بررسی تدابیر و سیاست‌های سلاطین صفوی در رشد و گسترش علوم عقلی

 

فاطمه سلطان محمدی

حسین سلطان محمدی

09102040871

 

 

چکیده:

از اوایل قرن دهم هجری تا نیمه قرن دوازدهم (۹۰۷ تا ۱۱۴۵ ق) به‌عنوان «عصر صفوی»، یکی از دوران‌های برجسته تاریخ ایران‌زمین است که مذهب تشیّع دوازده‌امامی به‌عنوان مذهب رسمی در کشور، مطرح و تثبیت گرید. در چنین بستر مساعد و مناسبی، آموزه‌های شیعی، اساس تعلیم و تربیت قرار گرفت و زمینۀ مناسبی را برای رشد و توسعه علوم اسلامی و معارف شیعی در ایران فراهم آورد. همچنین یکی از شکوفاترین و پررونق‌ترین دوره‌های حکمت و فلسفه اسلامی و در یک جمله «علوم عقلی» در ایران اسلامی علی‌الخصوص در شهرهای شیراز و اصفهان، در این دوره بوده است.

لذا ما در این مقاله سعی بر آن داریم به بررسی تدابیر و سیاست‌های سلاطین صفوی در رشد و گسترش علوم عقلی بپردازیم در همین راستا درصددیم تا به این سؤال اصلی پاسخ دهیم؛ که چه عواملی در دوره صفویه سبب گسترش فلسفه و عطف توجه به مواد درسی همچون «منطق و فلسفه» در مدارس و نیز نگارش رساله‌های ممتاز فلسفی در این دوره گردیده است؟

 یافته‌های پژوهش که به روش توصیفی و تحلیلی و با استفاده از داده‌های کتابخانه‌ای می‌باشد حاکی از آن است که وضعیت مذهب در این دوره و نیز اسلوب‌های آموزشی در عصر صفوی و همچنین تدابیر و سیاست‌های سلاطین صفوی [ازجمله حمایت و پشتیبانی از مراکز تعلیم و تربیت و استقبال از مهاجرت علمای جبل عامل و حمایت از تأسیس مراکز آموزشی مناسب و مدارس علمی مهم و کمک به تأسیس و تقویت کتابخانه‌ها در این زمان] برخی از عوامل رشد و گسترش فلسفه و «علوم عقلی» در عصر سلاطین صفوی بوده است.

واژگان کلیدی: علوم عقلی، سلاطین صفوی، آخوند ملاعبدالله بهابادی، مدارس شیراز، مدارس اصفهان

۱- مقدمه:

به گواه تاریخ، نخستین سلسله‎ای که با تشکیل دولت متمرکز و قدرتمند، هویت و شناسنامه‌ای مبتنی بر مذهب تشیع را برای این کشور ایجاد نمودند، سلاطین عصر «صفویه» بود. سلاطین صفوی، دودمانی ایرانی و شیعی بودند و ایران در سال‌های ۹۰۷ تا ۱۱۳۵ قمری تحت سلطه و حکومت این خاندان بود. در دهه نخستِ قرن دهم هجری، با به قدرت رسیدن شاه اسماعیل، در شهر تبریز رسمیت یافته و اندک زمانی نگذشت که مذهب شیعه امامیه، به‌عنوان یگانه مذهب رسمی در تمامی قلمرو ایران‌زمین معرفی گردید. این تحول خجسته در سال‌های آغازین قرن دهم، محیط و فضای مطلوبی را جهت گسترش و رشد و بالندگی علوم دینی، به‌توسط علمای شیعه فراهم نمود. قبل از عصر سلاطین صفوی، مهم‌ترین مراکز علمیِ شیعه، بیشتر در حلّه، جبل عامل و نجف یافت می‌شد؛ اما با به روی کار آمدن حکومت صفوی، موازنه سیاسی در ایران به نفع شیعیان رقم خورد و عصری کم‌وبیش، آزاد پدیدار گردید و کانون‌ها و مراکز علمی آشکارا در این سرزمین رواج و رونق یافت. در آن دوران، از حکمت و فلسفه، همانند فقه و حدیث، به شایستگی استقبال شد و رشد چشمگیری پیدا نمود و درحالی‌که دانش و اندیشه فلسفی، در جهان اسلام رو به افول بود، فیلسوفانی شهیر و اساتید برجسته‌ای همچون ملاصدرا، میرداماد، میرفندرسکی چراغ حکمت و فلسفه را رواج و روشنی بخشیدند؛ و شاگردان فراوانی را همچون؛ شمسای گیلانی (م.۱۰۴۸ هـ) شیخ حسین تنکابنی (م.۱۰۵۰ هـ) فیاض لاهیجی (م.۱۰۷۲ هـ.) ملارجبعلی تبریزی (م.۱۰۸۰ هـ.) رفیعای نایینی (م.۱۰۸۲ هـ.) محمدباقر سبزواری (م.۱۰۹۰ هـ) ملامحسن فیض کاشانی (م.۱۰۹۱ هـ) و آقا حسین خوانساری (م.۱۰۹۸ هـ.) تربیت نمودند که هرکدام از این چهره‌های شهیر خالق آثار ارزنده فلسفی و کلامی بوده‌اند و آن‌ها نیز به‌نوبه خود شاگردان بزرگ و شایسته‌ای را در فلسفه تربیت نمودند. (مخلصی، ۱۳۷۷، ص ۱۲۹).

نباید ازنظر دور داشت در این مقوله مقالات و کتب مختلفی به زیور طبع آراسته گردیده و از دلایلی همچون «تشکیل حکومت صفوی»، «تجدید حیات مذهب تشیع در این دوره»، «نیاز متفکران شیعی عصر صفوی به استوار سازی مبانی اعتقادی»، «رویارویی با فرهنگ غرب»، «دفاع از سنّت‌ها و باورهای اسلام شیعی» به‌عنوان برخی عوامل گسترش فلسفه و حکمت در این عصر نام‌برده شده است. (میر احمدی، ۱۳۶۳؛ مخلصی، همان؛ لک زایی، ۱۳۸۶). نگارنده در این مقاله ابتداءا به عوامل گسترش و رشد علوم دینی در عصر صفوی اعم از فقه و اصول و حدیث و فلسفه و حکمت اشاره نموده و سپس وضعیت علمی و آموزشی در عصر سلاطین صفوی و نیز وضعیت مراکز تربیت و تعلیم و شیوه‌های آموزشی و تأثیر پدیده مهاجرت علمای جبل عاملی به ایران را موردبحث بررسی قرار داده و درنهایت وضعیت آموزش فلسفه و منزلت آن در دوره صفوی و مواد درسی حکمت و فلسفه و درنهایت تدابیر و سیاست‌های سلاطین صفوی نسبت به تقویت و تأسیس فضاهای آموزشی و کتابخانه‌ها به‌عنوان برخی عوامل مورد کنکاش و دقت قرار داده است.

۲- عوامل رشد و گسترش علوم دینی در عصر سلاطین صفوی

از عصر صفوی می‌توان به‌عنوان یکی از درخشان‌ترین دوره‌های تمدن اسلامی نام برد. زیرا در این دوره بود که هنرمندان، صنعت گران، فیلسوفان، فقیهان و دانش‌پژوهان، شاعران و دیگر دانشمندان جهان اسلام، نقش به سزایی در رشد، پیشرفت و تکامل علوم اسلامی و دانش‌ها و فنونی از قبیل هنر، اقتصاد، صنعت، ادبیات، فلسفه و حکمت، ایفا نمودند. مضاف براین که در این دوره آثار و تألیفات فراوانی در زمینه فلسفه و حکمت، کلام، فقه، حدیث و عرفان نوشته شد و پاسخ‌های بدیع به شبهه‌های جدید در ابعاد مختلف اعتقادی و فلسفی و فرهنگی ارائه‌شده است.

۲-۱- رونق و رواج تحریر رساله‌های علمی:

سرآغاز نظریه‌پردازی در آن دوران، مصادف بود با تحریر رساله‌ای در یک عنوان و موضوعی خاص، چراکه رساله‌ای دیگر در رد آن و رساله‌ای در جواب به رساله دوم و رساله‌هایی برای داوری در این باب به بازار دانش ارائه می‌شد. آسان‌ترین روش برای انتشار یک عقیده و نظریه، در آن دوران، نگاشتن رساله بود. نسخه‌برداران بسیار بودند و برابر سفارش افراد، از رساله‌ها نسخه‌برداری می‌کردند. ازاین‌رو، می‌بینیم که در موضوعی خاص، رساله‌های کثیری نگاشته شده و این نشان‌دهنده، موضوع روز بودن آن مقوله است. (ذاکری، ۱۳۷۷، ص ۲۷۲)

بحث و مناظره در مقوله‌های فلسفی و کلامی و سایر حوزه‌های علوم دینی در عصر صفوی، موردتوجه و اشتیاق فرهیختگان و حتّی توده مردم آن دوران بود؛ و لذا کار نسخه‌برداری و صحافی، بسیار رواج رونق داشت. ژان شاردن فرانسوی این حقیقت را در سفرنامه خویش این‌گونه حکایت می‌نماید:

«صحافان، در ایران هم کتاب صحافی می‌کنند و هم کاغذ و مرکب و قلم و دوات و قلم‌تراش و سایر انواع لوازم‌التحریر به فروش می‌رساندند. صحافان، عادت دارند که عصر پنجشنبه یکی از آن‌ها به قرعه انتخاب می‌شود تا روز جمعه دکان خود را باز کند؛ زیرا روز جمعه، روز تعطیل مسلمین است و چون عموم مردم به مسجد می‌روند، صحافی که روز جمعه باز باشد، بیش‌تر از فروش یک ماه اجناس خود را به فروش می‌رساند. (شاردن، ۱۳۳۰، ص ۷۳).

در همین راستا میرزا طاهر نصرآبادی [در تذکره خود که شرح‌حال حدود نهصد نفر شعرای عصر صفوی در قرن یازدهم است.] از شاعرانی نام می‌برد که شیوه امرارمعاش آن‌ها در این دوران، از طریق نسخه‌برداری بوده است (نصرآبادی، 1377، ص ۳۴۴)؛ و یا با نوشتن قرآن و صحیفه چرخ زندگی خود را می‌چرخاندند. (همان، ص 348)

حتی کتب فقهی که در عصر صفوی نگاشته شده است، نسبت به قرون قبلی بیش‌ترین رقم را نشان می‌دهد. این عصر در دایره المعارف نویسی هم درخشان ظاهرشده بود چراکه دومین و مهم‌ترین دایرة‌المعارف حدیثی شیعه در عصر صفوی نگاشته شده است. کتب رجالی بسیار مهمی، همچون «منهج المقال» اثر میرزا محمد استرآبادی یکی از اعلام مطرح و مشهور شیعه در اوایل قرن یازدهم و یا «منتهی المقال فی احوال الرجال»، اثر ابوعلی حائری (م ۱۲۱۶ ق)، از علمای این عصر در اواخر قرن یازدهم و «نقد الرجال» اثر سید میر مصطفی بن حسین حسینی تفرشی (متوفای بعد از سال ۱۰۴۴ ق) و «مجمع الرجال» زکی الدین بن شرف‌الدین قهپائی در اوایل قرن یازدهم، تماماً در این عصر نگاشته شده است. کتاب‌های تفسیر مأثور، همچون تفسیر نور الثقلین و تفسیر صافی، نیز رهاورد عصر درخشان صفویه می‌باشد.

برجسته‌ترین تألیفات فلسفه اسلامی که در اختیار دانش‌پژوهان به‌عنوان میراث ارزشمند «عقلی»، وجود دارد همان آثاری است که در عصر صفوی نوشته‌شده است؛ مانند رساله «القبسات» و «اثبات علم باری» و «الاربعة ایام» که رساله‌ای است، در استدلال بر وجود ذهنی همچنین «الایقاظات فی خلق الاعمال و افعال العباد» در کلام و فلسفه و «الایماضات و التشریفات فی مسئلة الحدوث و القدم» و «برهان اسد و اخصر فارابی» و «تحقیق مفهوم الوجود» و «تشریق الحق» در منطق و «الجمع و التوفیق بین رای الحکمیین فی حدوث العالم» و «حاشیه بر الهیات شفا تالیف ابن سینا» «حاشیه بر حاشیه شرح تجرید» [که ظاهرا حاشیه بر حاشیه خفری بر تجرید الاعتقاد است] و «الحبل المتین» در فلسفه و «شرح نجات ابن‌سینا» و «علم الواجب» و «نبراس الضیاد فی تحقیق معنی البداء» تماماً از تألیفات ارزشمند «میرداماد» یکی دیگر از علمای برجسته عهد سلاطین صفوی است.

مضافاً بر موارد مذکور رساله‌های نقد و حاشیه‌نگاری در فلسفه و حکمت و کلام همچون؛ «الردود و النقود» و «حاشیه بر اشارات» و «حاشیه بر حاشیه قدیم تجریدالکلام» و «حاشیه بر شرح مطالع» و «حاشیه بر حاشیه شرح مطالع» و «حاشیه بر اثبات الواجب دوانی» و «حاشیه بر محاکمات رازی بر شرح اشارات» و «حاشیه بر شرح اشارات خواجه» و «حاشیه بر شرح ایجی» و «حاشیه بر شرح مواقف» همگی از تألیفات ملاحبیب الله باغنوی معروف به میرزا جان شیرازی محصول این دوره از زمان می‌باشد. همچنین متون مهم درسی حوزه‌های علمیه، مانند: معالم، «حاشیه ملاعبداللّه» و شرح لمعه، ازجمله رهاوردهای مهم و ماندگار این دوره محسوب می‌گردد. آنچه که به آن اشاره شد دلیل واضحی بود بر رونق نگارش رساله‌های علمی در عصر صفوی، همچنین مُبین پویایی علمی و فعالیت‌های گسترده فرهنگی آن دوران می‌باشد.

۲-۲- اوضاع مذهب در عهد سلاطین صفوی

ناگفته پیدا است که استقرار مذهب تشیع در کشوری که اغلب شهروندان آن را اهل سنت تشکیل می‌دهند، به سهولت و به دور از مقاومت و واکنش مخالفان مقدور و ممکن نخواهد بود. شاه اسماعیل اول با اشراف بر این موضوع مهم، پس از اظهار و اعلام تشیع به‌عنوان تنها مذهب رسمی حوزه حکمرانی خویش، خطبای مساجد را مکلف به قرائت خطبه‌ی تشیع اثنی عشری نمود (آربری، ۱۳۸۰، ص ۶۱). شاه اسماعیل برای بررسی و نظارت بر بسط و توسعه مذهب تشیع، منصبی به نام «صدر» ایجاد نمود. در عصر این سلطان صفوی، صدر به‌عنوان «رئیس نهاد مذهب» اهمیت و جایگاه ویژه‌ای داشت. رسالت اصلی «صدر»، به‌عنوان «رئیس نهاد مذهب» استقرار یکپارچگی عقیدتی، از طریق هدایت و تسریع در تبلیغ آیین شیعه بود. صدر نمایندگانی را از طرف خویش به ایالت‌های مختلف گسیل می‌نمود و با استمداد از این طریق عقاید دینی مردم را تحت نظر داشت. (سیوری، ۱۳۸۰، ص ۷۹) البته نمی‌توان از اعمال خشونت‌آمیز و رفتار تند و خشن شاه اسماعیل که در متون تاریخی از آن سخن به میان آمده (خواندمیر، ۱۳۷۰، ص ۶۶؛ روملو، ۱۳۴۲، ص ۶۱) چشم‌پوشی نمود و انتقاد نکرد.

یکی از رویدادهای مهم مذهبی در عصر سلاطین صفوی، دعوت از علمای شیعه‌ی سرزمین‌های عربی، نظیر بحرین، عراق، سوریه و منطقه‌ی جبل عامل برای هجرت به ایران بود که این رویداد مهم از زمان شاه اسماعیل آغازشده و در عصر زمامداری شاه‌طهماسب (۹۳۰-۹۸۴ ق) به اوج خود رسید. برخی از مورخین در خصوص شاه‌طهماسب، بر این باورند که وی بیش از دیگر سلاطین صفوی در گسترش و ترویج مذهب شیعه و نهادینه کردن مبانی عقیدتی آن سعی نموده و نسبت به مذهب شیعه و گسترش آن تعصب و جدیت بسیاری از خود بروز می‌داد. (جعفریان، ۱۳۷۹، ج ۱، ص ۶۱)؛ و برخی رواج دین‌محمدی و توسعه مذهب اثنی عشری در عصر سلطان شاه‌طهماسب را آن‌چنان اغراق نموده‌اند که این دوره را مستعد و مهیا برای ظهور صاحب‌الامر (عج) تلقی و تفسیر نمودند (نویدی شیرازی، ۱۳۶۹، ص ۳۰).

شاه‌طهماسب تعداد کثیری از فقها و علمای شیعه‌مذهب را به انگیزه ترویج و تحکیم مبانی تشیع اثنی عشری، از ممالک عربی به ایران فراخواند. آنان پس از ورود به ایران از قدرت و نفوذ شایانی در دربار صفویان برخوردار شدند و با تلاش فراوان علمی و دینی و فرهنگی در ترویج و گسترش مذهب شیعه و تغییر و اصلاح آن از تشیع صوفیانه و عامیانه به تشیع فقاهتی، نقش مؤثری را ایفا نمودند (جعفریان، ۱۳۷۹، ص ۲۴)

ناگفته نماند روحیه همکاری و تعامل میان علما و سلاطین صفوی یکی از عوامل توسعه علوم دینی و فرهنگ شیعی بود. در پرتو همین تعاملات بود که ایران به‌عنوان کانون اصلی فعالیت‌های علمی و فرهنگی مربوط به تشیع اثنی عشری درآمد. مدارس و مؤسسات مذهبی فراوانی در ایران تأسیس شد و نسل جدیدی از علما و متفکران شیعی و عمدتاً ایرانی در این مراکز مشغول به تحصیل علوم دینی شدند. از این مدارس، علما و دانشمندان مبرز و شاخصی فارغ‌التحصیل گشته که شالوده‌ی اصلی تکاپوهای دینی پس‌ازآن را عهده‌دار بودند. به‌این‌ترتیب کانون‌های سنتی تشیع اثنی عشری در عتبات، در شعاع پرتو شکوفایی و بالندگی علمی در پایتخت و شهرهای مرکزی ایران قرار گرفتند. (صفت گل، ۱۳۸۱، ص ۱۷۴)

ازجمله دیگر فعالیت‌هایی که در عصر سلاطین صفوی که به‌منظور گسترش فرهنگ شیعی، صورت پذیرفت اجرای آیین‌ها و مراسم مخصوص مذهب شیعه در شهرها و مناطق مختلف ایران بود. سلاطین صفوی با مساعدت علمای شیعه، در شهرها و روستاهای ایران آیین‌ها و محافلی را در جشن‌های مذهبی و مراسم عزاداری و مجالس روضه‌خوانی برای شهدای کربلا و دیگر ائمه‌ی شیعه باشکوهی خاص برگزار نمودند. برگزاری این آیین‌ها و محافل تا به امروز نیز برقرار مانده است. سلاطین صفوی همچنین توجه و اهتمام ویژه‌ای نسبت به امور اماکن مذهبی و زیارتگاه‌های شیعه از خود نشان می‌دادند. ازاین‌رو مقابر امامان شیعه و امامزاده‌های سراسر کشور موردبازسازی و مرمت قرار گرفت و املاک بسیار وسیعی وقف آن‌ها گردید (صفا، ۱۳۷۳، ج ۵، بخش اول، ص ۸۷-۸۵)

اگرچه این‌گونه اقدامات و فعالیت‌های مهم مذهبی و فرهنگی در نظام اجتماعی عصر سلاطین صفوی نتایج و اثرات مطلوب و سودمندی داشت، ولی با نقایص و خطاها و اشکالاتی فراوانی نیز همراه بود. شاید یکی از اثرات نامیمون این‌گونه خشونت‌ها و سختگیری‌های سلاطین صفوی در جهت تثبیت مذهب تشیع از میان رفتن وحدت مذهبی و تشدید اختلافات فرقه‌ای در جهان اسلام بود. سب و لعن رایج به همراه تعقیب و آزار سنی مذهبان ایران که باانگیزه اجبار آنان به پذیرش مذهب شیعه انجام می‌گرفت، تأثیرات بسیار بدی بر روابط ایران با همسایگان سنی مذهب آن، یعنی امپراتوری عثمانی در مغرب و دولت ازبکان در مشرق به‌جای گذاشت. برخی تاریخ‌نگاران بر این اعتقادند که منازعاتی میان صفویان با این دولت‌ها، همواره با رد و اتهامات فرقه‌ای همراه بود و این اتهامات مذهبی، مستمسک و توجیه‌گر کشتار و غارت اموال مسلمانان شیعه و سنی بود. قتل‌عام شیعیان هرات، مشهد و دیگر شهرهای خراسان به دست ازبکان متأثر از این مشی سلاطین صفوی است (حسینی قمی، ۱۳۵۹، ص ۱۲۵).

۲-۳- اوضاع علمی و آموزشی عصر سلاطین صفوی:

به جهت رویکرد مذهبی سلاطین صفوی، دانش‌های رایج در این عصر، اغلب برمدار دین و مذهب و مقولات دینی تمرکز داشته است. برخی از دانش‌های رایج عصر سلاطین صفوی عبارت‌اند از:

دانش‌های مرتبط با مسائل دینی: فقه و اصول، اخلاق، قرائت و تفسیر قرآن، علوم قرآنی، حدیث، حقوق و علم کلام.

دانش‌های مرتبط با مقوله عقل و استدلال: ریاضیات و هیئت، منطق، حکمت، فلسفه، هندسه و مثلثات و فیزیک.

دانش‌های مرتبط با موضوعات ادبی و هنری: هنرهای زیبا، نقاشی، تذهیب، قالی‌بافی، مخمل، زری، کاشی سازی، معماری، صنایع روی فلز و چوب. البته عربی زبان‌اصلی این عصر بوده است (صفا، همان، ص ۲۳۶). ولی این بدان معنا نمی‌باشد که کتب نگاشته شده به زبان فارسی انگشت‌شمار و ناچیز باشد، اما این قسم از کتب در عداد رساله‌های درجه دوم و سوم قلمداد می‌شده است؛ و یا اینکه ترجمه‌هایی از متون اولیه شیعه می‌باشد که به زبان ساده و روان فارسی ترجمه‌شده‌اند تا عامه مردم قادر باشند از آن بهره‌مند گردند.

 

۲-۳-۱- کانون‌های اصلی آموزش‌وپرورش عصر سلاطین صفوی:

ازجمله کانون‌های اصلی آموزش‌وپرورش عصر سلاطین صفوی، مکتب‌خانه‌ها است که از نخستین اماکن مهم آموزشی شهر محسوب می‌شدند و اداره هرکدام از این مکتب‌خانه‌ها تحت اشراف یک نفر به نام «ملا» بوده است. مساجد نیز علاوه بر رسالت اصلی [که محلی برای عبادت و نیایش است] گاها به‌عنوان مدرسه مورد بهره‌برداری قرار می‌گرفته و در آن به فراگیری حروف الفبا، قرائت قرآن، همچنین کتب گلستان و بوستان سعدی و دیوان حافظ می‌پرداختند. از دیگر مراکز آموزشی عصر سلاطین صفوی مدارس است که از آن‌ها به نام معمول حوزه‌ی علمیه یاد می‌شد. این مدارس اغلب وظیفه‌ی آموزش تمام علوم را در سطوح عالی بر دوش داشتند. برخی جهانگردان اروپایی در سفرنامه‌های خویش از شکوه و عظمت این مدارس یاد نموده و آن‌ها را با دانشکده‌های کشور خود مقایسه کرده‌اند. (کمپفر، ۱۳۶۳، ص ۱۴۰)

۲-۳-۲- شیوه‌های آموزشی در عصر سلاطین صفوی:

۲-۳-۲-۱- قرائت:

یکی از اسلوب‌های آموزش در عصر سلاطین صفوی روش «قرائت» بوده است. بدین شکل که یکی از طلاب فصلی را با آوایی بلند قرائت می‌نمود و دیگر طلاب آن را تکرار می‌کردند و سپس استاد به‌تفصیل محتوای قرائت‌شده می‌پرداخت. به این متد آموزشی معمولاً «قرائت» می‌گفتند که مرسوم‌ترین شیوه آموزش در عهد سلاطین صفوی همین روش بوده است. چنانچه شیخ بهایی کتاب قانون فی الطب ابن‌سینا را به همین شیوه قرائت نزد «ملا عبدالله یزدی» فراگرفت. (افندی، ۱۴۱۰، ج ۵، ص ۹۵)

۲-۳-۲-۲- سماع:

از روش‌های رایج دیگر آموزش، در عصر سلاطین صفوی «سماع» بوده است. این متد آموزشی امروزه نیز مرسوم است در این روش طلاب درس را از استاد مربوطه می‌شنیدند نه از طلاب دیگر. در این شیوه آموزشی کتابت مطالب استاد الزامی نبود. اگرچه معمولاً طلاب از مطالبی که استاد بیان می‌نمود نط برداری می‌نمودند.

۲-۳-۲-۳- املاء:

«املاء» از روش‌های دیگر رایج آموزش در عصر سلاطین صفوی، بوده است. این متد آموزشی پس از سماع مرسوم شد و چنانکه از نامش هویداست، استاد در این روش به نوشتن مطالب از سوی طلاب عنایت ویژه داشت. این روش از آموزش بیشتر در علوم عقلی همچون فلسفه و منطق رایج بود. ملارجبعلی و آقا حسین خونساری از فلاسفه مشهور عهد سلاطین صفوی بنابر گواهی منابع تاریخی درس را بر شاگردانشان املاء می‌نمودند و آنان مطالب املا شده را می‌نوشتند. (بخشی استاد، ۱۳۹۲، ص ۱۴۵)

۲-۳-۲-۴- پرسش و پاسخ:

ازجمله مهم‌ترین متدهای آموزشی عصر سلاطین صفوی، آموزش به سبک «پرسش و پاسخ» بوده است. به مدد استفاده از این شیوه از آموزش، طلاب در فعالیت‌های آموزشی به شکلی پویا و پرانرژی شرکت می‌جستند و بخشی از مسئولیت آموختن را بر عهده می‌گرفتند. چنانچه نصرآبادی در «تذکره» در موارد متعدد به پرسش و پاسخ‌های سید محمد خاتون‌آبادی با استادش آقا جمال خونساری در مدرسه جده اشاره نموده است. (نصرآبادی، همان، ص ۱۵۳)

۲-۳-۲-۵- مناظره:

یکی از موارد نادر از روش‌های آموزش در مدارس، در عصر سلاطین صفوی، سبک «مناظره» بوده است. این روش بیشتر در مجالس درس علمای بزرگ و با مشرب‌های فکری متفاوت مرسوم و معمول بود. مناظرات میان میرداماد و ملاعبدالله شوشتری (افندی، همان، ج ۳، ص ۲۰۳) و نیز مناظره غیاث‌الدین منصور با محقق کرکی در تاریخ عصر سلاطین صفوی، بسیار مشهور و معروف است. این مناظرات چنان تأثیرگذار بود که برخی بر این اعتقادند که به دلیل حدوث همین مناظرات و منازعات که میان غیاث‌الدین دشتکی و محقق کرکی بر سر مسائل مختلف، ایشان از صدارت در عصر صفوی عزل و به شیراز مراجعت نمود. (بهار زاده، ج ۱۷، ص ۷۲۸).

۲-۴- مهاجرت علمای جبل عامل به ایران در عصر سلاطین صفوی:

پس از اعلان عمومی مذهب تشیع در عصر سلاطین صفوی، به جهت استفاده از دانش نقلی و عقلی مذهب اثنی عشری، سلاطین صفویه از بلاد عرب‌زبانی همچون بحرین، عراق و جبل عامل علمای شیعه را برای ایفای نقش به ایران دعوت نمودند. البته سهم علمای جبل عامل دراین‌بین قابل‌توجه و چشمگیر است. چراکه آنان در جلب حمایت سلاطین صفویه موفق بوده و از این مسیر به قدرت و نفوذ اجتماعی و سیاسی بی‌بدیلی دست پیدا نمودند.

ناگفته نماند منطقه جبل عامل محلی است در جنوب لبنان، بر ساحل دریای مدیترانه، که از رود لیطانی به‌طرف جنوب تا حدود فلسطین امتداد دارد. نام این منطقه از قبیله بنی‌عامله اخذشده است. این قبیله پس از شکستن سد مأرب از یمن کوچید و در آن محل اقامت گزید. (فرهانی منفرد، ۱۳۷۷، ص ۵۹)

عده‌ای از محققان بر این اعتقادند که وقتی خلیفه سوم، ابوذر غفاری را به شام گسیل نمود، معاویه، زمامدار آن سرزمین، او را تبعید نمود و ابوذر به جبل عامل عزیمت نمود (حر عاملی، ۱۳۶۲، ج ۱، ص ۱۳) ازاین‌رو جبل عاملیان خویش را شیعه ابوذر می‌دانند و بر این باورند که هیچ ملتی مگر برخی از ملت حجاز، پیش از ایشان شیعه نبوده است. (فرهانی مفرد، همان، ص ۶۰).

مهاجرت علما و دانشمندان جبل عامل به ایران، مانند هر جریان تاریخی دیگر، دفعتاً و به‌یک‌باره آغاز نشد. بلکه این امر پیشگامانی داشت که بجهت ارزیابی اوضاع به ایران آمدند و مشوق مهاجرت دیگر علما به این مرزوبوم گشتند. این طلایه‌داران هجرت بسیار قلیل و انگشت‌شمار بودند ولی مهم‌ترین و پرآوازه‌ترین مهاجران از میان همین گروه اندک، خوش درخشیدند. (همان، ص ۸۳)

نفوذ حکومت‌های سنی بر شام و امپراطوری عثمانی، ازجمله دلایل مهم مهاجرت علمای شیعی جبل عامل از موطن خویش به ایران بود چراکه این نفوذ، تمامی شیعیان را در سختی و اذیت قرار داده بود. از سویی دیگر سلاطین صفوی، به‌خوبی دریافته بودند حضور عالمان شیعی در دستگاه حکومت بسیار ضروری است. چراکه زمانی که سلاطین صفوی تشیع را به‌عنوان مذهب رسمی در کشور اعلام نمودند، دشواری‌های بسیار فراوانی فرا روی صفویان قرار داشت. لذا اگر قرار بود بر روی منابر و مساجد تبلیغ و در مدارس تدریس شود و یا در محاکم مبانی مورد عمل قرار گیرد، به‌ناچار باید معلمان و علمایی برای تبلیغ این مذهب حضورداشته باشند؛ اما رجال و اعیان شهرهای بزرگی که بتوانند به خدمت صفویه درآیند بسیار محدود و انگشت‌شمار بودند. (همان، ص ۹۱)

بنابراین با عنایت به این نیاز دوسویه [از سوی سلاطین صفوی و علمای جبل عامل] عاملیان به‌طور گسترده‌ای به ایران مهاجرت نمودند.

از میان فلاسفه برجسته‌ترین جبل عاملی که توانست در دربار سلاطین صفویه جایگاه ممتازی را کسب نماید، «شیخ بهایی» است. وی در دربار زمامداران صفوی علی‌الخصوص شاه‌عباس صفوی ارج‌وقرب ویژه‌ای داشت. شیخ بهایی از بنیان‌گذاران مکتب اصفهان بود. شاگردان بسیاری داشت و در به کمال رساندن فلسفه اسلامی بر مسلک خویش سعی وافر نمود. او از واگویی کلمات فیلسوفان یونانی منزجر و دوستدار عرفان و حکمت بود. شیخ بها برای اهل نظر و استدلال جایگاه ویژه‌ای قائل بود. ولی ارباب شهود و عرفان را که به‌عین الیقین واصل‌شده‌اند در رفیع‌ترین رتبه می‌دانست. شناخت تلامیذ ایشان همچون ملاصدرای شیرازی، میرزا رفیعای نایینی، فیض کاشانی، محقق سبزواری و دیگر بزرگان حاکی از اثربخشی فراوان او در رشد و اعتلای فلسفه و حکمت اسلامی دارد.

۳- وضعیت آموزش فلسفه و علوم عقلی در عصر سلاطین صفوی:

با حمایت و همیاری شاه و صاحب‌منصبان و متمکنین خیّر مدارس فراوانی، در عصر سلاطین صفوی احداث گردید. ساخت مدارس در دورة شکوفایی عصر صفویه یعنی از دورۀ شاه‌عباس اول (۹۹۶-۱۰۳۸) به بعد اوج گرفت و حتی روند رو به رشد تأسیس مدارس در دوران انحطاط سیاسی عصر صفوی، یعنی دورۀ حکومت شاه سلیمان (۱۰۷۷-۱۱۰۵ ق) و شاه حسین (۱۱۰۵-۱۱۳۵ ق) همچنان استمرار یافت. لذا دورۀ ضعف و انحطاط عصر صفویه هم‌زمان با دورۀ بالندگی و شکوفایی ساخت مدارس است. بنا بر قول جهانگرد فرانسوی در پایتخت سلاطین صفوی معاصر با حکومت شاه سلیمان در اصفهان، حدود پنجاه مدرسه وجود داشته است. (شاردن، ۱۳۳۰، ص ۱۷۰).

به‌عنوان مهم‌ترین بخش علوم عقلی تعلیم و تعلّم فلسفه و حکمت نیز همچون گذشته موردعنایت کانون‌های علمی و بسیاری از مدارس قرار داشت امّا تعلیم تعلّم آن در عصر سلاطین صفوی روند همسانی نداشت لذا می‌توان روند توجّه و التفات مدارس به فلسفه در عصر زمامداران صفوی و تأثیر جریانات فکری غالب در عصر صفوی بر آن را، در دو دوره موردبررسی قرار دهیم. دوره اول عصر صفویه، یعنی دوران غلبۀ اندیشۀ اصولیان و حکما در مدارس و دوره دوم عصر صفویه، دوره‌ای که تقریباً هم‌زمان بارونق و رواج اندیشۀ اخباری در بسیاری از مدارس بود که اوج آن، چند دهۀ آخر حکومت صفویه، علی‌الخصوص در دوره زمامداری سلطان حسین مشاهده می‌شد.

۳-۱- اهمیت و جایگاه فلسفه در مدارس عصر سلاطین صفوی:

مشرب عمده و غالب در مدارس علمی شیعه در عصر سلاطین صفوی، مکتب عقل‌گرا بود و در اغلب مدارس ایران به‌ویژه در شیراز و اصفهان علوم حکمی علی‌الخصوص فلسفه مورد تعلیم و تعلّم بود و بسیار موردعنایت قرار داشت. در آغاز تأسیس حکومت صفوی بیشتر علمای ایرانی مانند غیاث‌الدین منصور دشتکی (۹۴۸ ق) مصلح الدین لاری (۹۷۹ ق) و میرزا جان شیرازی (۹۹۴ ق) توجه فراوانی به علوم عقلی داشتند و درواقع بیشتر حکیم بودند تا فقیه. با بررسی اجمالی شرح احوال علما و مدرّسان بزرگ عصر سلاطین صفوی و آثار آن‌ها در کتاب عالم آرای عباسی می‌توان غلبه گرایش عقل‌گرا را در سنّت آموزشی عالمان ایرانی نیمۀ اول عصر صفوی، چه ازنظر آثار تألیفی و چه متونی که تدریس می‌شد به‌روشنی استنباط نمود. بر این اساس می‌توان گفت، علوم حکمی در مدارس از جایگاه ممتازی برخوردار بود. (قاسمی، ۱۳۸۵، شماره ۳۳)

شفا و اشارات ابن‌سینا و حکمه العین به‌عنوان مهم‌ترین متون درسی فلسفه در تمامی ادوار عصر سلاطین صفوی بوده است. علاوه بر آن ترجمۀ این متون به فارسی در عصر زمامداران صفوی، حاکی از رونق آن‌ها به‌عنوان کتاب درسی می‌باشد. (افندی، همان، ج ۴ ،ص ۱۸۶).

حد اعلای شکوفایی و درخشش فلسفه در عصر زمامداران صفوی در اواسط این دوره و دورۀ حکومت شاه‌عباس اول (۹۹۶-۱۰۳۸ ق) می‌باشد که هم‌زمان بااقتدار سیاسی و اقتصادی حکومت سلاطین صفوی است. میرفندرسکی، میردادماد و ملاصدرا ازجمله نامدارترین فلاسفۀ این دوره می‌باشد که نقشی ممتاز در شکوفایی فلسفه در این عصر ایفا نمودند. اصفهان به‌عنوان پایتخت صفویه در پرتو این علما، اعتبار ویژه‌ای یافت و دوستداران علم را از دور و نزدیک به‌سوی خود فراخواند.

۳-۲- تأثیر تفکر اخباری گری بر آموزش فلسفه در مدارس عصر سلاطین صفوی:

رونق مکتب اخباری گری مقارن بود با نیمۀ دوم عصر صفویه؛ مورخین محمدامین استرآبادی (۱۰۳۳ ق) را به‌عنوان احیاگر این اندیشه، در عصر سلاطین صفویه دانسته‌اند. در تفکر اخباری‌گری علم حدیث، به‌عنوان کانون اصلی علوم دینی قلمداد می‌گردد و علمای اخباری برای این علم ارزش و اعتبار بسیار ویژه‌ای قائل‌اند و در مقابل به علوم عقلی، علی‌الخصوص فلسفه بی‌توجه‌اند و حتی به ذمّ آن نیز می‌پرداختند. نفوذ چنین اندیشه‌هایی در رواج علم حدیث در نیمۀ دوم عصر سلاطین صفویه و رکود و کسادی علوم عقلی به‌ویژه فلسفه بسیار مؤثر بود و باعث گردید بسیاری از مدارس علم فقط مختص به فقه و حدیث باشند. بدین‌جهت فلسفه به‌ویژه در اواخر این دوره جایگاه ممتاز خود را در مدارس از کف داد؛ به‌نحوی‌که حتی در بعضی از مدارس تدریس آن قدغن شد، امری که در مدارس نیمۀ اول عصر سلاطین صفویه به‌هیچ‌وجه مشاهده نمی‌گردد؛ به‌عنوان نمونه در سند وقف نامۀ مدارس مریم بیگم و سلطانی در شهر اصفهان و در مدرسۀ شیخ علیخان زنگنه در شهر همدان صراحتاً و به‌عنوان یک آیین‌نامه اشتغال به فلسفه منع گردید و واقف در سند وقف نامه قید نموده بود مدرس و متولی مدرسه هر طلبه‌ای را که به این علوم مشغول شود از مدرسه اخراج نماید.

شدت این ممنوعیت و غلظت تا به حدی ادامه یافت که شماری از علمای صاحب‌نام اخباری بعضی از فلاسفۀ پیشین من‌جمله ابن‌سینا را که کتاب‌هایش مورداستفاده طلاب بود تکفیر نمودند. محمد زمان تبریزی ضمن اشاره به جریان تکفیر ابن‌سینا از سوی محمدباقر مجلسی، از این تکفیر انتقاد و آن را مبالغه‌آمیز می‌داند. عده‌ای از فضلا نیز به اتهام افراط در فلسفه از شهر و دیار خود طرد شدند که ازجملۀ این افراد می‌توان به ملاصادق اردستانی (۱۱۳۴ ق) اشاره نمود که به این اتهام از اصفهان اخراج و عازم کربلا شد. همچنین حسین بن ابراهیم گیلانی از تلامیذ ملاصدرا از خوف تکفیر شدن از سوی ملاخلیل قزوینی، مُدرّس «التفاتیه» قزوین، تمایلی برای رفتن به این شهر را نداشت. (افندی، همان، ج ۲، ص ۳۳).

علیرغم تمامی این فشارها، علوم عقلی همچنان موردعنایت و توجّه بعضی از طلاب و مدرسانی بود که فلسفه را گرایش اصلی خود قرار داده و کماکان به تعلیم و تعلّم آن اشتغال داشتند. (افندی، همان، ج ۱، ص ۱۸۴-۱۸۵) اگرچه علوم عقلی به‌مراتب شکوفایی دورۀ شاه‌عباس اول دست نیافت. به‌عنوان نمونه عبدالنبی قزوینی از تدریس اشارات به‌وسیلۀ رضی الدین خوانساری (۱۱۲۵ ق) در اصفهان خبر می‌دهد و تعداد شاگردان او را در محفل درسش قریب به ۲۰۰ تا ۳۰۰ نفر گزارش می‌نماید. (قزوینی، ۱۴۰۰۷، ص ۱۵۶). آقاحسین خوانساری و فرزندش، آقاجمال خوانساری، ازجمله مدرّسان و حکمای نامدار اصفهان در اواخر حکومت صفویه به‌حساب می‌آیند که در حاشیه علوم دینی به تدریس علوم عقلی نیز اشتغال داشتند. ناگفته نماند که از علوم عقلی قسمت الهیات آن بیشتر مورد توجّه بود.

با بررسی کتاب‌هایی که در مدارس عصر سلاطین صفوی در نیمۀ اول این دوره و نیمۀ دوم آن تألیف یا استنساخ گردیده به تفاوت معناداری بین آن‌ها دست خواهیم یافت؛ در نیمۀ اول عصر صفوی حجم تألیفات و نسخه‌برداری کتب فلسفی بسیار فراوان‌تر از نیمۀ دوم این دوره بچشم می‌آید و بالعکس نیز افزایش حجم آثار حدیثی در مدارس نیمۀ دوم عصر صفویه به‌ویژه اواخر این دوره بسیار زیاد مشهود است (بخشی استاد، ۱۳۹۲، ص ۱۳۵). این تفوق بجهت تأثیر اندیشۀ اخباری گری در مدارس بوده است.

۳-۳- موضوعات درسی علوم عقلی در مدارس عصر سلاطین صفویه:

۳-۳-۱- دانش منطق

از دیرباز آموزش منطق در مدارس شیعه و سنی مرسوم و متعارف بود. در مدارس عصر سلاطین صفوی نیز منطق موردعنایت بود. چهار عنوان از کتب وقفی مدرسه‌ی جده‌ی کوچک به منطق تعلق داشت که ازنظر تعداد (با چهار عنوان کتاب)، پس از موضوعات فقه و حدیث در رتبه بعدی قرار داشت که حاکی از اهمیت این رشته در مدرسه جده بود. برجسته‌ترین منابع درسی منطق بیشتر همان کتب تألیفی در دوران پیش از سلاطین صفوی بود که معمولاً در عصر سلاطین صفوی شرح و تحشیه می‌شد. در تمامی ادوار عصر سلاطین صفوی تعلیم این موضوع درسی را می‌توان مشاهده نمود. برجسته‌ترین متون درسی منطق در عصر زمامداران صفوی عبارتنداز:

ازجمله منابع مهم درسی در این عصر «منطق تجرید» خواجه‌نصیرالدین بود که شروح و حواشی فراوانی بر آن نگاشته شده است. همچنین کتاب «جوهر النضید» به‌عنوان شرح منطق تجرید تألیف علامه حلی یکی از بهترین کتب درسی در عصر زمامداران صفوی می‌باشد. از کتب متداول درسی در این دوره «الکتاب الشمسیه فی قواعد المنطقیه» نوشته نجم الدین علی بن عمر کاتبی قزوینی (۶۷۵ ق) بود که شروح فراوانی بر آن نگاشته شد که حاشیه‌ی سید شریف جرجانی معروف به حاشیه جرجانی ازجمله مهم‌ترین آن‌ها است و این حاشیه خود نیز حواشی فراوانی داشت که در مدارس عصر صفویه تدریس این کتاب فراوان مشاهده می‌شود.

کتاب «مطالع الانوار» در اواخر عصر سلاطین صفوی رونقی فراوان داشت. از دیگر منابع متداول و مهم درسی این دوره «تهذیب فی المنطق» اثر سعدالدین تفتازانی (۷۹۳ ق) بود که شروح بسیاری بر آن نگاشته شد. ازجمله متون درسی مشترک در مدارس شیعه و سنی همین کتاب بود و که دو شرح بسیار معروف داشت و که بسیار موردتوجه طلاب عصر سلاطین صفوی بود. اولین شرح، شرح جلال‌الدین دوانی (۹۱۰ ق) بود که این شرح نیز شروح بسیار زیادی داشت؛ و دومین شرح، شرح «ملاعبدالله یزدی» (۹۸۱ ق) بود که بسیار موردتوجه طلاب بود. ملاعبدالله این حاشیه را هنگام تدریس حاشیه‌ی دوانی در مدرسه‌ی منصوریه به زیور طبع آراست. (بخشی استاد، همان، ص ۱۲۷) ملاعبدالله شرحی فارسی نیز بر این کتاب نگاشته که نویسنده‌ی روضات الجنات آن را در اختیار داشته است. (خوانساری، ج ۴، ص ۲۲۹). از نگارش این کتاب در مدارس عصر صفوی گزارشات بسیاری موجود است که بیانگر رواج آن به‌عنوان کتاب درسی در آن دوران است.

۳-۳-۲- فلسفه:

هرچند «شفا و اشارات» ابن‌سینا به‌عنوان برجسته‌ترین متن درسی فلسفه در تمامی ادوار عصر سلاطین صفوی بود و هیچ متنی را ازنظر رونق به‌عنوان کتب درسی قابل‌مقایسه با آن نبود؛ اما ترجمه‌ی آن متون به فارسی در آن دوره، حکایت از رواج آن‌ها به‌عنوان کتاب درسی دارد. (افندی اصفهانی، همان، ج ۴، ص ۱۸۷). میرداماد به شاگردانش در موارد مختلفی شفا و اشارات را اجازه داده است. از مهم‌ترین بخش‌های کتاب ابن‌سینا الهیات شفا بود که موردتوجه جمع کثیری از طلاب قرار گرفت. این دو کتاب شروح و حواشی فراوانی داشتند که در منابع عصر سلاطین صفوی به آن‌ها فراوان اشاره‌شده است. (همان، صص ۴۴-۴۵).

از دیگر متون مهم درسی این دوره «حکمة العین» است که در سراسر عصر سلاطین صفوی می‌توان تعلیم و تعلّم این کتاب را مشاهده نمود. متن اصلی این کتاب حاصل تلاش علمی اثیرالدین ابهری فیلسوف ایرانی سده‌ی هفتم هجری می‌باشد که از برجسته‌ترین متون فلسفه‌ی مشاء به‌حساب می‌آید. بر این کتاب شروح و حواشی بسیاری نگاشته شد که بر اساس بررسی نویسنده‌ی کتاب جامع الشروح و الحواشی اغلب آن شروح در دوره‌ی سلاطین صفوی نوشته‌شده است که این امر خود دلالت بر رواج آن به‌عنوان کتاب درسی دارد. شرح ملا عبدالله یزدی بر این کتاب مشهور است. (بخشی استاد، همان، ص ۱۳۰-۱۲۹).

۳-۴-تدابیر و سیاست‌های سلاطین صفوی در رشد و اعتلای علوم عقلی و فلسفه:

پس از گذشت مدتی، سلاطین صفوی فهمیدند که زور و اجبار، بهترین راهکار تغییر مذهب نمی‌باشد و تبلیغ بنیادی تشیع به ابزاری دیگر نیازمند است و باید طریقی دیگر را جستجو نمود؛ بنابراین تعلیم و تربیت، به‌عنوان نهادی تأثیرگذار موردتوجه زمامداران صفوی قرار گرفت و در این راستا سلاطین صفوی اقداماتی را تدارک دیدند. ما در این مجال و در ادامه به مجموعه تدابیر و سیاست‌های فرهنگی، مذهبی سلاطین صفوی در جهت رشد و اعتلای فلسفه اشاره خواهیم نمود:

۳-۴-۱- پشتیبانی و تکریم فلاسفه و دعوت از نخبگان شیعی جهت مهاجرت به ایران:

عصر شاه‌تهماسب صفوی در تاریخ، به‌عنوان عصر طلایی مهاجران جبل عاملی مطرح می‌باشد. (فرهانی منفرد، همان، ص ۸۹) این برهه از زمان از جهت حمایت حکومت از علمای علوم اسلامی علی‌الخصوص فلاسفه یکی از درخشان ترین دوره‌ها بود. میرداماد در یکی از نگاشته‌های خود آرزو می‌نماید که شاه صفی در پشتیبانی و تکریم از حوزه دین و علما، خود را به رتبه شاه‌تهماسب برساند و حال‌آنکه شاه صفی نیز به‌نوبه خود به ساخت‌وساز مدارس و مساعدت نسبت به طلاب و مدرسان عنایت ویژه داشت اما اقدامات و کوشش‌های او در این مقوله قابل قیاس با شاه‌تهماسب نبود. مظاهرت و تکریم سلاطین صفوی از علمای شیعی ایرانی و مهاجر به نحوی بود که شماری از علمای پس‌ازآن نسبت به آن دوره بسیار غبطه خورده‌اند؛ و با حسرت از جایگاه و موقعیت علما در عصر صفوی یاد می‌کردند. مثلاً سید عبداللّه‌ جزایری‌ از فقها و محدثین قرن دوازدهم، در وصف جایگاه علما در عصر سلاطین صفوی این‌چنین می‌گوید؛ آنان در نعمت مستوفایی زیست نمودند و مورد اکرام و اجلال سلاطین صفوی بودند و مرتب عالی داشتند؛ برای‌ آنان مدارس تأسیس و مجالس درس برایشان فراهم گردید و کتاب‌ها در اختیارشان قرار داده شد و دل‌هایشان از هرگونه دغدغه‌ای برای تحصیل کمالات فارغ گردید و حقوق آنان را در تعظیم و تکریم به نحو احسن رعایت شد و وسعت رزق برای آن‌ها فراهم گردید. (جزایری، ۱۳۶۷، ص ۱۹۷)

این مظاهرت از علوم دینی و علما تا پایان زمامداری سلاطین صفوی همچنان استمرار داشت و عصر سلطان حسین صفوی با اینکه عصر افول و ضعف و درنهایت سقوط سلاطین صفوی به‌حساب می‌آید، اما در موردتوجه به علوم دینی و رسیدگی به وضعیت علما و طلاب و رونق مدارس از درخشان ترین دوران عصر صفوی است. (مستوفی، ۱۳۷۵، ص ۱۱۵)

۳-۴-۲- بنیان‌گذاری و احداث اماکن تعلیمی مناسب:

در عهد سلاطین صفوی، احداث فضاهای آموزشی به‌عنوان اساسی‌ترین کانون‌های تعلیمی پیوسته موردعنایت زمامداران صفوی قرار داشت. اماکن تعلیمی بسیاری به مدد حمایت‌های سلاطین صفوی و افراد خیّر احداث گردید. در شهرهای مختلف ایران من‌جمله شیراز، اصفهان، مشهد، فضاهای تعلیمی بسیاری بنیان‌گذاری شد. در این کانون‌های آموزشی تمامی علوم اسلامی، من‌جمله فلسفه و حکمت آموزش داده می‌شد. در این قسمت از مقاله به معرفی مدارسی خواهیم پرداخت که در منابع تاریخی از تدریس فلسفه در آن‌ها سخن به میان آمده است:

۳-۴-۲-۱- مدارس شیراز در عهد سلاطین صفوی:

از خصوصیات بارز مدارس شیراز اهتمام ویژه این مدارس به علوم عقلی است که علت آن را می‌توان در ریشه‌دار بودن تعلیم و تعلم علوم عقلی در این شهر پی‌جویی نمود. این شهر در پایان قرن نهم و آغاز سده دهم در شعاع عالمان برجسته‌ای همچون صدرالدین محمد دشتکی و جلال‌الدین دوانی در ترویج علوم و پرورش طالبان کلام و حکمت، از جایگاه ممتازی که در حوزه علوم عقلی از اوان حمله مغول کسب نموده بود، محافظت نمود. امیر غیاث‌الدین منصور و پسرش صدرالدین از طلاب و مدرسان مدرسه «منصوریه» مسیر پدر را در آموزش علوم عقلی ادامه داده و شاگردان فراوانی را تربیت نمودند. همچنین با استقرار حوزه درسی ملاصدرا در این شهر و مدرسه خان اعتبار علمی شیراز از جایگاه مطلوب‌تری برخوردار شد. (بخشی استاد، همان، ص ۴۶)

صدرالدین محمد حسینی دشتکی (۹۰۳ ق) «مدرسه منصوریه» را در حدود سال ۸۸۳ ق به نام فرزندش غیاث‌الدین منصور (۹۴۸ ق) تأسیس نمود. (اسکندربیک ترکمان، ۱۳۸۲، ج ۱، ص ۱۴۴) خاندان دشتکی امر سرپرستی این مدرسه را در دوره قاجاریه عهده‌دار بودند. علمای برجسته‌ای همچون ملاصدرا، فیض کاشانی و نعمت‌الله جزایری محصل و مدرس همین مدرسه بودند. در این مدرسه علوم عقلی از جایگاه ویژه‌ای برخوردار بود و جمع کثیری از حکمای عصر صفوی در نیمه اول ارتباط علمی‌شان را با این مدرسه حفظ نمودند و چهره‌های ممتاز علمی فراوانی در آن به تعلیم و تعلم پرداختند که از معروف‌ترین آن‌ها غیاث‌الدین منصور دشتکی بود که بر علوم حکمی و ریاضیات تسلط فراوانی داشت و مدتی چند نیز به منصب «صدر» در دستگاه شاه‌تهماسب صفوی بود. ارتباطات و مباحثات علمی فراوانی میان مدرسه منصوریه و مدرسه جلال‌الدین دوانی و شاگردان آن‌ها در جریان بود که این ارتباطات علمی عصر سلاطین صفوی تا ظهور ملاصدرا همچنان ادامه یافت. این مدرسه در آموزش علوم عقلی و تربیت حکیمان و اندیشمندان برجسته عصر سلاطین صفوی در نزد نویسندگان غربی نیز از اهمیت ویژه‌ای برخوردار بود. (بخشی استاد، همان، ص ۴۷)

«مدرسه خان» از دیگر مدارس شیراز بود که به‌توسط یکی از امرای دوره شاه‌عباس اول به نام الله‌وردی خان، در سال ۱۰۲۱ ق پایه‌گذاری و در سال ۱۰۲۴ ق به‌توسط پسرش، امامقلی خان، این بنا تکمیل شد. گفته می‌شود این مدرسه دارای ۷۰ حجره است و به جهت تدریس ملاصدرا بنانهاده شد. مدرسه خان ازجمله فعال‌ترین مدارس عصر سلاطین صفوی، علی‌الخصوص در حوزه علوم عقلی [آن‌هم در عصری که غلبه با مشرب فکری اخباری بود] به‌حساب می‌آمد؛ به‌عنوان‌مثال علی فومنی، از علمای اواخر سده یازدهم، کتبی را در علوم عقلی به زبان فارسی با عنوان «امتناع تخلف معلول از علت تامّه» را در این مدرسه تحریر نمود. (افندی، همان، ج ۴، ص ۱۷۹)

«مدرسه مسیحیه» از دیگر مدارس در شهر شیراز است که در این مدرسه کتابی در باب منطق استنساخ شده است. همچنین «مدرسه آصفیه بابلیه» شیراز یکی دیگر از این مدارس است که محمدحسین بن محمدعلی مشهدی در سال ۱۰۶۶ کتاب حل مشکلات اشارات و التنبیهات را نزد ابراهیم بن محمد صدرای شیرازی در این مدرسه فراگرفته است. (بخشی استاد، همان، ص ۴۹)

۳-۴-۲-۲- مدارس اصفهان در عصر سلاطین صفوی:

در دوره شاه‌عباس اول، شهر اصفهان ازجهت سیاسی، اقتصادی و اجتماعی رونق فراوانی یافت همچنین این شهر به‌عنوان پایگاه بزرگ علمی و فرهنگی در کشور شناخته شد. تا پایان عصر سلاطین صفوی ساخت مدارس در این شهر روند رو به رشدی را طی نمود. شاردن شمار مدارس اصفهان را ۵۷ باب روایت نموده است. اغلب مدارس مشهور در عصر سلاطین صفوی، در اصفهان به چشم می‌خورد. (شاردن، همان، ص ۱۳۴) به‌عنوان‌مثال شاه‌عباس اول «مدرسه شیخ لطف‌الله» را برای تدریس شیخ لطف‌الله نوسازی و مرمت نمود. در تاریخ عصر سلاطین صفوی از مدرسه‌ای به نام «خواجه ملک» سخن به میان آمده است که قبل از عهد سلاطین صفوی ساخته‌شده بود و فرهیختگانی همچون شیخ بهایی، آقاحسین خوانساری و علمای برجسته دیگری در آن به تحصیل یا تدریس مشغول بودند. از بررسی منابع تاریخی چنین برمی‌آید که مدرسه شیخ لطف‌الله، همان خواجه ملک بوده که شاه‌عباس اول آن را بازسازی و مرمت نمود.

«مدرسه ملاعبدلله» در اول بازار بزرگ شهر اصفهان ازجمله دیگر مدارس اصفهان است که شاه‌عباس اول آن را برای تدریس ملاعبدالله شوشتری احداث نمود. (افندی، ۱۴۱۰ ق، ج ۳، ص ۱۵۹). شاردن در بازدید از این مدرسه آن را از مهم‌ترین مدارس اصفهان معرفی نموده است. (شاردن، همان، ص ۹۰)

«مدرسه جده کوچک» که در بازار بزرگ اصفهان قرارگرفته، از دیگر مدارس اصفهان است این مدرسه [بر اساس لوحی که از جنس مرمر است و بر دیواره یکی از حجره‌های شمالی مدرسه کار گذاشته‌شده]؛ به‌فرمان دلارام خانم، همسر شاه‌عباس اول و جده بزرگ شاه‌عباس دوم در سال ۱۰۵۶ ق بنیان نهاده شد؛ و مدرسه دیگر «مدرسه جده بزرگ» است که آن را جده دیگر شاه‌عباس دوم، در سال ۱۰۵۸ ق پی‌ریزی نمود آن را برای طلاب علوم دینی وقف نمود. نصرآبادی از این کانون علمی با عنوان مدرسه «والده شاه صفی» یاد نموده است. (نصرآبادی، همان، ص ۳۸). مدرسه «جده بزرگ» از کانون‌های برجسته آموزشی در عهد سلاطین صفوی است و فرهیختگان صاحب نامی همچون آقا حسین خوانساری (۱۰۹۸ ق) و آقا جمال خوانساری در آن مشغول به تحصیل و تدریس بودند. این مدرسه ازجمله مدارس ممتازی بود که شمار معتنابه‌ی از فارغ‌التحصیلان آن در ساختار نهاد دینی عصر سلاطین صفوی نقش‌آفرینی کردند و تعداد بسیار دیگری از آنان نیز توانستند مقامات مهمی را در تشکیلات دینی آن دوره تصاحب نمایند. (بخشی استاد، همان، ص ۳۸)

سوای از ساخت مدارس، از دیگر فعالیت‌های سلاطین صفوی در حیطه امر تعلیم و تربیت، سیاست و تدبیر آموزش همگانی بود. (جزایری، ج ۲، ص ۱۳۸). البته در عصر سلاطین صفوی در عموم مدارس تحصیل رایگان بود (بخشی استاد، همان، ص ۳۸). در این دوره تمامی اقشار جامعه چه از طبقه غنی و چه از طبقه فقیر به علت آموزش رایگان در مدارس، قادر بودند از تحصیل رایگان منتفع شوند و امکان ترقی افراد بااستعداد از هر قشری از جامعه وجود داشت و بدین‌وسیله زمینه تغییر و تحول بین اقشار مختلف اجتماعی فراهم شد و فرزندان اقشار ضعیف جامعه هم قادر گشتند، با طی نمودن تحصیلات عالی به طبقات رفیع اجتماعی دست یابند.

بنا بر نقل برخی از منابع تاریخی؛ نه‌تنها تحصیل در مدارس مجانی بود بلکه وجهی اندک به‌عنوان کمک‌هزینه تحصیلی به فراگیران مدارس پرداخت می‌شد. (کمپفر، همان، ص ۱۴۲). هرچند این وجه برای امرارمعاش بسیار ناچیز بوده، ولی به‌عنوان یک عامل بیرونی در آن عصر توانسته بود، انگیزه‌ای جهت روی آوردن فراگیران به تحصیل و علم باشد. ناگفته نماند طلاب علاوه بر تحصیل در مدرسه می‌توانستند برای کسب درآمد، طی ساعاتی از روز جهت کسب درآمد به فعالیتی متناسب اشتغال داشته باشند.

۳-۴-۳- بهره‌مندی دانش‌طلبان از امکانات رفاهی همچون مسکن:

یکی دیگر از عوامل انگیزشی در جذب فراگیران، وجود حجره‌های متعدد در درون مدارس و تأمین خوابگاه آنان بوده که جویندگان مستعد علوم را از اقصی نقاط جهت فراگرفتن علم به خود جلب می‌نموده است. همچنین در طرفین در ورودی حجره‌هایی مخصوص اسکان اساتید نیز وجود داشته و وسایل استراحت و آسایش مدرسین نیز لحاظ می‌شده است.

۳-۴-۴- بهره‌مندی برخی از مدارس از ابزارها و ملزومات آموزشی:

مجموعه‌ای از ابزار نجومی، در بعضی از مدارس جهت استفاده طلاب آماده‌شده بود. (کمپفر، همان، ص ۱۴۲) همچنین در بیشتر مدارس آن روز صاحبان وقف و یا سایر افراد، کتابخانه‌ای را به مدرسه وقف می‌کردند.

۳-۴-۵- اعطا شهریه مکفی به اساتید:

این شهریه یا راتبه، بدون هیچ‌گونه نقصانی در روز مقرر به اساتید اعطا می‌شده؛ کمپفر که خود ناظر این محسنات در امر تعلیم و تربیت بوده، تأسف می‌خورد که ای‌کاش در آلمان نیز اساتید، همانند ایران از چنین موهبتی برخوردار می‌گشتند. چراکه در اختیار داشتن درآمد مکفی برای امرارمعاش سبب می‌شود تا مدرس بتواند بیشتر به امر آموزش فراگیران توجه نماید و درراه کسب درآمد بیشتر خود را خسته ننماید. هر یک از این توجهات خواهد توانست بر کیفیت تعلیم و تعلم اثرات مطلوبی داشته باشد. (کمپفر، همان، ۱۵۰)

۳-۴-۶- ترغیب و تشویق طلاب به تحصیل از طریق فراهم آوردن عرصه اشتغال طلاب مستعد و کوشا:

به جهت افزایش انگیزه و تلاش علمی بیشتر طلاب مستعد و کوشا، با اعطای اعانه سالیانه، روحیه تلاش بیشتر را، در آنان زنده نگه می‌داشتند. همچنین طلابی که از دیگران کوشاتر و مستعدتر بودند زمینه اشتغال آنان در عرصه‌های همچون شیخ‌الاسلام، قضاوت، امام جماعت و یا تدریس فراهم بود.

۳-۴-۷- لحاظ پشتوانه مالی مناسب و کافی برای مدارس:

وقتی نهاد، سازمان یا مدرسه‌ای ساخته و شکل می‌گیرد، بایستی برای اداره و دوام آن درآمد لازم را در نظر گرفت. معمولاً این مهم از طریق موقوفات دیگری همچون باغ میوه، قهوه‌خانه، گرمابه و...که صاحب مدرسه وقف می‌نمود، تأمین می‌شد. البته هر چه صاحب وقف تمایل بیشتری به کمال مدرسه موقوفه خویش داشت، این نوع خدمات بیشتر موردعنایت او قرار می‌گرفت. (کمپفر، همان، ص ۱۴۴)

گاهی اوقات این پشتوانه از محل عواید املاکی بود که وقف چهارده معصوم (ع) می‌شد، مثلاً در ناحیه‌ی اصفهان عوایدی که سالانه از این طریق برای کمک به طلاب جمع‌آوری می‌شد، به یک هزار و چهارصد تومان تخمین زده‌شده است.

۳-۴-۸- احداث و تهیه کتب موردنیاز کتابخانه‌ها:

یکی از ابزارهای مهم در سنجش رشد و ارتقا علمی هر مکان، علاوه بر شمار مدارس وجود کتابخانه‌ها، می‌باشد. عصر سلاطین صفوی از حیث تأسیس کتابخانه نیز قابل‌توجه بود. کتابخانه‌های دوره صفویه از جنبه تنوع و کثرت کتب علی‌الخصوص کتب فلسفی و فقهی بسیار شایان توجه بود. سلاطین صفوی نیز به گسترش کتابخانه‌ها و تدارک کتب موردنیاز فلاسفه و فقها اهتمام ویژه‌ای داشتند. چنانچه که منقول است سلطان حسین کتب مورداحتیاج علامه مجلسی را از یمن برای او تهیه نمود. (بخشی استاد، همان، ص ۲۹).

کتابخانه «شیخ بهایی» ازجمله کتابخانه‌های برجسته عصر سلاطین صفوی می‌باشد. پس از سرکوبی ازبکها شاه‌عباس «شیخ بهایی» را مأمور نمود برای احیا و تجهیز کتابخانه آستان قدس، به جمع‌آوری کتب تاراج شده اقدام نماید و مبالغی را نیز جهت خرید کتاب در اختیار «شیخ بهایی» قرارداد. «شیخ بهایی» مدت دو سال وقت صرف جمع‌آوری کتب نمود همچنین شیخ بها تعدادی از کتب ارزشمند و نفیس کتابخانه‌اش را نیز به کتابخانه آستان قدس اهدا نمود. «میرزا عبدالله افندی» نگارنده کتاب «ریاض العلما» از کتابخانه ارزشمند «شیخ بهایی» یاد می‌کرد. پس از درگذشت شیخ علی منشار عاملی ابوالزوجه «شیخ بهایی» کتب او نیز به کتابخانه «شیخ بهایی» الحاق گردید. (مهدوی، ۱۳۵۰، ص ۱۷۴) در همین راستا می‌توان از «کتابخانه ملاعبدالله شوشتری» یاد نمود که در علوم معقول و منقول دارای تألیفات متنوع و نفیس بسیاری بوده و هم‌اینک نیز کتبی از آن کتابخانه در مدرسه مذکور باقی است. همچنین می‌توان به کتابخانه «آقا حسین خوانساری» در کنار مدرسه خواجه ملک اشاره نمود که حاوی آثار و تألیفات مختلف در زمینه‌های حکمت و فلسفه و کلام و فقه و اصول می‌باشد (مدرس تبریزی، ۱۳۶۹، ج ۵، ص ۳۴۲)

۴- نتیجه‌گیری

از برآیند مطالبی که در بالا آن اشاره شد مطالب ذیل قابل استحصال است:

الف. هجرت علمای دینی به ایران در عصر سلاطین صفوی نقش تعین کننده‌ای در رشد و گسترش علوم عقلی و فلسفه اسلامی داشته است. این تأثیرگذاری تااندازه‌ای بود که می‌توان از شیخ بهایی؛ [که خود یکی از مهاجران نامدار جبل عامل به ایران بود] به‌عنوان بنیان‌گذار مکتب فلسفی اصفهان یاد نمود. در همین راستا می‌توان به میرداماد که از حیث نسب نوه محقق کرکی است و از ناحیه مادر، عاملی محسوب می‌گردد اشاره نمود؛ او نیز از دیگر مؤسسین مکتب فلسفی اصفهان و استاد صدرالمتألهین و پرورش‌یافته علما و فلاسفه عاملی بوده است.

ب. شماری از تدابیر و سیاست‌های سلاطین صفوی در رشد و گسترش علوم عقلی و نیز سایر علوم دینی تأثیر بسزایی داشته است. شمه‌ای از این تأثیر و سیاست‌ها عبارت بود از: احداث فضاهای آموزشی در شهرهایی مثل شیراز و اصفهان، تأسیس و تجهیز منابع موردنیاز کتابخانه‌ها، تأمین امکانات رفاهی، آموزشی طلاب از در بعضی از مدارس، اعطا حقوق مکفی به اساتید، ترغیب و تشویق طلاب مستعد و ایجاد انگیزه در تحصیل علوم دینی، لحاظ نمودن پشتوانه مالی کافی و مناسب برای مدارس.

ج. روش‌های؛ قرائت، سماع، املاء، پرسش و پاسخ و مناظره ازجمله مهم‌ترین سبک‌های آموزشی در عصر سلاطین صفوی به‌حساب می‌آیند؛ که برخی از این روش‌ها در تعلیم مطلوب فلسفه و نگارش رساله‌های فلسفی نافع‌تر و کارآمدتر بوده است.

د. برجسته‌ترین کتب درسی منطق در عصر سلاطین صفوی عبارت بود از: «منطق تجرید» تألیف خواجه‌نصیرالدین، «جوهر النضید» علامه‌حلی، «الکتاب الشمسیه فی قواعد المنطقیه» تدوین کاتبی قزوینی، حاشیه‌ی سید شریف جرجانی، «مطالع الانوار» در اواخر عصر صفوی، «تهذیب فی المنطق» تفتازانی و دو شرح آن یعنی شرح جلال‌الدین دوانی و شرح ملاعبدالله یزدی که این شرح بسیار موردتوجه و اقبال طلاب قرار گرفت. این شرح توسط ملاعبدالله هنگام تدریس حاشیه دوانی در مدرسه‌ی منصوریه نگاشته شد.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

فهرست منابع:

۱. آربری، آ.ج و دیگران، تاریخ اسلام کمبریج، ترجمه احمد آرام، تهران، امیرکبیر، ۱۳۸۰.

۲. افندی اصفهانی، عبدالله، ریاض العلماءو حیاض الفضلاء، تحقیق سید احمد حسینی، قم، مکتبه آیه الله مرعشی ۱۴۱۰ ق.

۳. الماسی، محمدعلی، تاریخ آموزش‌وپرورش در ایران، تهران، نشر دانش روز، ۱۳۷۳.

۴. امین عاملی، محسن، اعیان الشیعه، بیروت، دارالتعارف، ۱۴۰۶ ق.

۵. بخشی استاد، موسی‌الرضا، جایگاه مدرسه در عصر صفوی، تهران، نشر یاسین نور، ۱۳۹۲.

۶. بهار زاده، «دشتکی، غیاث‌الدین منصور»، دانشنامۀ جهان اسلام، ج ۱۷.

۷. پور امینی، محمدباقر، صفویان نماد اقتدار ایران، قم، انتشارات نور السجاد، ۱۳۸۱.

۸. ترکمان، اسکندربیک، عالم آرای عباسی، تصحیح ایرج افشار، تهران، چاپ گلشن، ۱۳۵۰.

۹. تبریزی، محمدزمان، فرائد الفوائد فی احوال مساجد و مدارس، به کوشش رسول جعفریان، تهران، نشر میراث مکتوب، ۱۳۷۳.

۱۰. جعفریان، رسول، صفویه در عرصه دین فرهنگ و سیاست، قم، انتشارات پژوهشکده حوزه و دانشگاه، ۱۳۷۹.

۱۱. حسینی کوهساری، اسحاق، تاریخ فلسفه اسلامی با توجه به طبقات فلاسفه اسلامی، تهران، شرکت چاپ و نشر بین‌الملل، ۱۳۸۷.

۱۲. حسینی قمی، احمد بن شرف‌الدین الحسین، خلاصه التواریخ، تصحیح احسان اشراقی، تهران: دانشگاه تهران، ۱۳۵۹.

۱۳. جزایری، عبدالله بن نورالدین، الاجازه الکبیره، قم، مکتبه آیه الله المرعشی النجفی، ۱۳۶۷.

۱۴. حر عاملی، محمدحسن، امل الآمل، به کوشش سید احمد حسینی، قم، دارالکتاب الاسلامی، ۱۳۶۲.

۱۵. خواندمیر، امیرمحمود، تاریخ شاه اسماعیل و شاه‌طهماسب، تهران، نشر گستره، ۱۳۷۰.

۱۶. ذاکری، علی‌اکبر، گفتگوهای علمی در عصر صفوی، مجله حوزه، شماره ۸۹-۹۰، ۱۳۷۷.

۱۷. روملو، حسن بیگ؛ احسن التواریخ، تصحیح چارلز سیدن، تهران: کتابخانه صدرا، ۱۳۴۲.

۱۸. سیوری، راجر، در باب صفویان، ترجمه رمضان علی روح‌اللهی، تهران، نشر مرکز، ۱۳۸۰.

۱۹. شاردن، ژان، سفرنامه بخش اصفهان، ترجمه حسین عریضی، راه نجات، ۱۳۳۰.

۲۰. صفا، ذبیح‌الله، تاریخ ادبیات در ایران، تهران: فردوس، ج ۴ و ۵ بخش اول، ۱۳۷۳.

۲۱. صفت گل، منصور، ساختار نهاد و اندیشه دینی در ایران عصر صفوی، تهران، رسا، ۱۳۸۱.

۲۲. صفی زاده، صدیق، تاریخ فلاسفه ایران از زرتشت تا ملاهادی سبزواری، تهران،‌ انتشارات اندیشه خلاق، ۱۳۸۶.

۲۳. فرهانی منفرد، مهدی، مهاجرت علمای شیعه از جبل عامل به ایران در عهد صفوی، تهران، انتشارات امیرکبیر، ۱۳۷۷.

۲۴. قاسمی، زهرا، ۱۳۸۵، تحولات فکری و عقلانی دوره صفویه، مجله حافظ، شماره ۳۳.

۲۵. قزوینی، عباس، تتمیم امل الآمل‌، قم، کتابخانه مرعشی، ۱۴۰۷ ق.

۲۶. کمپفر، انگلبرت، سفرنامه کمپفر، ترجمه کیکاوس جهانداری، تهران، انتشارات خوارزمی، ۱۳۶۳.

۲۷. لک‌زایی، نجف. چالش سیاست دینی و نظم سلطانی، انتشارات پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، معاونت پژوهشی دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، ۱۳۸۶.

۲۸. مشکور، محمدجواد، تاریخ ایران‌زمین، تهران، انتشارات صفار، ۱۳۷۸.

۲۹. مخلصی، عباس، برگی از حکمت و فلسفه در ایران، مجله حوزه، ۱۳۷۷، شماره ۸۹.

۳۰. میراحمدی، مریم، دین و دولت در عصر صفوی، انتشارات امیرکبیر، ۱۳۶۳.

۳۱. نصر، حسین، تاریخ فلسفه اسلامی، ترجمه جمعی از نویسندگان، تهران، انتشارات حکمت، ۱۳۸۹.

۳۲. نصرآبادی، میرزا طاهر، تذکره نصرآبادی، تصحیح وحید دستگردی، تهران، وزیری، ۱۳۷۷.

۳۳. نویدی شیرازی، زین‌العابدین، تکمله الاخبار، تصحیح عبدالحسین نوایی، تهران، انتشارات نی، ۱۳۶۹.

ویژه نامه ها

ویژه نامه 1 ویژه نامه 2  معرفی آثار  معرفی آثار(انگلیسی)
ویژه نامه (عربی) حکیم بهابادی در یک نگاه (فارسی) حکیم بهابادی در یک نگاه (انگلیسی) حکیم بهابادی در یک نگاه (ترکی)
TPL_BACKTOTOP