از حضور اساتید معظم متشکرم. آن مقداری که آقایان تا اینجا از لحاظ جایگاه اجتماعی و تاریخیِ این سلسله توصیف کردند، بجا و مهم بود و یکی از مسائلی هست که واقعا نیاز به بررسی دارد. معروف است که اینها سالیان سال کلیددار خزانهی امیرالمؤمنین(ع) بودند. این خیلی مهم است. چرا اینها و چرا بهابادی و چرا بچهها و خاندان او؟ این مهم است.
یکی از حلقههای مفقوده، مسئلهی نامهها و دستنوشتههای ایشان با کشورهای مختلف است که هنوز بهدست نیامده است. باید دنبال آنها گشت و پیدا کرد و ببینیم که آن منابع کجاست. آن مقدار از نسخههایی که توانستیم در این مدت 5-6 ماه در زمینههای کلام، فلسفه، ادبیات و فقه از ایشان به دست بیاوریم، 22 عنوان اثر بود که بعضی را به وی نسبت دادهاند و بعضی هم قطعی است.
البته قبل از ورود به بحث این را هم خدمتتان عرض کردم که مسئلهی نسخهشناسی و نسخهیابی یکی از مسائل بسیار سخت و یک فن بسیار مهمی است. هر چند بعضیها فکر میکنند همینکه چند نسخه را گرفتید و تایپ کردید و آماده کردید تمام میشود. نه، این نیست. گاهی فهرستنگارانی که نسخهشناسی میکنند و از این نسخهها فهرست مینویسند، اشتباهات عدیدهای را مرتکب میشوند. بعضی از کتابهایی که مربوط به یک شخصیتی است را به نام دیگری مینویسند. ما نمونههایی از این اشتباهات را در همین برنامهی بهابادی پیدا کردیم. مثلا ارشاد الاذهان که به نام کس دیگری است به اسم ایشان نوشتهاند. البته این نسخه فقط یکی در عراق بوده و در ایران اصلا نسخهای از حاشیهی ارشاد الاذهان نداریم.
شاید علت این بوده که چهار تا ملا عبدالله داریم و تراجمنگاران خلط کردهاند.
لذا قبل از هرچیز، میخواستم در نسخهشناسی این را بگویم که ما به نوشتههای فهرستنگاران اکتفا نمیکنیم، ما به متن مراجعه میکنیم. در نسخهشناسی دو تا چیز خیلی مهم است؛ اول این است که باید آن مؤلف را بشناسیم که کیست و افکار او چه بوده است. دوم اینکه نوع نگارش او را بفهمیم که ایشان در چه زمینهای قلم میزده و به چه آثاری مراجعه میکرده است. این دو، از نشانههای مهم در این زمینه است. مثلا وقتی به سراغ بررسی نکات ادبی بهابادی میرویم، معمولا ایشان از کتاب لغة الصحاح آدرس میدهند. این یکی از شیوههای ایشان است. و یا خیلی دقیق واژهها را معنا میکنند و همان واژهای که از حیث لغت و ادب معنا میکند، همانجا تحلیل هم میکند، مثلا وقتی حکمت میگوید، حکمت را معنا میکند و یا وقتی از مسئلهی وحی صحبت میکند، وحی را همانجا معنا میکند و ای بسا نظریات شیعه را هم در آنجا میگوید. نکات جالبی از این دست در بحثهایش دارد که رسیدن به اینها خیلی مهم ا ست.
ما به ترتیب اینها را پیدا کردیم؛ در کلام تاکنون دو تا تعلیقه پیدا کرده بودند، یکی «حاشیه بر حاشیهی دَوانی بر تجرید قوشچی و دیگری هم «التشکیک» بود. همین التشکیک هم به حاشیهی حاشیهی دوانی بر تجرید قوشچی مربوط میشود. منتها تشکیک در واقع فصل امور عامه، مقصد اول، فصل اول و در خصوص وجود و عدم، مباحث زیادة الوجود علی الماهیه است. ایشان حاشیهی محقق دوانی را تحلیل میکند و خودش یک حاشیه و کتابچه میشود. ایشان فقط یک حاشیه را تحلیل کرده و نام آن را هم التشکیک گذاشته است. و اینطور نیست که همۀ حواشی را تحلیل کرده باشد. ما در اینجا گفتهایم که این حاشیه بر حاشیهی دوانی القدیمه علی التجلیل فی الامور العامه الموسوم بالتشکیک است. ما آن را اینطور نام نهادیم. این، همان است، منتها ما این را به نام التشکیک گذاشتهایم. مشکلی این تشکیک مشکوکبودن آن است و فعلا نمیتوان آن را تأیید کرد. به این علت که بحثهایی که ایشان در تشکیک میکنند، از عبارت «کما قال استاذنا» استفاده میکند. این استاذنا که میگوید، منظورش همان محقق دوانی است، در حالی که محقق دوانی استاد او نیست، شاگرد محقق دوانی، استاد ایشان است که همان ملا عبدالله شیرازی است. این ملا عبدالله شیرازی یکی از اساتید ایشان است. محققین بیشتر احتمال میدهند که این کتاب برای ایشان باشد. دیشب هم خدمت جناب آقای عبدی عرض کردم که این قضیه در حال بررسی است و نیاز به دقت بیشتری دارد و باید ببینیم که دقیقا به چه صورت است. گرچه سبک نگارش و نوع بیان او به ملا عبدالله بهابادی میماند. ولی در آنجا دائم «استاذنا، استاذنا» میگوید. حالا چرا این را میگوید و منسوب به محقق دوانی است، این فعلا مورد بحث است.
از این تعلیقه 10 نسخه در ایران و یک نسخه در عراق شناسایی کردیم که نسخههای خوبی هم هستند. این سند قبلا هم کار شده است و ما فعلا به عنوان یک اثر منسوب ثبت کردیم و ببینیم که پس از بررسی به کجا میرسیم.
دوم «حاشیةٌ علی حاشیة الدوانی القدیمه علی التجلیل فی الامور العامه» است. یک حاشیهی اینشکلی دارد. این حاشیه با آن حواشی متفاوت است، شامل مباحث امور عامه از مقصد اول است، منتها تمام نسخهها نوشتهاند که این حاشیه از مقصد اول، حاشیه بر حاشیهی قدیم است. ولی ما حاشیهی قدیم محقق دوانی را بررسی کردیم، نمونههایی که ایشان میگوید و مسائل را تحلیل میکند، در آنجا پیدا نکردیم. احتمالا این به حاشیهی جدید او برمیگردد. چون محقق دوانی سه حاشیه بر تجلیل دارد: حاشیهی قدیم، حاشیهی جدید، حاشیهی اجل. چرا سه تا شده است؟ علت این است که وقتی حاشیهی اول را نوشت، سید صدر یعنی صدرالدین دشتکی برای آن نقد نوشت. رسالهی دوم را نوشت که جدید شد. برای آن هم نقد نوشت. رسالهی سوم را نوشت، دیگر عمر صدرالدین کفاف نداد. پسرش ملا دشتکی بر آن نقد نوشت. حالا آن دو تا در جای خودش ولی این دو مورد که یکی قدیم و یکی جدید است، احتمالا این جدید است ولی اکثر فهارس نوشتهاند که این قدیم است ولی ما نمونههایی که ایشان داشته باشد را پیدا نکردیم. فعلا در حال بررسی هستیم که ببینیم آن حاشیهی جدید چگونه است. چون هیچکدام از اینها چاپ نشده و کمی کار را سخت میکند و باید اینها را پیدا کرده و بررسی کنیم و ببینیم که کدامیک از اینها جدید یا قدیم است، ولی در قدیم نه.
عرض کردم که اینها دو تا بوده و تمام شده. تا اینجا این را پیدا کردیم ولی دو حاشیهی جدید دیگر هم پیدا کردیم. این هم مربوط به شرح تجرید است. حاشیه بر حاشیهی دوانی قدیم است. در امور عامه شامل مباحث امور عامه، مقصد اول، فصل اول در بحث ماهیت و لواحق آن است که هم فصل اول و هم فصل دوم را در اینجا تعلیقه زده است و این تا کنون گفته نشده است. این را اخیرا از میان نسخههایی که برای ما ارسال کرده بودند، پیدا کردیم، سه نسخه برای آن پیدا شده است. این هم بخشی از تعلیقههای دوانی را شامل میشود.
یک نسخهی دیگری را هم پیدا کردیم که معمولا فهرستنگاران اینها را با هم مخلوط کردهاند، یعنی گفتهاند که حاشیه بر حاشیهی دوانی بر تجرید مربوط به مباحث امور عامه و جواهر اعراض است. این جواهر اعراض یک بار در همانجا که عرض کردم، دومی است و مورد بحث است، ولی اینجا یکی هست که مخصوص جواهر اعراض است و اصلا ربطی به قبلی ندارد. این هم مقصد دوم تعلیقهی دوانی بر تجرید است. از این، نسخههای متعددی پیدا کردیم، تقریبا 14 نسخه. و یک رساله هم در عراق بود که از آن 15 مورد پیدا کردیم و از میان اینها انتخاب کردیم، چند رساله داریم که فعلا مشغول به کار هستیم.
این بحث کلام بود. منتها یکسری آثاری را هم در مورد کلام و فلسفه به ایشان نسبت دادهاند، مثل شرح حکمة العین. بخشی از ترجمهنگاران شرح حکمت العین را هم به ایشان نسبت دادهاند. حالا ما تفسیرش را در مدخلی که داریم، نوشتهایم. همهی آثاری که به ایشان نسبت داده شده و یا ثابت شده، همه را آوردهایم و این را هم بیان کردهایم که چه کسی نسبت داده و کجا هست. شرح حکمة العین یکی است. حاشیه بر هدایة الحکمة هم یک مورد است. گزارش دادهاند که یک نسخه از اینها در آمریکا است که ما آن را به همراه مدارکش آوردیم. چه کسی و کجا گفته است. اینها مباحث مربوط به کلام ایشان است.
در مباحث کلامی و فلسفی، ایشان بیشتر به شیوه و رویهی محقق طوسی نظر داشته و از آنها هم نقل قولهایی دارد و به نحوی همان مشیای که محقق طوسی داشتند، یعنی کلام فلسفی، نظر ایشان هم همین است و ایشان به همان کلام فلسفی نظر دارند و بر اساس آن پیش میروند.
دومین مجموعهای که ایشان نوشتهاند در خصوص منطق است.
یکی از حضار: آقای دکتر! اگر بخواهیم جمعبندی کنیم، چند آثار احیاء شده و چند تا هنوز مشخص نیست و در حال بررسی است؟
بله، یکی از آثاری که از طریق ما احیاء شده و هنوز به اتمام نرسیده، کارهای تعلیقه و حاشیه بر حاشیهی دوانی است و درحال انجامِ آن هستیم. یک اثری را در بخش ادبیشان پیدا کردهایم که شرح بر خطبهی مطول است. اینها هنوز به اتمام نرسیده است.
فعلا 10 تا ثابت شده است. لیست این 10 تا را به آقایان دادهام و گفتهام که اینها فعلا از نظر ما ثابت شده است. برخی دیگر را هم اخیرا پیدا کردهایم، مثلا شرح بر شواهد مختصر. هیچکسی در هیچ جایی نگفته است ولی طبق اشارههایی که بوده، من نسخ خطی را دیدم و دریافتم که به اسم کسی ننوشتهاند، فقط به اسم ایشان در یک جا اشاره شده است. در متنی که من خواندم و تطبیق دادم متوجه شدم که رویه و نوع نگارش به او میخورد. فعلا گفتم که این را تایپ کنند تا بیشتر بررسی کنیم و ببینیم که از لحاظ متنی چطور است.
حالا اینکه میفرمایند این انجمنها و گروهها چه کنند، ببینید در هر بُعدی ملا عبدالله به بحثهای خیلی مهم و اساسی به صورت گزارشی اشاره میکند. یعنی بحثهای ایشان تلگرافی است، ولی گرفتن و تحلیل کردن این نکات خیلی مهم است که ما چطور به سراغ اینها برویم؟ مثلا در بحث حاشیهی خُطائی، این حاشیه یکی از مباحث بسیار خوب هم در ادبیات و هم در مباحث کلامی است و ایشان هم نکات تفسیری دارد، هم نکات ادبی دارد، هم نکات... . چند نمونه را خدمتتان عرض میکنم.
- یکی از حضار: ایشان مباحث فقهی هم دارد؟
نه، در آنجا مباحث فقهی ندارد. در همین نسخهای که در دست من است و انجام میدهم، ایشان بحثی را در خصوص حِکَم دارد. در شرح معنای لغوی، اینچنین معنا میکند: «جمع حکمه کالنِعَم جمع النعمه». بعد میگوید: «و الحکمة هی العلم بالاشیاء». این یعنی چه؟ اینها نکات قابل بررسی است. ولی بگویم که این «الحکمة هی العلم بالاشیاء» اشاره به نظر شخص ایشان دارد. یا مثلا «و قیل» میگوید «کما هی قیل و العمل علی ما ینبغی». به هرحال، ایشان نکاتی را میگوید که خیلی نکات دقیق و جالبی است. یا مثلا در بحث عرفانی، نکاتی بر حاشیه خُطائیاش دارد. ببینید که چه میگوید! بحث شرح صدر را معنا میکند و در آنجا میگوید: «أنّ المراد بشرح الصدر تنذیر القلب هنا واحد علی ما قال فی قوله تعالی «أَ فَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ»[1]». یا بعضی جاها به وحی میرسد و وحی را هم معنا میکند و بعد اصطلاحش را هم میگوید و بعد کمی توضیح میدهد. حتی گاهی اوقات میبینید که نگاه مبناییِ شیعه را نیز تحلیل میکند. هر چند در ظاهر بحث ادبی است ولی خیلی نکات زیبایی دارد. مثلا در همین حاشیه، در مورد آیههای قرآنی، نکات خیلی زیبایی دارد. مثلا میگوید: «و المثانی مِن القرآن ما کان اقل من ... تسمّی فاتحة الکتاب مثانی لأنّها تثنّیَ فی کلّ رکعةٍ».
«لأنّها تثنّیَ فی کلّ رکعةٍ»؟ ایشان میگوید، من که نمیگویم. میخواهم بگویم مطالب را اینطوری میگوید. بعد میگوید که: «و یسمّی جمیع القرآن مثانی ایضا لإقتران آیة الرحمة بآیة العذاب»، خیلی زیبا است. میخواهم بگویم اینها نکات ارزشمندی است که ایشان دارد. یا مثلا در مورد اعجاز در همین حاشیه 7 قول را نقل میکند.
انجمنها که میفرمایند ما چه کنیم، این همه نکات و مباحث ارزشمندی وجود دارد که باید آنها را از درون مطالب بیرون بکشیم و بحث کنیم. هم نکات قرآنی دارد، هم نکات عرفانی دارد، هم نکات کلامی دارد.
- یکی از حضار: این سؤال را برای خودم میپرسم که بدانم چه کنم. من که طبیعتا نمیتوانم از آن نسخه استفاده کنم. این نسخه تصحیح شده است؟ یعنی شما تصحیح شده را در اختیار منِ پژوهشگر قرار میدهید؟
- استاد: نه هنوز تصحیح نشده و داریم کار میکنیم.
- یکی از حضار: اینجا میتوانیم حق همسایگی داشته باشیم و از نوشتههای شما استفاده کنیم؟
- استاد: مشکلی نیست، تایپ شدهی آن هست.
- آقای عبدیپور: ما میتوانیم نسخهها را به شما بدهیم، تایپ شده است.
- استاد: ببینید آقایان میتوانند هم نسخه خطی و هم تایپ شده را در اختیار دوستان قرار دهند، ولی کار نشده و تحقیق نشده است. تحقیق شده که داریم.
من در موضوع آیات قرآنی و بهطور خاص، بحث رسالههای قرآنی هنوز مشکوک هستم و به نتیجه نرسیدهام. آن موردی هم که حاج آقا میگویند، هم ما «درّة المعانی» را ما در مرکز احیا چاپ کردهایم. این کتاب، به چند نفر نسبت داده شده است. ولی آنجا که میگوید: «چنانکه این مختصری بر آن مفصل است...»، دقیقا نام میبرد. لذا محققین میگویند که آن هم متعلق به ایشان است. ولی هنوز کسی آن کتاب را ندیده.مسئله این است که آن کتاب کجاست؟ اگر نسخهای از آن پیدا شود معلوم میشود که تفسیری به این نام دارد، ولی پیدا کردن آن کار مشکلی است.
- یکی از حضار: شما آن را به اسم ایشان چاپ کردید یا به اسم کس دیگری؟
- استاد: به اسم ایشان، ولی به ایشان منسوب کردهایم.
[1]. زمر، 22.