از مهدی محمدی
ملا عبد الله از شاگردان محقق ميسی و محقق ثانی و شيخ جزائری و شيخ ابراهيم قطيفی است که خود به درجه اجتهاد ارتقاء یافت و از مدرسين بزرگ عراق گرديد مرحوم صاحب مدارک و صاحب معالم و شيخ بهائی، علامه ثانی از محضر او سالها بهره مند بودند شيخ یزدی معاصر با شيخ مقدس اردبيلی رحمة الله عليهم اجمعين بوده و در آينده شرحی از نام اين بزرگواران به گوش می رسد تا چه قبول افتد. صاحب روضات وفات ملا عبد الله را به سال 981 در اواخر سلطنت پنجاه ساله طمهاسب صفوی در عتبات عاليات نوشته است رحمة الله عليه.[1]
حضور ملاعبدالله یزدی در حوزه سیاست
شاهان صفوی بنا به دلایل مختلف دینی و سیاسی و مصالح حکومتی، ضمن احترام و تقدیس علمای دین از آنان در امور مختلف نظرخواهی میکردند. این احترامها و تقدیسها بیش تر برای حفظ موقعیت خویش و به منظور برخورداری از حمایت و پشتیبانی جامعه شیعی بود که سر در فرمان عالمان و فقیهان داشتند. از آن سو علما نیز از این موقعیت برای گسترش و نفوذ مکتب تشیع استفاده فراوان بردند. به واقع، ارتباط آنان با پادشاهان صفوی، نقشی انکارناپذیر در گسترش و نفوذ تشیع داشت. به طوری که تشیع در این زمان از انزوا خارج شد و با رسمیت مذهب تشیع، نشر و تبلیغ اندیشههای شیعی رواج فراوان یافت و دانشمندان و بزرگانی مانند محقق ثانی و شیخ بهایی و علامه بزرگوار مجلسی، با جهت دادن سیاستهای دربار صفوی به سمت ترویج و تبلیغ تشیع، خدمات بی نظیری را برای اسلام و تشیع به انجام رساندند.
این دوران یکی از دورانهای اوج گیری تفکر شیعی است. ملاعبدالله نیز از جمله عالمانی است که در پرتو رابطه با دربار صفوی بر گسترش تشیع و حل مشکلات شیعیان تلاشهای فراوانی به ثمر نشاند. آخوند از طرف سلاطین صفوی، سمت خزانه داری حرم شریف حضرت علی علیه السلام، را بر عهده داشت.
بعد از وفات او نیز فرزندانش عهده دار این سمت شدند.
طایفهای که اکنون در نجف اشرف به «بیت الملا» معروف هستند، منسوب به آخوندند. [2]
مقام معنوی و علمی
آخوند، سرامد علمای عصر خود بود. در زهد و تقوا بی نظیر بود. تعابیری از قبیل علامه ی زمان، فقیه منطقی، عالم فاضل، اتقی و ازهد عصر خود، شارح متفکر منطق، همه، دال بر علو درجه و شان و مرتبت علمی و معنوی او است[3]
سیره عملی و سلوک معنوی و کرامت های نقل شده از علامه بهابادی یزدی حاکی از آن است که ملا عبدالله را اشتغالات اجتماعی و دل مشغولیهای تحصیلی و علمی، از فتوحات معنوی غافل نساخته بود. هر روز که میگذشت، شکوفایی اخلاقی و عطر ملکوتی بر شاخسار وجود این فقیه منطقی فرهیخته بیش تر و افزون تر میگردید. دوری گزیدن از دنیای فانی، موجب آرامش نفس و اطمینان خاطر آن فرزانه ی والا گوهر شده بود، به طوری که رسیدن به قله ی تکامل و تهذیب نفس برای او آسان شده و ارجمندی شخصیت ملاعبدالله را پدید آورد.
سخنانی که از نفس گرم ملاعبدالله سرچشمه میگرفت، نه تنها نسخهای کارآمد، بلکه دارویی شفابخش حساب میشد و نورانیتی ویژه با خود داشت.
آخوند ملاعبدالله در علوم فقه نیز در غایت تبحر و استادی بود، به حدی که بالاستحقاق گفته است اگر بخواهم، به توفیق خداوندی، میتوانم تمامی مسائل آن را با ادله و براهین عقلی طوری واضح و روشن کنم که ابدا جای رد و مجال و چون و چرا. [i]
ملاامین احمد رازی ساکن هند در تذکره هفت اقلیم که به سال ۱۰۱۰ هجری قمری نگارش یافته، در شرح احوالات آخوند ملاعبدالله بهابادی، به استادی وی در فقه و فقاهت اشاره کرده و در بیان مرتبت فقهی آخوند در ذیل عنوان «مولانا عبدالله» چنین مینویسد:
پیوسته به قلم گوهر نگار نقش تالیف و تصنیف بر لوح روزگار مینگاشت و در میدان و افاده ی لوای سبقت بر امثال و اقران میافراشت و مهارتش در فنون علم فقه به غایتی بوده که میگفته اگر متوجه بدان علم گردم، به توفیق الله تعالی، برهان و دلایل عقلی بر مسایل فقهی گفته، چنان علم فقه را مدلل سازم که مجال چون و چرا نماند[4]
[1] https://fadakiyah.ir/books/0900_0874_1495/page/0981_0953_1574_yazdi_00000_237145_1 وپایگاه شعائر
[2] اعیان الشیعه، سید محسن امین، جزء ۲و۳، ص۱۱۸، بیروت ۱۹۵۶ میلادی.
[3] آخوند ملاعبدالله بهابادی صاحب حاشیه، احمد ترحمی، ۱۳۷۴، انتشارات بهاباد.
[4] هفت اقلیم، امین احمد رازی کلکثه، ص۱۷۹، ۱۹۶۳ میلادی.
[i] ریحانة الادب، میرزا محمد علی مدرس، ج۶، ص۳۹۰.