازی برگزار شد
در ابتدا نشست دکتر دقیقی بیان داشتند علامه بهابادی فیلسوف منطق دان یزدی هستند یکی از چهره های موثر درتقویت جریان فکری عقلی زمان خودشان بودند ایشان جریان عقلی قرن دهم را هم تقویت وبه عراق صادر کردند ودر ادامه اظهار کردند : متاسفانه ملا عبدالله شخصیت گمنامی هست حتی درجهان شیعی ودر حوزه های ما جز مختصری از بیوگرافی وشرح حال ایشان دیگر آشنایی تفصیلی با ابعاد مختلف شخصیت علامه بهابادی ندارند. همان حاشیه منطق هم بعضا افراد آشنایی کامل ندارند واین مهجوریت ونا شناخته بودن نه تنها درسطح کشوروجود دارد بلکه درجهان اسلام به طریق اولی است ودرحوزه ها ی ماهم برقرار است . بنابراین یکی از رسالت های که به حوزه بین الملل کنگره علامه سپرده شده ایجاد شناسایی بین اللملی برای این شخصیت مهم فکری ما در سطح جهانی است در سطح جهانی باید تقسیم بندی هایی را داشته باشیم .اول حوزه جهان شیعی را مد نظر داشته باشیم حوزه داخل کشور کارها و جلسات خوبی برگزار شده توجه ها نسبت به این شخصیت جلب شده و در حوزه عالم شیعی هم سفرها وجلسات های متعددی با عراق ، ترکیه وکشورهای همسایه برقرار شده ودر این حوزه دستاورد های خوبی این کنگره خواهد داشت و حوزه دشوارترعالم اهل سنت هست در جهان اسلام که ارتباطات ما در این حوزه محدود است با دشواری های دیپلماتیک ودینی مواجه است نسبت به فعالیت جمهوری اسلامی ایران در کشور اهل سنت عالم اسلامی حساسیت های وجود دارد این نوع فعالیت های فرهنگی وعلمی را درهم تنیده با اهداف های سیاسی نظام می دانند ویک بخش هم کم کاری مسوولین ونهاد های خود کشورهست که باید جبران شود کتاب منطق ایشان 400 سال به عنوان کتاب درسی اهل سنت وشیعه هست باید بیشتر شناخته شود واما جهان غرب هم که کار بیشتری پیش رو هست وراه کارهایی برنامه ریزی شده است که جلساتی در غرب هم برقرار شود تا محققین آنجا هم به چهره ملاعبدالله آشنا وعلاقه مند شوند مد نظر است . درسطح جهانی بحث حقوقی وثبت رسمی ایشان به عنوان یک چهره شناخته شده درنهاد های مختلف مثل یونسکو واتحادیه بین المللی علوم اسلامی و... باید به رسمیت شناخته شوند وعلاوه بر شخصیت علمی در رابطه با شخصیت سیاسی اجتماعی ایشان هم گفتند : ایشان علاوه بر اینکه تولیت آستان مقدس علویه را داشتند حاکم نجف هم بودند ومهم است که تعامل ایشان حوزه علمیه نجف با برادران عراقی ودر سرزمین عراق مد نظر قرار گیرد
در ادامه بیان داشتند: مساله مهم دیگر تفحص در آثار خطی ایشان است .آثارایشان پراکنده شده است در طول زمان بخشی به علت مرور تاریخ بوده وبخشی به علت دست اندازی ودست درازی دول استعماری بوده به دول اسلامی بخشی ازکار در حوزه بین الملل شناسایی نسخ خطی درعالم غرب هست ومذاکرات علمی ودیپلماتیک وآوردن این نسخ وتفحص در آثار ملا عبدالله هست چراکه بدون جمع آوری وتدوین آثار یک محقق برگزاری کنگره ومقاله نوشتن یک امربی فایده است.
نکته بعدی که ایشان بیان کردند ترجمه آثارملاعبدالله به زبان انگلیسی یا زبان های دیگربود که قطعا در دسترس محققان خارج از کشور قرارخواهد گرفت وکار های تطبیقی خوبی انجام خواهد گرفت. تلاش خواهیم کرد مقالات زیادی نوشته وچاپ شود این مساله بسیار حائز اهمیت است
و در آخر هم خاطر نشان کردند : کنگره ملا عبدالله بهابادی یزدی را نباید فقط در حوزه فرهنگ وعلم ببینیم چرا که ایشان شخصیتی است درتراز جمهوری اسلامی ایران یعنی فردی است دارای وجوه عبادی سیاسی فرهنگی وعلمی و بین المللی است تبلیغ ومعرفی جهانی ایشان خود به خود یکی از بازوهای تقویت جبهه فرهنگی ایران است .
ودر ادامه جلسه دکتر حسین لطیفی به ارائه موضوع خود پرداختند و بیان داشتند: اگر تاریخ منطق را مورد مطالعه قرار دهيم منطق از جمله علومی است که ازیونان باستان وارد جهان اسلام شده است. انتقال منطق یونانى به جهان اسلام نخستين بار توسط فرقههاى مسیحى چون «نسطوریان»، «منوفیزیان» و «یعقوبیان» كه عمدتا در مراکزى مثل اَنطاکیه، اُدسا، و مانند آن حضور داشتند صورت گرفته است. بنابراين ابتدا مسلمانان پس از فتح سوریه و شامات با مطالعات منطقى دانشمندان مسیحى سورى كه عمدتا چهار فن اول از فنون نه گانه منطق ارسطويي بود مانند كتاب المدخل يا الایساغوجى، كتاب المقولات، كتاب العباره و كتاب القیاس آشنا شدند. اين فنون تا قبل از سال 850 میلادى [234 ه] به زبان عربى ترجمه شد و زمینه ساز پیشرفت و توسعه منطق در جهان اسلام گردید.
شايان ذكر است كه سير انتقال اين علم از سنت يوناني به جهان اسلام حداقل چهار دوره را طي كرده است. به عبارتي تاريخ منطق را از بدو ورود به جهان اسلام تاکنون مي توان به چهار دوره تقسيم كرد: در دوره نخست يا نخستين مدرسه، مدرسه بغداد بود. اين دوره را میتوان عصر نهضت ترجمه يا عصر آشنایی با منطق ارسطویی نام گذاري نمود. سهم اين مدرسه در انتقال آثار منطقي ارسطو به جهان اسلام، سهم مهم، نقش آفرين و تاثيرگذاري دانست. شخصیت های مهمی كه در این مدرسه بحث های منطقی را پی می گرفتند مثل: «ابوبشرمتى بن یونس»(254-324)، «یحیى بن عدى[2]»(277-358) شاگرد متى بن یونس و شاگردان وى كه از مسیحیان نسطورى بودند، «یعقوب بن اسحاق کندى» (189-257) هستند. مهمترين ويژگي اين دوره، انتقال اين علم به جهان اسلام است.
دوره دوم با «ابونصر فارابى»(253-334) آغاز میشود، سهم فارابي در بسط، گسترش، تفسير و تحليل منطق ارسطويي سهم بزرگ و تاثير گذاري بوده است و شوربختانه از جمله مباحث كمتر مطالعه شده اي است. بي شك با اندک مسامحهای اين دوره را مي توان با توجه به نگارشهای بسیار او در منطق، عصر شکلگیری منطق و شرح و تثبیت منطق در جهان اسلام دانست.
اما بي شك دوره سوم مطالعات منطقى در جهان اسلام اختصاص تام به منطقدان بي بديل جهان اسلام «ابن سینا» (364-421) دارد. هر چند ابن سينا وامدار مدرسه بغداد و شخص فارابي است. ولي مدرسه منطقي بغداد و حتي فارابي متن محور بود؛ يعني منطق در مدرسه بغداد و مدرسه فارابي مطالعه متون ارسطوئى تلقى مىشد و ابن سينا اين شيوه را نمي پسنديد. لذا طرحي نو در مي اندازد و استادانه سنت جدیدى به وجود مي آورد. منطق شفاي وي نمونه بارز اين طرح است كه یک کتاب منطقى شرحى بر آثار ارسطو نيست بلکه يك اثر منطقي مستقل تلقى مىشود كه هر هشت بخش منطق ارسطو به انضمام مدخل منطق يا ایساغوجى فُرفوریوس (۲۳۳–۳۰۴م) را در بر دارد. در اين دوره عمدتا مباحث منطق توسط ابن سينا و شاگردان وى شرح و بسط داده مي شود. و به مباحث جدیدی روی آورد که پیش تر سابقه نداشته است. در اين دوره با نوشتن منطق شفا و دیگر کتب منطقی، به ویژه اشارات و تنبيهات، دوره نوینی در منطق پایهریزی شد که در قرن هفتم به اوج شکوفایی خود رسید. وهمچنين شاهكار ديگر اين مدرسه ابتكار نوآورانه منطق دو بخشي است كه سرآغاز اين منطق با نگارش اشارات و تنبيهات رغم خورده است. بطوري كه منطق دانان بعداز وي در جهان اسلام عمدتا يا نه بخشي اند يا دو بخشي. بدين جهت و به تحقيق مي توان گفت اين دوره سترگ، دوره هاي بعد از خود تا عصر حاضر را تحت تاثير و وام دار خويش قرار داده است.
بعد از ابن سینا، مدرسه منطقي اندلس را پيش رو داريم در واقع در طول قرون یازدهم و دوازده میلادى [پنجم و ششم هجرى] اندلس مرکز عمده مطالعات منطقى در جهان اسلام بوده است. عمده ترين شخصيت هاي منطقي اين مدرسه عبارتند از: «محمد بن عبدون» (314-379)، ابوالصلت(452-518)،«ابن باجه» (474-522)، ابن رشد(510-582). شايان ذكر است كه مدرسه منطقي اندلس مرهون و مدیون مدرسه بغداد بود؛ يعني محمد بن عبدون درس آموخته مدرسه بغداد و عاملى مهم در انتقال مطالعات منطقى اين مدرسه به مدرسه قرطبه بود. و از سنت مدرسه منطقي ابن سينا پيروي نمي كردند. چنان كه در شرق اسلامي در قرون ششم، هفتم و هشتم نيز دو جريان، مطالعات منطقي را دنبال مي كردند. جرياني از سنت منطقي مدرسه ابن سينا پيروي و حمايت مي كردند كه مهمترين شخصيت هاي اين جريان «کمال الدین ابن یونس»(540-626) و شاگردانش مانند «اثیرالدین ابهرى»(584-648) و «نصیرالدین طوسى»(585-658) و شاگردان خواجه نصیر بویژه «نجم الدین کاتبى قزوینى»(604-664) بودند. و در مقابل جرياني نه تنها سنت منطقي ابن سينا را دنبال نمي كردند بلكه منتقد اين سنت بودند به عبارتي با نوآوریهاي ابنسینا مخالف بودند و آن را نوعي بدعت مي دانستند. نمایندگان اصلى جريان، «فخرالدین رازى»(532-593)، «خونجى»(578-633) و «ارموى» (582-667) بودند.
و بعد از آن به دوره دیگری که از قرن نهم تا دوازدهم ادامه دارد را مىتوان به عنوان دوره نهائى يا عصر توقف و رکورد منطق در جهان اسلام تلقى نمود. در اين دوره با منطق دانانی مواجه هستیم که بیشتر به حاشیه نویسی وشرح نویسی روی آورده اند. اما در اين دوره یک استثنای بسیار بزرگ وجود دارد و آن مدرسه شيراز است. در اين مدرسه ما با دو مدرسه - دو مدرسه جلالیه و صدریه- تاثير گذارمواجه هستیم. یکی از آن مدارس، مدرسه صدريه منتسب به دشتكي و ديگري مدرسه جلالیه منتسب به دواني است. و همچنين يك استثنای بزرگ ديگر، و آن علامه بهابادي يزدي، صاحب الحاشيه است كه در این دوره ظهور و بروز كرده است.
مبحث دیگری که مطرح کردند نسبت بین کلام ومنطق است. همراهی دو موضوع منطق و كلام را باید از پیامدهای توجه متکلمان به منطق و فلسفه دانست؛ چرا که در این دوره، برخلاف سنت کلامی متقدم، جایگاه منطق و تا حدودی فلسفه ارسطویی تثبیت شده بود. پیش از تفتازانی، همنشینی علم کلام با مباحث امور عامه فلسفی در متن واحد سابقه داشته است که از آن جمله میتوان به «المحصل» فخرالدين رازي، «المقاصد» خود تفتازاني و «المواقف» قاضی عضدالدین ایجی اشاره کرد. با این همه، بخشهای فلسفی این متون هیچ یک به عنوان اثر مستقل موردنظر نبودهاند. بنابراین کار تفتازانی را با توجه به تعلیمی بودن اثر میتوان شیوهای جدید و گواه این دانست که از دیدگاه او، منطق ابزاری معتبر و کارآمد برای همه کسانی است که قدم در راه یادگیری روشهای استدلالی و جدلی علم کلام مینهند. وجود این دیدگاه در باره نسبت منطق با کلام موجب میشده است که در برخی تحریرهای آموزشی دیگر، کلیات این دو رشته را در متن واحدی بگنجانند؛ چنان که دو اثر مجزای «تجرید المنطق» و «تجريد الكلام» از خواجه نصيرالدين طوسي (د ۶۷۲ ق) در منظومهای واحد تلخیص شدهاند.
در تاريخ انديشه كلامي شيعه و اهل سنت دو اثر ممتاز و با اندكي تفاوت ولي هم سرنوشت داريم. دوشخصيت كلامي و منطقي هم عصر دو اثري خلق كرده اند كه با منطق آغاز شده است. كه در نوع خود نادر و كم نظير است. و هر دو نيز مورد توجه دانشيان شيعه و اهل سنت قرار گرفته است. يكي تجرید الاعتقاد (منطق و كلام) تاليف خواجه نصیرالدین طوسی،(597 673ق-) با نام محمد بن محمد بن حسن طوسی، معروف به محقق طوسی و معلم ثالث، حکیم، متکلم، ریاضیدان و منجم شیعی قرن هفتم هجری قمری بود.
دو شرح معروف از تجرید الاعتقاد معروف است: 1. نخستین شرح تجرید، كشف المراد علامه حلی، شاگرد خود خواجه طوسی است. 2. معروفترين شرح تجريد، از آن علي بن محمد قوشچی (د ۸۷۹ق)، معروف به شرح جدید است. و مشهورترین حواشی بر شرح قوشچی (د ۸۷۹ق)، طبقات الجلالیة و الصدریة است که بر مجموعه حاشیههای قدیم، جدید و جدیدتر دواني و صدرالدين دشتكي اطلاق میشود.
رقابت دو مدرسه جلالیه و صدریه در شيراز به چالش در مباحث شرح جدید دامن زد. شاگردان دوانی و دشتکی، کسانی چون خفری، غیاثالدین منصور، نیریزی و مانند آن به نگارش حواشی و داوری میان استادان خود پرداختند. در میان حواشی دوره اصفهان، دو حاشیه خوانساری و اردبیلی معروفترند. چالش دانشمندان درباره مباحث شرح جدید تجرید، مباحث فلسفی، معرفتشناختی و عرفانی فراوانی را به میان آورد. معمای جذر اصم یا شبهه «کل کلامی کاذب»، به عنوان مثال، در طبقات الجلالیة و الصدریة به میان آمده است و موضوع تکنگاریهای فراوان در این دوره گردید.
ديگري تهذیب المنطق و الکلام تألیف سعد الدين مسعود بن عمر تفتازاني، متکلم و منطقی و فقيه و اديب سده هشتم میباشد. دو حاشيه از تهذیب المنطق و الکلام معروف است: 1. نخستین حاشيه تهذيب، حاشيه دواني است. شرح جلال الدين دواني که «عُجاله»، «نخود فولاد» و «نقط فولاد» نیز نامیده شده و از آن نسخه های متعددی موجود است. این شرح بارها از جمله در ۱۲۶۴، ۱۲۹۳ و ۱۲۹۴ق در لکهنو به چاپ رسیده است. کسانی بر این شرح نیز حاشیههایی نوشتهاند که از جمله ميرسيد شريف جرجاني، ابوالفتح مخدوم شریفی، میرزاهد هروی با عنوان الحاشیة الزاهدیة الجلالیة، غیاثالدین منصور دشتکی، ملاعبدالله ابن حسين يزدي با عنوان الخرارة فی شرح العجالة و عبدالحي لكهنو ، سیدحسین خلخالی، ابوالفتح حسینی و ابوالحسنات محمد عبدالحی را میتوان نام برد. برخی از این حواشی همراه با شرح دوانی در چاپهای مختلف انتشار یافتهاند. 2. دومين و معروفترين حاشيه تهذيب، از آن علامه بهابادي يزدي (د ۹۸۱ق)، معروف به حاشيه ملاعبدالله است.
مبحث دیگری که مطرح کردند در باره ملاعبدالله يزدي و آثار منطقي وي است. آخوند ملاعبدالله یزدی (م، ۹۸۱ ق)، منطقدان، فقيه، حکیم و ادیب فاضل شيعه در قرن ۱۰ هجری است. وی در پرتو رابطه با دربار صفوي، بر گسترش تشیع و حل مشکلات شیعیان تلاش مینمود. ملاعبدالله یزدی در علم منطق، فقه، كلام، فلسفه، تفسير و ادبيات متبحّر و استاد بود و آثار مهمی تألیف نموده است. درخشان و ماندگارترين اثر منطقي علامه بهابادي «الحاشیة علی تهذیب المنطق للتفتازانی« است. که شرحی نسبتاً مفصل بر تهذیب المنطق تفتازانی و از مشهورترین حواشی آن است و از دیرباز به ویژه در حوزههای علمی ايران و شبه قاره هند از متون درسی مهم به شمار میرفته است. اينکتاب، مشتمل بر دو بخش است: بخش اول، شامل مقدمه، دو مقصد، باب حجت و هیئت تالیف آن و خاتمه است. بخش دوم نیز شامل حواشی حاشیه کتاب است. شرح کتاب به شیوه رایج «قال- اقول» نگارش شده؛ بدین ترتیب که پس از لفظ «قوله» ابتدا بخشی از عبارت مصنف ذکر و شرح آن در برابرش ارائه شده است.
تفتازانی در این رساله، چکیده مباحث منطقی و کلامی را با حذف زواید و اصول مطالب را در غایت ایجاز بیان میکند و همین ساختار، مجالی فراخ برای تهیه متون گسترده تری بر اساس این اثر فراهم ساخته است. شرح ملا عبدالله نیز شرحی نسبتا مفصل و از مشهورترین حواشی تهذیب است. «تهذیب المنطق»، به لحاظ شیوه تالیف، از آن گونه کتابهای منطقی بشمار میآید که ساختاری دو بخشی شامل معرف و حجت یا تصور و تصدیق دارند. این روش تدوین را نخست ابن سينا در بخش منطق کتاب «الاشارات و التنبیهات» به کار گرفته است. پس از آن و پیش از تفتازانی، آثار دیگری چون «مطالع» ارموی و «الشمسیه» نجم الدین کاتبی نیز با همین سیاق تالیف شدهاند و تاثیر آنها را بر «تهذیب المنطق» در ترتیب و محتوای مطالب میتوان مشاهده کرد. تفتازانی از آنجا که نظام دو بخشی را برای تدوین کتابش انتخاب کرده است، مقدمه را با تقسیم علم به حصولي و حضوري میآغازد و سپس از مفهوم تصور و تصدیق برای توضیح چیستی علم منطق استفاده میکند و آنگاه مباحث منطقی تهذیب را در دو مقصد کلی تصورات و تصدیقات، در ۱۱ فصل، سامان میدهد که با مبحث الفاظ آغاز میشود و به روش آثار مشابه با فصل جداگانهای در صناعات خمس پایان مییابد. وی خاتمهای نیز مشتمل بر رئوس ثمانيه بر کتاب افزوده است که در این بخش از اجزای علوم و مبادی آنها یاد میکند و مقدمات روش شناختی عام را برای دانشهای مختلف توضیح میدهد.
می دانید حاشیه با شرح فرق دارد و حاشیه را محشی در جاهایی که نیاز به تبیین و تعریف و توضیح بیشتری دارد -حالا چه به له متن یا بر علیه آن متن نکاتی را به اصطلاح محشی مطرح می کند و تحت این عنوان حاشیه می نویسند. به هر روی حاشیه با یک شرح یا یک متن اصلی فرق زیادی دارد. شاید بدین جهت ما تا کنون ندیده ایم یک حاشیه متن درسی واقع شود. بله شرح کتاب سابقه دارد، کتاب کشف المراد تألیف علامه حلی که شرح کتاب تجرید الاعتقاد از خواجه نصیر الدین طوسی میباشد. البته حاشیه ی ملاعبدالله حاشیه ی صرف نیست و یکی از ویژگی های این حاشیه این است که ملاعبدالله هنری در این کتاب به خرج داده است که این کتاب را نمی توان صرفا یک حاشیه نامید. تمام مطالب تهذیب المنطق تفتازانی مورد شرح و تبیین قرار گرفته است و نکته ای را جای نینداخته است و در قالب حواشی و متون تعلیقه در آن جا که مراد محشی یا تعلقه نویس بوده سعی کرده تعلیقه یا حاشیه بزند اما در حاشیه ی ملاعبدالله این گونه نیست و در این جا هم ردیف حواشی که وجود دارد شاید هم قرار نگیرد. حاشیه متنی هست که تمام متن اصلی را در بر دارد و یک کتاب منسجم می باشد و شاید هم همین باعث شده است این کتاب مورد اقبال قرار بگیرد و جزو متون درسی هم در میان اهل سنت و هم در حوزه های شیعه قرار بگیرد.
دومين اثر مهم و معروف منطقي علامه بهابادي حاشيه حاشيه دواني علی تهذیب المنطق للتفتازانی است. اين کتاب كه به نام "الخراره فی شرح العجاله" نيز معروف است. حاشیه ای است مزجی، تحت عنوان "قوله" بر حاشیه جلا الدین دوانی بر تهذیب المنطق ملا سعد تفتازانی، این حاشیه تحقیقی مستدل بر بخشی از تهذیب المنطق است و در آن از اشارات بوعلی ، قوائد القائده خواجه نصیرالدین طوسی، مواقف، حاشیه مطول ، شرح مفتاح، حاشیه مطالع و ... یاد می کند. علامه بهابادی حاشیه ملاجلال را تدریس می کرده و در اثنای آن به نکات و دقایقی می رسیده که قابل ذکر بود. و از این روی آنها را جمع و تدوین کرد. و این حاشیه را بوجود آورده است.
خوشبختانه از این اثر دستنوشته های فراوانی در کتابخانه های داخل و خارج از کشور وجود دارد. و از جمله مهمترین دستنوشته آن به تاریخ ۹۷۱ کتابت شده است که در کتابخانه آستان قدس رضوی نگهداری می شود. نکته تکمیلی اینکه علامه بهابادی بر حاشیه علامه دوانی دو حاشیه دارد: 1. حاشیه حاشیه دوانی بر تهذیب المنطق که معرفی آن اجمالا بیان شد. 2. شرح دیباچه العجاله که حاشیه ای است کوتاه بر مبحث "موضوع" از دیباچه حاشیه تهذیب المنطق دوانی از حیث تقسیم علم و نیز از حیث علم بما هو علم و این که آیا علم به شی از ذاتیات خود بحث می کند یا از اعراض ذاتیات خود. در این رساله علامه بهابادی به گفته های مولف در شرح عقاید عضدیه و همچنین استاد خود و آراء میر سید شریف و دیگران نموده و در پایان بررسی بیشتر را به همان مراجع رهنمون می سازد. وی در حاشیه خود بر حاشیه دوانی طی عباراتی وعده تالیف این رساله را داده است.
سومين اثر منطقي معروف وي رساله حل ضابطه الاشكال الاربعه است شرحی بر مبحث ضابطة الاشکال تهذیب المنطق سعدالدین مسعود بن عمر بن عبداللّه هروی خراسانی تفتازانی مشهور به تفتازانی است که آن را در یک مقدمه و سه مقصد نگاشته است. علامه بهابادی این رساله را به دستور استاد خويش جمال الدین محمد تبریزی شاگرد ملاسعد دوانی در سنه 961 و در شهر شیراز نگاشته است. آثار منطقي ديگر وي عبارتند از: حاشيه فارسي ملا عبدالله یزدی؛ شرح ديباجه العجاله ملا عبدالله یزدی؛حاشيه حاشيه شرح شمسيه؛ تعليقات ايساغوجي؛ رسالة شهاب ملا عبدالله یزدی؛ ان شاءالله در آینده ی نزدیک این آثار تصحيح و تقدیم اساتید و محققان و دانشجویان علوم عقلي به ویژه دوستداران منطق قرار خواهد گرفت.
سخنران پایانی جناب اقای دکتر محمد جعفر جامه بزرگی بودند که در ابتدا بیان داشتند: تمدن به عنوان یک پدیده اجتماعی وانسانی محصول تفکرات نهفته درورای خودش است. برای ساختن تمدن وجود اندیشه ای تمدن ساز بسیار ضروری است. تمدن و مدنیت عکس لغت بدویت ومعادل کلمه حضاره .گویا مفهوم معاصرت در کلمه تمدن گنجانده شده است. تمدن را این گونه تعریف کردند : یک نظام منسجم هدفمند در حوزه های اجتماعی و فرهنگی . به نظر من در ساخت تمدن دو مفهوم از همه مهم تر است: مفهوم معاصرت ومفهوم ذهنیت .اما معاصرت چیست ؟ تمدن یک رابطه اصیل با زمان و زبان دارد. حکیمان که بنیاد وبنیان معاصرت وتمدن سازی بردوششان هست چه ماموریتی دارند ؟
این ماموریت ها عبارت است از :
1- توصیف وتبیین رابطه اصیل با خود
2-توصیف وتبیین رابطه اصیل با دیگری
3- توصیف وتبیین رابطه اصیل با طبیعت
4- توصیف وتبیین رابطه اصیل با خداوند است
اصل اصلی درفهم تمدن سازی عقلانیت است . یعنی خود آگاهی وآگاهی اصیل است اگر آگاهی اصیل نباشد ومعاصرت هم نداشته باشد چند اتفاق می افتد اول اینکه آن اندیشه توان گفت وگو با هم عصر های خود را ازدست خواهد داد دوم اینکه به سایر اندیشه ها به دید شبهه نگاه می کند دیگر اینکه باورمندان خود را به تدریج از دست میدهد
اما ذهنیت چیست ؟یک خصلت وِیژه انسان است که انسان را به مثابه موجود خود آگاه به سمت آزادی سوق می دهد تا شناخت کامل به دست بیاورد .این ذهنیت اول بار توسط دکارت مطرح شد. این ذهنینت تقدم خود اگاهی برهرچیزی است . این را ملا صدرا هم گفته ولی تفاوت عمیقی میان این خودآگاهی در تمدن اسلامی با تمدن غربی وجود دارد. این ذهنیت در تمدن غرب ذهنیت بدون واسطه است و به این معنا انسان خودش را در محور عالم می بیند اما در تمدن اسلامی ذهنیت با واسطه است یعنی به واسطه اتصال به امر قدسی. تمدن غرب یک تمدن عقل گرا است که این عقل گرایی با متن مقدس متعارض شده و در نهایت در جدال متن مقدس و عقل رای به استقلال و آزادی عقل و کنار گذاشتن متن مقدس میدهد در حالی که تمدن اسلامی برمحور متن مقدس است که عقل در متن آن نهفته است وبرآن تاکید شده است. آن چه تمدن اسلامی آورده است پیوستگی آن با فطرت بشری است نه فقط زبان و زمان .اگر پیوستگی ایجاد شد تمدن اسلامی تک تمدن قرن حاضر خواهد بود. به نظر من علامه بهابادی و سایر اندیشمندان دوره صفوی این ماموریت را به درستی به انجام رسانده اند.اما ویژگی منحصر به فرد علامه بهابادی یزدی حضور در صحنه اجتماعی برای تحقق دیدگاه های عقل گرای در تمدن نوین شیعه اثنا عشری آن هم در مهم ترین و بزرگ ترین پایگاه فکری تشیع یعنی شهر نجف می باشد
[1] این نشست به همت معاونت پژوهش سیستان وبلوچستان با مشارکت دبیرخانه همایش ملا عبدالله بهابادی یزدی باشرکت اساتید طلاب وپژوهشگران مورخ ۳۰ اردیبهشت ساعت ۱۰:۲۰صبح به صورت آنلاین برگزار شد .
[2] یحیی بن عدی (متوفای ۳۶۴ق)، از برجستهترین پزشکان و دانشمندان مسیحی قرن چهارم قمری در زمینه علوم مختلفی همچون منطق، ریاضی، فلسفه و از شاگردان فارابی بود. او کتابهای بسیاری را به عربی ترجمه نمود و سرانجام به سال ۳۶۴ قمری در ۸۴ سالگی درگذشت.









