مشروح سخنان  استاد حجت الاسلام والمسلمین ربانی بیرجندی [1]

 

بحث ما درباره شخصیت مرحوم ملا عبدالله یزدی و دقیقتر و خاصتر ملا عبدالله بهابادی از علمای قرن دهم متوفای 981، و صاحب حاشیه معروف.

اولین نکته این است که قرن نهم بالاخص علمای عراق زندگینامه های آنان مجهول است چون اینها رسم نداشتند که زندگینامه خود نوشت داشته باشند لذا می بینیم زندگینامه ملا احمد اردبیلی متوفای 994 مرحوم رضی الدین نجم الائمه استرآبادی صاحب شرح شافیه و کافیه، مرحوم فاضل قطیفی صاحب ایضاح النافع فی شرح مختصر الشرایع معارض مرحوم کرکی، زندگینامه همه اینها مجهول است در حد نصف یک صفحه و سه تا خط بیشتر نمی شود پیدا کرد و این رسم علمای آن قرن در نجف بوده یعنی دو قرن از دوره فاضل مقداد تا دوره شیخ بهائی که در اصفهان انفجار علم شد زندگینامه نداریم، چون نه عالمی به پا خواسته و کتابی به عنوان تراجم بنویسد و نه اینکه خود علما عادت داشتند که زندگینامه هایشان را بنویسند بنابراین شخصیت آنها را بیشتر باید از آثارشان شناخت و این مهمترین مطلب علمی است که شخصیت را از آثار بشناسیم نه از تعریف دیگران.

مرحوم ملا عبدالله یزدی ما در زندگینامه ایشان اینقدری می دانیم که وقتی وارد حوزه علمیه نجف شد پس معلوم می شود که تحصیلات ایشان در حوزه اصفهان بوده است ملا و دانشمند وارد حوزه نجف شد در حوزه نجف مرحوم ملا احمد اردبیلی بودند مرحوم شیخ حسن عاملی فرزند شهید ثانی و مرحوم سید محمد موسوی عاملی صاحب مدارک الاحکام نوه شهید ثانی.

سنتی که استاد و شاگرد از یکدیگر جدا نبوده این خیلی مهم است و این دومی قاعده است و سنت این بوده که استاد علمی که بلد بوده به دیگری یاد می داده و دیگری هم که علمی بلد بوده به دیگری یاد می داده است و اصلا تکبری هم نبوده که من از ایشان بزرگترم و یا ایشان از ما کوچکترن ربطی به درس نداشت. ملا عبدالله یزدی وقتی وارد حوزه نجف شد فقه شان مثل حوزه نجف قوی نبود لذا از محضر شیخ حسن عاملی حدیث را کسب کرد و از محضر سید محمد موسوی عاملی فقه را؛ ولی آنها معقول نمی دانستند متقابلا به آنها معقول یاد داد و این تعامل بین عالمان بزرگ خیلی مهم است هر دو علمای طراز اول بودند و چه بسا ملا عبدالله یزدی چون مسن تر بوده و سابقه بیشتر داشته شاید جایگاه بهتری هم داشته ولی هیچگاه به خودش ابایی ندیده که از کسی که در رده پایین تر هست چیزی یاد بگیرد و این واقعا در دنیای امروز باید برای ما درس باشد. این تکبر تصنعی که در درون ما نهفته است که از هر کسی علم را نمی گیریم و از هر کسی حرف را برنمی تابیم باید روزی بشکند.

مثلا در احوالات سید علی طباطبایی و شاگردش منجم باشی نوشتند به بحث قبله که رسید ایشان نمی توانست مطالب نجومی را خوب دربیاورد و بعد به شاگردش گفت می شود عصرها به خانه بیایی و به من تدریس کنی؟ گفت جناب استاد همانطور که من کتابم را زیر بغلم می زنم و به درس شما می آیم شما هم کتابتان را به زیر بغلتان بزنید به درس من بیایید. ننگ ندارد.

در زمان سید مرتضی علم الهدی روزی یک مرد منجم یهودی آمد گفت در عراق قحطی است به من هم شهریه بدهید تا نجوم را تدریس کنم، دارد که سید مرتضی شهریه یک استاد طراز اول شیعه را به او می داد و ثانیا خودش هم در درس او می نشست.  

ملا احمد نراقی برای اینکه ردی بر پادری [1] بنویسد اول پیش ملا موشع در کاشان رفت و زبان یهودی، علوم یهودی و تورات را تحصیل کرد.

نکته سوم بعد می رسیم به این که مرحوم ملا عبدالله یزدی شخصی فاضل و بسیار مرد جا افتاده ای بوده دلیلش هم این است که اینها چندین سال و چندین نسل ولایتمدار نجف بودند و آن مرکز آستانه امیرالمومنین علیه السلام را کلید دار بوده و در عراق کلیدداری خیلی مهم است؛ آن زمان دولت صفویه هنوز خیلی رونق نگرفته بود و خیلی کارهای اینها هم اقتباس از دولت عثمانی بود  تولیت و مسئولیت کلیدداری را به هرکسی نمی دادند. مثلا در مکه کلیددارهای مکه تا قبل از وهابی ها نوعا شریف های مکه بودند که از نسل امام حسن مجتبی بودند اینها دنبال متقی ترین، عالم ترین، برجسته ترین، آبرومندترین شخص می گشتند که مسئولیت را به او بدهند و لذا این قضیه  را  باید خیلی مهم بدانیم.

از نظر باطن هم یک وقتی ایشان در اصفهان فرمودند از اصفهان خارج شویم که هر چه من در اصفهان می بینم پیاله و شراب و ... معصیت است وقتی که خواستند از دروازه اصفهان بیرون بروند می نویسند که قبل از نماز صبح شده بود فرمودند آنقدر سجاده باز شد که عبادت کنندگان بر معصیت کنندگان غلبه پیدا کردند یعنی حالات روحی هم داشتند.

نکته بعدی تالیفات و آثار علمی ایشان  است الان چیزی که می توانیم بیشتر به آن مراجعه کنیم و شخصیت ایشان را بشناسیم همین است غربی ها هم روی همین تکیه می کنند و می گویند تالیفات دیگران را کنار بگذارید یا جنبه سیاسی دارد یا جنبه شخصی، یا یکی می گوید و یکی نمی گوید، یکی اضافه سازی می شود مثلا کرامت سازی می شود اما آثار دروغ نمی گویند و همیشه راست را می گویند، شخصیت هر کسی را از درونش و رفتار و گفتارش می شود شناخت و لذا می گویند وثاقتی که از گفتار نویسنده بیرون می آید هیچ گاه از توثیق یک شخصیت رجالی در نمی آید. اندرون داد می زند که من کی هستم. از مهمترین تالیفات ایشان شرحی است بر قواعدالاحکام علامه حلی که قواعدالاحکام حدود 27، 28 شرح معروف دارد ایضاح الفوائد فخرالدین حلی، شرح سید عمیدالدین، جامع المقاصد حاشیۀ محقق کرکی، شیخ علی بن حسین کرکی (م ۹۴۰ ق). 14 جلد، کشف اللثام فاضل هندی 10-12 جلد، مفتاح الکرامة فی شرح قواعد علامة، تالیف محمد جواد بن محمد عاملی نجفی (م ۱۲۲۶ ق)  و اخیرا شرح درر الفوائد در شرح قواعد الاحکام مرحوم علامه شیخ محمد حسن مظفر در 15 مجلد منتشر شده است. شرح های متعددی دارد یکی از شرح های معروف شرح مرحوم ملا عبدالله یزدی است.

اما اینکه ایشان حاشیه بر کتابها زیاد دارد مثلا حاشیه بر حاشیه مولا جلال الدین دوانی.

ابتدا قاعده سومی را بیان کنم سنت حاشیه نویسی یک مطلبی بوده که در اوساط علمی ما از قدیم رایج بوده با دو ویژگی:

  1. حاشیه نویسی
  2. شیعه بر سنی و سنی بر شیعه

مدام رایج بوده است در رجال نجاشی در ترجمه محمد بن قبه رازی که در نیمه اول قرن چهارم زندگی می کرد [2]. ایشان در ری زندگی می کرد و یک کتاب کلامی با عنوان المثبت در امامت نوشت، شاگردش سوسنجردی این کتاب را برداشت و به بلخ برد و به ابوالقاسم بلخی متکلم بزرگ معتزله در آن دوره 328 فوت کرده نشان داد او یک ردیه بر کتاب نوشت و کتاب را نقض کرد، این حاشیه را به هند آورد و به استاد داد و استاد باز کتابی نوشت به نام المستثبت و با تاکید بیشتر جواب داد، باز به بلخ برد و باز ابوالقاسم بلخی ردیه نوشت بر حاشیه ایشان، آورد به ری و استاد من فوت کرده بود و من می دانستم اگر اینها زنده می بودند شاید ده بار این رد و بدل می شد. یکی متکلم معتزلی و یکی متکلم امامی هر دو عدلیه هستند.

این حاشیه نویسی از قدیم مرسوم بوده است گاهی حاشیه بر حاشیه، ما یک حاشیه داریم، یک تعلیقه داریم و یک نقض داریم، یک شرح داریم.

"شرح" در جایی می رود که توضیح می دهد مثل شرح مزجی داریم و شرح غیر مزجی

"تعلیقه" در پاورقی است قال، اقول این تعلیقه است مثل مَسالِکُ الأفْهام فی شَرْحِ (إلی تَنْقیح) شَرائع الْإسْلام

"نقض" در جایی است که به جنگ طرف می رود و نظریات او را اصلا نمی پذیرد مثلا از لحاظ علمی کفایه الاصول نقض بر آثار شیخ انصاری است چون آخوند خراسانی یک جا هم نظر شیخ را قبول نکرده است عادتش این است که نوعا نظر شیخ را رد کند. النقض عبدالجلیل قزوینی،  [3] النقض بر عثمانیه جاحظ، که اسکافی، سید بن طاووس و شیخ مفید نوشتند که با عنوان النقض معروفند، النقض واقعا به ستیز می روند جاحظ کتاب عثمانیه را در سال 255 برای اثبات خلافت اموی ها و نقض ولایت علوی ها اهلبیت علیهم السلام نوشت، اینها به جنگ با او رفتند و گفتند نقطه مقابل، این را نقض می گویند.

"حاشیه" ملایم است ممکن است توضیح، رد، نقض، تهذیب و یا تلخیص باشد، حاشیه یک مفهوم وسیعی در فن کتابشناسی دارد. گاهی یک عالمی حاشیه می نویسد و عالم دیگر بر حاشیه او حاشیه می نویسد. الان مولا جلال الدین دوانی رحمه الله دو حاشیه دارد و من در این قسمت شک دارم که آیا این حاشیه مولا جلال الدین بر تجرید است یا بر شرح تجرید است که شمس الدین محمود اصفهانی متوفای 749 نوشته است.

ملا جلال الدین دوانی که از متکلمان و بزرگان شیعه در قرن دهم است و زندگینامه اش هم خیلی مجهول است شما حتی یک جلد کتاب جلال الدین استاد دوانی را هم مطالعه کنید مطلبی به دست نمی آورید که زندگینامه ایشان چطور است همه مثل شهید ثانی سلیقه نداشتند که زندگینامه خودنوشت داشته باشند در مسیر قسطنطنیه تعداد درختان در مسیر را هم می نویسد، سایه درختی که نشسته می نویسد حتی قیمت نانی که می خرند و باری که می خرند مرحوم شهید نوشته است. ابن العودی هم زندگینامه مفصل نوشته است. همه علما این رسم را ندارند و این خودش خیلی سلیقه مهمی است.

مولا جلال الدین حاشیه دارد، مرحوم ملا عبدالله یزدی حاشیه بر حاشیه زده است، مولا جلال الدین دوانی دو تا حاشیه دارد حاشیه ای اولی که می نویسند به حاشیه قدیم معروف می شود و حاشیه جدیدی که می نویسند به حاشیه جدید معروف می شود مثل دو تا شرح، شرح کبیر و شرح صغیر، ایشان شرحی بر حاشیه جدید هم دارد و حاشیه بر حاشیه قدیم هم دارد، حاشیه بر حاشیه میریه، گاهی حاشیه ها به اسم مؤلف معروف می شود. میر سید شریف الدین جرجانی حاشیه ای بر مختصر الاصول دارد که به حاشیه میریه معروف است، هم شهید بر آن حاشیه دارد هم ملا عبدالله یزدی.

قاعده پنجم: حاشیه نویسی چه زمانی تولید می شد؟ زمانی که یک متن، متن درسی می بود حاشیه تولید می شد و هر مدرسی تدریس می کرد حاشیه می نوشت مثل تجرید متن درسی بود، شرح علامه متن درسی بود، شرح التجريد شمس الاصفهاني (تسديد القواعد في شرح تجريد العقائد للنصيرالدین الطوسي؛ المشهور بشرح التجرید القدیم ) ، الحاشیة علی الهیات الشرح الجدید للتجرید شرحی است بر «شرح تجرید العقائد»، معروف به «شرح جدید»و از علاء الدین علی بن محمد قوشچی می باشد.

 نهایتا کتابی که متن درسی بود حاشیه می شد و مورد حاشیه علما، حاشیه های زیادی بر آن نوشته می شد، حاشیه میریه، حاشیه جلالیه، جلال الدین محمد دوانی حاشیه ای دارد باز مرحوم ملا عبدالله یزدی حاشیه ای بر آن نوشت. تا اینکه کتابی ملا سعدالدین تفتازانی نوشت که متوفای 794 است، میر سید شریف الدین جرجانی متوفای 816 است دو عالم دوره گورکانیان در حکومت تیمور لنگ بود و بیشتر سکونتشان در خراسان بود در سرخس و هرات و سمرقند و بخارا بودند و در هر شهری که سعدالدین تفتازانی می رفت یک کتابی می نوشت و از جمله کتابهایی که نوشت کتاب تهذیب المنطق موجز و این را نوشت برای اینکه طلبه ها متن آن را حفظ کنند، آیه الله قاضی زاده می فرمودند ما که در تربت درس می خواندیم متن تهذیب المنطق را حفظ شدیم مثل الفیه را حفظ می نمودند شیخ انصاری الفیه را حفظ بوده و به عنوان تعقیبات می خوانده است آیه الله العظمی آقای بروجردی الفیه را حفظ بوده و در حمام که می رفته آن را دور می کرده، تهذیب المنطق را حفظ می شدند این تهذیب المنطق را اولا سعد الدین تفتازانی به این کتاب بیشتر از همه کتابهایش افتخار کرد ادعا کرد که اگر کسی یک حرف از آن را کم کند من فلان مقدار دینار به او می دهم، از سال 794 تا دوره شیخ بهایی که در دوره شاه عباس اول شاه عباس کبیر واقعا اصفهان مرکز علم و دانش شد به برکت مرحوم شیخ بهائی که سی سال شیخ الاسلام اصفهان بود و از پشتوانه مالی قوی برخوردار بود و درایت فوق العاده ای داشت شیخ بهائی رحمه الله علیه اصفهان را مرکز حدیث، فلسفه و معقول، فقه، رجال نمود لذا هر عالمی در اصفهان به مرجعیت رسیده رجالی است ولی هر عالمی که در نجف به مرجعیت رسیده رجالی نیست، اصفهان را شیخ بهایی ذو وجوه بزرگ کرد، یعنی یک فکر وسیعی که نا با فیلسوف مخالف بود نه با عارف و همه را تحمل می کرد. شیخ بهائی که آمد از متن تهذیب المنطق حروفی را کم کرد مثلا تفتازانی گفته بود « المفهوم ان امتنع فرض صدقه علی کثیرین فجزئی و الا فکلی » شیخ بهائی نوشت «  المفهوم الممتنع صدقه علی کثیرین جزئی و الا کلی» 4، 5 حرف را حذف کرد و آن افسانه شکست.

حاشیه ملا عبدالله از میان حواشی تهذیب المنطق و شروحش خیلی شروح و حاشیه از آن در کتابخانه از او یاد کردند از همه معروفتر است مخصوصا در محافل علمی، هم عراق عرب و هم عراق عجم یعنی ایران ما علاوه بر عراق عجم همه معروف و مشهور و متن درسی شد و این کتاب جایگاه ویژه ای به خودش اختصاص داد حاشیه مرحوم ملا عبدالله یزدی که در حقیقت این حاشیه به خاطری که متن درسی شد خیلی جایگاه ویژه ای را به خودش گرفت. امروز نسخه های حاشیه ها و کتابهای منطق را که نگاه می کردم دیدم آن حاشیه ای که سال اول و بعد از انقلاب چاپ شده که همان چاپ قدیم است روسی صفحه اولش این شعر نوشته بود

همت مرد اگر سلسله جنبان شود                                مور تواند که سلیمان شود

“همت اگر پایه فزایی کند

پشه بی‌بال همایی کند”

همت اگر پای به میدان نهد

گوی فلک در خم چوگان نهد

گر نبود همت ازین نه صدف

گوهر مقصود که آرد به کف

فهرست مطالبی که بیان شد :

  1. در قرن نهم اطلاعات نداریم
  2. شاگردان و اساتید را نمی شناسیم و خیلی محدود
  3. سنت تدریس استاد و شاگرد خیلی مهم بوده
  4. تالیفات مهمترین دلیل برای شناخت
  5. سنت حاشیه نویسی خیلی مهم است
  6. تنوع القاب در میان اندیشمندان

"آخوند ملا عبدالله یزدی" که نوشته است ولی اولین اصطلاحی که در بین اصحاب ائمه برای افراد  عالم رایج شد راوی بود، و کم کم اصطلاح محدث آمد، محدث باب تفعیل است هم دلالت بر تکرار می کند و هم دلالت بر تمرین و سختی می کند، در قرن سوم اصطلاح شیخ درآمد، مثلا می گوییم سعد بن عبدالله اشعری شیخ اجازه است یعنی شاگردان مخصوصی را تربیت می کرد به آنها اجازه می داد ومی گفت از این به بعد می توانید بروید و تدریس کنید.

مرحوم خاندان نوبختی فقط متکلم بودند و اصطلاح خاصی برای آنها نداریم تا اینکه مرحوم ثقه الاسلام کلینی محمد بن یعقوب کلینی که ظهور کرد یک لقب فوق العاده ای علما به او دادند چون واقعا کتاب کافی برای علمای شیعه و بزرگان ما جذبه داشت و لقب ثقه الاسلام را به او دادند. اما شیخ مفید که آمد معقول بود و به قول امروزی ها جامع معقول و منقول بود و دیدند ثقه الاسلام یک جانبه است لفظ شیخ را دوباره به میدان آوردند و آن هم شیخی که هم فقاهت دارد، هم کلام دارد و هم حدیث، هم ادبیات دارد هم نص و از همه جهت کامل شیخ، شیخ مفید. بعد که شیخ طوسی رحمه الله علیه ظهور کرد به خاطری که مصادر شیعه را تشکیل داد و فرهنگ و منظومه شیعه بر دو یا سه نفر می چرخد شیخ طوسی، شیخ مفید و سید مرتضی؛ اهل سنت این سه تا را به عنوان نماینده شیعه می شناسند منظومه فکری شیعه را اینها تنظیم کردند و به دست ما دادند که ما در امامت، در فقه، در حدیث و در تفسیر چه بدانیم. شیخ طوسی که ظهور کرد او را یک رتبه بالا بردند و گفتند شیخ الطائفه، مرحوم خواجه تعبیری دارد «شیخ الطائفه الحبه المحقه الامامیه»، بعد که مرحوم محقق حلی آمد لفظ محقق را روی او گذاشتند، گفتند شیخ الطائفه نباید از بین برود و محقق گذاشتند، در کتابهای ما هر گاه شیخ به طور مطلق می آید منظور شیخ طوسی است .از قرن هفتم و هشتم دو بزرگوار مثلا مرحوم شهید ثانی که اگر فیلم شیخ بهائی را نگاه می کنید یا آثار میرداماد و شیخ بهائی را نگاه می کنید اینها برای شهید ثانی شهید ننوشتند بلکه نوشتند شیخ زین الدین هنوز آن زمان این لقب برای آنها جا نیفتاده بود و این لقب از دوره شیخ انصاری به بعد جا افتاد شهید ثانی و شهید اول. با اینکه شهید ثانی خودش در خواب دید و گفت من در خواب دیدم «و کنت اذن عنی کنت ثانیا شهیدین» ولی بعد کم کم به لقب شهید اول معروف شد نگذاشتند شهید ثانی از بین برود و این القاب ماند تا اینکه دوره صفویه رسید. در دوره صفویه لقب ملا که یک لفظ عثمانی بود که آنها به مولاهایشان ملا می گفتند که این ملا هم به قول مرحوم دهخدا  [4]مخفف مولا است نه مخفف ملعان را اگر تخفیف دهید ملعا می شود و ملّا نمی شود بلکه مولا و ملّا در دوره صفویه به آن شخصیتهای طراز اول علمی می گفتند لذا گاهی می شود مولا و گاهی هم ملا گفته می شود ملا محمد باقر مجلسی ملا محمد تقی مجلسی، ملا محمد صدرای شیرازی، ملا محمد بن شیخ بهائی، و از شیخ بهائی هم یاد کنیم که شاگرد بزرگی از شاگردان ملا عبدالله یزدی بوده است. گاهی آدم یک شاگرد دارد اما برابر با هزار نفر است شیخ حسن عاملی یک "فرزند شهید ثانی " ماند همه  فرزندان ایشان می مردند ولی گفتند واحدی که الف است اگر دو سه تا شاگرد اینطوری داشته باشی احیاء فکر انسان را می کنند بهتر از این است که هزار شاگرد داشته باشی و . بعد مولا و ملا یک دوره ای مثلا مولا محمد باقر وحید بهبهانی 1206 هنوز رایج است. میرزا باب شد میرزا ابوالقاسم میلانی، میرزا آمد، برای مرحوم شفتی حجه الاسلام را باب کردند الان دهخدا را اگر نگاه کنید لقب حجه الاسلام مخصوص ایشان است این لقب را از غزالی گرفتند چون سنی ها هم حجه الاسلام غزالی دارند بعد دیگر مرحوم آخوند خراسانی به آخوند معروف شد و از دوره مرحوم صاحب عروه  (سید محمد کاظم طباطبایی یزدی)" آیه الله العظمی آمد" و ماندگار شد آیه الله العظمی از آن دوره آمد به بزرگانی که در حلقه درس و بحث چله نشینی می کردند آخوند می گفتند آخوند ملا عبدالله، هم ملا را دارد و هم آخوند و هم در حقیقت علامه ای که شیخ بهائی به ایشان داده است یعنی ذو الفنون است.

 

[1] یک کشیش انگلیسی مسیحی بنام «هانری مارتین» معروف به «پادری» در ژوئن ۱۸۱۱ میلادی مطابق با ۱۲۲۶ هجری از هند به شیراز آمد و وانمود به پذیرش اسلام کرد و خود را یوسف نامید و در مدارس علوم دینی شیراز به تحصیل علوم پرداخت. او سپس اشکالاتی به در دین اسلام وارد کرده که این کتاب در جواب آنهاست. ملا احمد نراقی برای نوشتن ردیه به شبهات او، ده تن از خاخام‌های کاشان را دعوت کرد و تعدادی از عبارات عهد عتیق و آثار مربوط به مذهب یهود را به فارسی برگرداند- نگاه کنید به: «نقش روحانیت پیشرو در جنبش مشروطیت» که نام اصلی آن «دین و دولت در ایران» است نوشته «پروفسور حامد الگار» ترجمه «دکتر ابو القاسم سری»، چاپ انتشارات توس، از ص۱۴۸ تا ۱۴۴ که در آن شرح مفصل این قضیه موجود است.

[2] ابو جعفر محمد بن عبدالرحمان بن قبه رازی معروف به ابن قبه (وفات قبل از ۳۱۹ ق) از متکلمان شیعه دوازده امامی دوران غیبت صغری است. به نوشته نجاشی وی در ابتدا معتزلی بود و سپس شیعه شد.

 

تألیفات عبارت است از:

 

الانصاف فی الامامة

المستثبت؛ نقض کتاب ابوالقاسم بلخی

الرد علی الزیدیة

الرد علی ابی علی الجبایی

المسالة المفردة فی الامامة.

[3] النقض (بعض مثالب النواصب فی نقض بعض فضائح الروافض)، مهم‌ترین و ماندگارترین نقشی که قزوینی در تاریخ تشیع داشته، نگارش کتابی در پاسخ به تهمت‌ها و نوشته‌های خارج از ادب، اخلاق و دین، توسط یک متعصب ناصبی بوده است. قزوینی کتاب نقض را در رد کتابی به نام بعض فضائح الروافض نوشته[ که نویسنده‌ای سنی مذهب، ساکن ری، در محرّم سال ۵۵۵ تألیف آن را به پایان برده و ظاهراً عبدالجلیل تا سال ۵۵۹ به تکمیل آن مشغول بوده است-( قزوینی رازی، النقض، ص۴۶۴)

[4] ملا. [ م ُل ْ لا ] (ص ، اِ) مأخوذ از مولای تازی ، لقب استاد و معلم خواه مرد باشد و یا زن . (ناظم الاطباء). این کلمه را صاحب تاج العروس گمان می کند ایرانیان از مولی ساخته اند. در ترکیه نیز آن را منلا گویند و شاید اصل هر دو مولی یا مولانا باشد. ابن بطوطه آرد: وکان معنا فی المرکب حاج من اهل الهند یسمی بخضر و یدعی مولانا لانه یحفظ القرآن و یحسن الکتابة. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). معلم کُتّاب . معلم مکتب . استاد مکتبی . (یادداشت ایضاً).

- ملا رفتن ؛ مکتب رفتن و سبق خواندن . (ناظم الاطباء).

- امثال :

ملا بیمارکن است ؛ بیهوده گوید که در تو آزار و نقاهتی است ، تو تندرست و سالم باشی . مثل مأخوذ از حکایتی از مثنوی است . (امثال و حکم ص 1731). و رجوع به مثنوی چ علاءالدوله ص 231 و امثال و حکم ج 1 ص 21 ذیل مثل «آخوند نباشد درد و غم » شود.

|| عالم . درس خوانده . فاضل . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). آدم درس خوانده و تحصیل کرده و باسواد. عوام ناس هرکس را که سواد خواندن و نوشتن داشته باشد ملا می خوانند و مردم باسواد آدمی را که تحصیلات عمیق داشته باشد ملا می گویند بعضی نیز معتقدند ملا کسی است که خواندن می داند و نوشتن نمی داند و خط ندارد، در مقابل میرزا که خط و سواد هر دو را دارد. (فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمال زاده ) :

شیخ ابوالپشم مرد ملائی

داشت در کنج مدرسه جائی .

بهائی (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا).

 

 

ملا و فقیه و صوفی و دانشمند

این جمله شدی ولیک آدم نشدی .

؟ (از امثال و حکم ص 1731).

 

 

- ملا شدن ؛ سواد فراگرفتن . باسواد شدن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).

- امثال :

ملا شدن چه آسان آدم شدن چه مشکل ؛ علم آموختن سهل باشد، فراگرفتن فرهنگ و ادب اصل و عمده است . (امثال و حکم ص 1731).

|| لقب علمای دین . (ناظم الاطباء). آنکه علوم ادب و فقه و اصول داند. آخوند معمم . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).

[1] علوم پایه و ادبیات حوزوی را در مدرسه آیت‌الله موسوی نژاد و دروس سطح عالی حوزه را در محضر حضرات آیات اشرفی، رضازاده و مرتضوی فرا گرفت. وی به مدت دوازده سال، در درس خارج فقه و اصول حضرات آیات فلسفی و مرتضوی حضور یافت.

حجة الاسلام و المسلمین محمدحسن ربانی بیرجندی به مدت ۲۵ سال، مواد مختلف دروس حوزوی مانند: ادبیات عرب، رجال، درایه، تفسیر، فقه و اصول را تدریس نمود.

وی علاوه بر تدریس متون حوزوی، عضو هیئت علمی گروه فقه دفتر تبلیغات اسلامی خراسان و مسئول گروه فقه و اصول مدرسه عالی نواب نیز می‌باشد.

 

ویژه نامه ها

ویژه نامه 1 ویژه نامه 2  معرفی آثار  معرفی آثار(انگلیسی)
ویژه نامه (عربی) حکیم بهابادی در یک نگاه (فارسی) حکیم بهابادی در یک نگاه (انگلیسی) حکیم بهابادی در یک نگاه (ترکی)
TPL_BACKTOTOP