نسخه شناسى " حاشیه تهذيب المنطق" ملاعبدالله و حواشی بر آن

نویسنده : حجة‌الاسلام على قنبريان

 

ملّا عدبالله بن شهاب الدين حسين يزدى بهابادی  كه درشهر بهاباد  استان يزد سكونت داشت، لقبش نجم الدّين بوده و گاهى خود را بعبارت نجم بن شهاب موسوم به عبدالله معرفى مى نمايد. وى از فحول علماى اماميّه و متبحرّين فقهاى اثنى عشريّه ميباشد جامع معقول و منقول، حاوى فروع واصول، علّامه وقت خود، مرجع استفاده اكابر، در علم و ورع و تقوى بى نظير بود.

علاوه بر تبحّر معقولى كه مسلّم يگانه و بيگانه ميباشد تمهّر او در فقه نيز بحدّى بوده كه بالاستحقاق مى گفته است، اگر بخواهم بتوفيق خداوندى تمامى مسائل آنرا با ادلّه و براهين عقليّه طورى واضح و روشن مينمايم كه ابداً جاى ردّ و مجال چون وچرا نمى ماند. ملا عبدالله با مقدس اردبيلى و نظائر وى معاصر و با ملا ميرزا جان باغنوى نيز شريك درس بود، هردو، فنون علم معقول را از جمال الدين محمود تلميذ جلال الدين دوانى خوانده اند، خودش نيز از اساتيد شيخ بهائى بوده وصاحب معالم و صاحب مدارك نيز معانى و بيان و منطق را از وى خوانده اند.

 

بنوشته «امل الآمل» او نيز از ايشان درس خوانده؛ يعنى ملا عبدالله نيز علوم شرعيه را از ايشان در نجف خوانده است چنانچه گويند خواجه نصير طوسى شرعيات را نزد علامه حلى خوانده در مقابل عقليات خواندن علامه نزد خواجه كه از مسلمّات است.

 

از تأليفات ملا عبدالله است:

  1. التجارة الرابحه فى تفسير السورة و الفاتحة.
  2. حاشية استبصار.
  3. حاشيه تهذيب المنطق به عربى كه بس معروف، بارها چاپ، از كتب درسى طلاب و به حاشيه ملا عبدالله معروف است و ظاهر بعضى آنكه ملاعبدالله دو فقره حاشيه عربى به تهذيب المنطق نوشته است يكى از آنها همين حاشيه معمولى درسى و يكى ديگر هم چاپ نشده و نسخه اش در كتابخانه رضويه موجود است.

 

  1. حاشيه تهذيب المنطق به عربى كه تنها حاشيه ضابطه اشكال اربعه آن كتاب است.
  2. حاشيه تهذيب المنطق به فارسى.
  3. حاشيه شرح شمسيه قطبى.
  4. حاشيه مختصر مطول.
  5. حاشيه مطول.
  6. الدرة السنية فى شرح الرسالة الالفية كه شرح الفيه شهيد است.
  7. شرح قواعد در فقه چنانچه سيدعلى خان مدنى در سلافة العصر به او نسبت داده و بعضى احتمال داده اند كه شرح قواعد از ملا عبدالله يزدى نبوده و از معاصرش ملاعبدالله تسترى است و در نسبت، اشتباه درسى شده است. وفات ملاعبدالله يزدى به سال نهصد و هشتاد و يكم هجرى قمرى در عراق عرب در اواخر دولت شاه طهماسب صفوى واقع گرديد.1

 

و در «احسن التّواريخ» حسن بيك روملو، چنين آمده است: «قدوه محقّفين و افضل متأخّرين مولى عبدالله يزدى است كه در عراق عرب در اواخر حكومت شاه طهماسب صفوى در سال 981 از دنيا رفت و مدفنش در جوار ائمه عراق مى باشد.2

 

________________________________________

 

(1) . محمّد على مدرّس، ريحان الادب فى تراجم المعروفين بالكنى و اللّقب (كنى و القاب)، ج 6، ص 390-391 و با تلخيص در على اكبر دهخدا، لغت نامه، ج 40، ص 182-183.

 

(2) . مولى عبدالله بن شهاب الدّين الحسين اليزدى، الحاشى على تهذيب المنطق، (مقدمه)، ص 6.

 

حاشيه ملّا عبدالله

كتاب «تهذيب المنطق و الكلام» از سعد الدّين تفتازانى مسعود بن عمر درگذشته سال 792 ق است كه آن را در دو بخش منطق و كلام به اختصار بررسى نموده است. بخش منطق آن بسيار مورد توجه قرار گرفت، حاشيه و شرحهاى متعدّدى بر آن نگاشته شد. مانند: حاشيه دوانى بر «تهذيب المنطق»1 و از جمله حاشيه هاى معروف آن حاشيه ملا عبدالله است با عنوان «قوله قوله» كه از كتب مشهور و ابتدايى در منطق براى طلاب علوم دينى است. كه بر اساس انجامه مؤلّف (ملّا نجم‌الدّين عبدالله بن شهاب‌الدّين حسين يزدى شهابادى/ 981 ق) در بعضى نسخه ها اين حاشيه را در سال 967 ق در نجف به پايان رسانده.

 

حواشى بر حاشيه ملّا عبدالله

 

برخى از دانشمندانى كه بر حاشيه شهاب الدّين آخوند ملّا عبدالله يزدى، حواشى و شرح نگاشته اند، از اين قرار است:

- محمّد على تبريزى قراچه داغى.

- عبدالرّحيم بن حاجى المراغى. محشّى احتمالاً پدر حسن مراغى صاحب كتاب حشر و نشر «سؤال و جواب» مى باشد.

 

- شيخ اسحاق حويزى.

- سيّد باقر موسوى.

- طبرى.

- ميرزا على رضا بن كمال‌الدين حسين تجلّى شيرازى، وفات: 1085-1095. (شرحى است فارسى و نسبتاً مفصّل بر حاشيه‌ى مولا عبدالله يزدى كه شارح با عنايت به مذاكر اش با ميرزا ابراهيم خان كه احتمالاً شاگردش بوده و ضمن تدريس به وى به رشته تحرير درآورده است. نسخه بررسى شده و اين ويژگى ها را دارد: جدا شدن جلد

 

________________________________________

 

(1) . لازم به ذكر است كه سيّد ميرزا ابوالفتح بن محمّد على مشهور به ميرمخدوم بن محمّد بن سيّد شريف جرجانى نيز حاشيه اى بر حاشيّه دوانى نگاشته است.

 

پشت از عطف، جدا شدن اوراق از عطف و شيرازه، موريانه خوردگى پائين نسخه)

 

- ملّا محمّد محسن بن محمّد طاهر قزوينى نحوى طالقانى (قرن 12-13).

 

ترجمه حاشيّهِ ملّا عبدالله

ترجمه اى است از حاشيه ي ملّا عبدالله بر قسمت منطق كتاب «تهذيب المنطق و الكلام» تفتازانى (تفتازانى، مسعود بن عمر، 722-792؟ ق) مترجم آن را هنگام خواندن آن بر استادان خود نگاشته. بر اساس يكى از نسخه هاى آن، تأليف آن در سال 991 ق. انجام گرديده؛ برخى از نسخه ها فاقد ديباچه است و نامى از مؤلف در آن نيامده، بر فراز صفحه آغاز يكى از نسخه هاى خطّى كتاب مذكور با شنگرف نوشته شده (هذا شهرستانى).

 

از اين ترجمه نسخه هاى خطّى فراوانى وجود دارد و هنوز چاپ نشده است. البته نسخه سنگى از آن در كتابخانه مجلس شوراى اسلامى به شماره 13574 وجود دارد براى مطبع نامى منشى نول كشور در مطبع بمبئى گالپور در ماه نومبر سنه 1294/1915. حقير اصل نسخه سنگى را ديدم و داراى معايبى بود؛ از آن جمله كه معلوم نبود كه از روى كدام نسخه خطّى نگاشته شده است و همچنين متن تهذيب به خوبى از متن حاشيه متمايز نگرديده بود و سوّم آنكه تصحيح از روى نسخه واحدى صورت گرفته بود زيرا كه نسخه بدل ها در حاشيه ذكر نشده بود. بنابراين تصحيح انتقادى صورت نپذيرفته بود و هر سه اشكال فوق در متن مصحَّح كنونى رفع گرديده است.

 

شيخ آقابزرگ تهرانى نسخه اى از «احقاق الحق» قاضى نور الله شوشترى را كه به قلم محمد بن محمود بن حسن بن محمود بن محمد بن على حسينى موسوى گرمرودى شهربانى بوده و آن را در 1068 ق. به انجام رسانده ديده است و احتمال داده كه شهرستانى همين كاتب باشد و شهرستانى كلمه تصحيف شده شهربانى باش.1

 

ترجمه مذكور به نثر فارسى روان مى باشد. مؤلّف ابتدا بخشى از متن عربى را آورده سپس آن را ترجمه و توضيح مى دهد. اين ترجمه مستقلّ امّا ناظر بر متن است آن را

 

 

 

________________________________________

 

(1) - .http://opac.nlai.ir.

 

 

در نسخه ها به ملّا عبدالله يزدى و نيز به مولى عنايت الله هندى نسبت داده اند اين نسخه ها هيچ تفاوتى در متن و مقدّمه با يكديگر ندارند به جز نام مؤلّف.1

 

به نام مترجم در برخى فهرست ها اشاره نشده است ليكن برخى فهرست ها اين كتاب را ترجمه و نگاشته محمد حسينى شهرستانى2 (حسينى شهرستانى، محمد بن محمود)، م قرن 10 دانسته اند. احمد منزوى در معرفى اين كتاب چنين آورده: ". ..پدرم در «طبقات اعلام شيعه» ترجيح داده كه آنرا ترجمه حاشيه ملّا عبدالله و نگاشته شهرستانى بداند..."

 

آيۀ الله استادى در فهرست نسخ خطى كتابخانه حوزه علميه فيضيّه (قم) آورده است كه اين ترجمه از جمال الدّين محمد بن محمود شهرستانى است و برخى نيز آن را مانند اصل آن از ملّا عبدالله يزدى درگذشته 981 دانسته اند.3

 

شيخ آقا بزرگ تهرانى در انتساب ترجمه به ملّا عبدالله يزدى چنين آورده:

«فارسى، للمولى عبد الله بن شهاب الدين اليزدى الشاه‌آبادى معاصر المقدس الأردبيلى و المتوفى سنة 981 ه قرأ عليه صاحبا (المعالم) و (المدارك) فى العقليات و قرأ عليهما فى الشرعيات كما فى (أمل الآمل)، و هو صاحب الحاشية العربية على (التهذيب) المعروفة ب (حاشية المولى عبد الله) كانت نسخه منه عند كل من صاحب (الرياض) و (الروضات) كما ذكراه فى كتابيهما، و نسخه فى (مكتبة السيد الميرزا باقر القاضى) فى تبريز و أخرى فى (مكتبة الإمام أمير المؤمنين ع العامة) فى النّجف و أخرى عند الشّيخ عزّ الدّين الجزائرى فى النّجف أيضاً و أوّله: الحمد لله در لغت

 

 

 

________________________________________

 

(1) . مصطفى درايتى، 1391، فهرستگان نسخه هاى خطى ايران (فنخا)، ج 11، ص 548.

 

(2) . منسوب است به شهرستان كه به نوشته مراصد شهرى است در فارس، نيز شهرى است در اصفهان كه آن را حى و مدينه نيز گويند هم شهرى است كوچك ما بين خوارزم و نيشابور از بلاد خراسان در سه منزلى نسا. بعضى از معروفين همين عنوان راتذكّر مى دهند و تعيين اينكه كدام يك از مواضع مذكوره است موكول به قرائن مى باشد. (محمّد على مدرّس، ريحان الادب فى تراجم المعروفين بالكنى و اللّقب «كنى و القاب»، ج 3، ص 271)

 

(3) . رضا استادى، فهرست نسخّه هاى خطّى كتابخانه مدرسه فيضيّه قم، ج 2، ص 75.

 

ترجمه حاشیه تهذیب المنطق جلد 1(صفحه 12)

وصفى است بجميل اختيارى جهت تعظيم و تجليل نه بطريق سخريه و استهزاء و در اصطلاح فعلى است كه دال باشد بر تعظيم منعم از آن حيث كه منعم است و آخره: بالمقاصد أشبه، يعنى آنچه مذكور شد در ثامن از دروس ثمانية بمقاصد أشبه است».1

 

 

و همو در جاى ديگرى از كتاب مذكور، ترجمه را به شهرستانى نسبت داده است:

«فارسى، للسيد جمال الدين محمد بن محمود الحسينى الشهرستانى، توجد نسخه منه فى (المكتبة الرضوية) كما ذكر ذلك الحاج إعتماد الفهرسى فى (ج 1 ص 36) من كتب المنطق و ذكر أنّه ألّفه أوان اشتغاله عند أساتذته، و ذكر أنّ أوّله: سپاس بى حدّ و قياس حكيمى را.. إلخ و ذكر أنّ تاريخ كتابة النّسخة سنة 1100 ه و توجد نسخه أخرى من هذا الشّرح كتبها على بن عناية الله الحسينى و فيها أنّ تاريخ التّأليف: رجب سنة 991 ه. عليها تملك تاريخه سنة 1114 ه. و رأيت فى مكتبة الشيخ عبد الحسين شيخ العراقين الطهرانى فى كربلاء نسخۀ من (إحقاق الحقّ‌) تأليف القاضى نور الله المرعشى الشّهيد سنة 1019 ه. بخطّ السيد محمّد بن محمود بن الحسن بن محمود بن محمد بن على الحسينى الموسوى الگرمرودى الشهربانى، فرغ من كتابتها سنة 1068 ه. و كتب على هوامشها حواشى كثيرۀ من المصنّف نقلاً عن خطّه ممّا يدلّ على فضيلته و إتقانه، و أظنّ أنّ شرح التهذيب هذا هو لهذا الكاتب و كلمة الشّهرستانى تصحيف الشّهربانى، و الله العالم».2

 

در مجموع به اين نتيجه مى رسيم كه اين شرح به سه تن نسبت داده شده كه عبارتند از: 1. نجم الدّين عبدالله بن حسين يزدى 2. عنايت الله هندى كه در برخى فهرست ها از جمله فهرست نسخه هاى خطّى كتابخانه مركزى دانشگاه تهران، به وى نسبت داده شده... 3. جمال الدّين محمّد بن محمود حسينى شهرستانى در برخى از

 

 

 

________________________________________

 

(1) . شيخ آقا بزرگ تهرانى، الذريعة إلى تصانيف الشيعة، ج 13، ص 161-162.

(2) . همان، ص 164.

 

فهارس. صاحب الذّريعه انتساب اين رساله را به شهرستانى صحيح تر دانسته است.1

 

با توجّه به قرائنى كه وجود دارد و همچنين ديباچه نسخه خطّى شماره 4559 كتابخانه دانشگاه كه نام مترجم شهرستانى ذكر شده و با توجّه به نظريّه آيۀ الله استادى و صاحب الذّريعه، به نظر مى رسد كه انتساب نسخه به مرحوم شهرستانى مناسب تر باشد؛2 والله العالم.

 

در كتابخانه مجلس شوراى اسلامى، نسخه خطّى «ترجمه و شرح باب حادى عشر» از افضل الديّن محمّد بن تقى بن محمّد بن غياث الدّين محمود حسينى موسوى شهرستانى از علماى قرن 11 ق را يافتم كه ظاهراً با محمّد بن محمود شهرستانى نسبتى دارد.

 

در ارتباط با زندگانى شهرستانى تحقيقاتى را انجام داده ولى اطّلاعاتى به دست نيامد. در فرهنگ دهخدا و فرهنگ معين و ريحانۀ الأدب و الكنى و الالقاب و الفوايد الرّضويّه فى احوال المذهب الجعفريۀ شيخ عبّاس قمى و دائرۀ المعارف فارسى و دائرۀ المعارف تشيّع و اينترنت مطلبى يافت نشد و دائرۀ المعارف بزرگ اسلامى و دانشنامه جهان اسلام هم به حرف شين و بالتّبه عنوان شهرستانى هنوز نرسيده است و از ايشان همين را مى دانيم كه در قرن دهم مى زيسته است.

 

نسخه شناسى

 

در تصحيح از نسخ ذيل استفاده شد:

الف) نسخه كتابخانه فيضيّه قم، شماره نسخه: 1515، نستعليق: محمّد ابراهيم بن عبداللطيف شولستانى، تاريخ كتابت: 1115، 98 برگ (14 در 19)، 19 سطر3. نسخه اصلى در تصحيح در نظر گرفته شد كه در حواشى اختصاراً نسخه (ف) ناميده شد.

 

 

ب) كتابخانه مدرسه مروى تهران، شماره 885، رقعى، تحرير سدّه 11 در نيمه

 

 

 

________________________________________

 

(1) . مصطفى درايتى، 1391، فهرستگان نسخه هاى خطى ايران (فنخا)، ج 11، ص 546.

 

(2) . لازم به ذكر است نسخه سنگى «ترجمه حاشيه ملّا عبدالله» در كتابخانه مجلس شوراى اسلامى وجود دارد و براى مطبع نامى منشى نول كشور در مطبع بمبئى گالپور در ماه نومبر سنه 1294/1915 مى باشد، نيز مترجم را محمّد بن محمود شهرستانى دانسته است.

 

(3) . رضا استادى، فهرست نسخّه هاى خطّى كتابخانه مدرسه فيضيّه قم، ج 2، ص 75.

 

اوّل نسخه و سدّه 13 در نيمه دوّم، وقفى آخوند ملّا حاجى محمد ورامينى است.1 در حواشى اختصاراً نسخه (م) ناميده شد.2

 

پ) قم، كتابخانه عمومى مدرسه آيۀ الله گلپايگانى (قم)، شماره نسخه: 7\\118، تاريخ تحرير: 1252 ق، منطق، فارسى، كاتب: محمّد، 63 برگ، 14 در 22، ضميمه پنجم.3 در حواشى اختصاراً نسخه (گ) ناميده شد.

 

 

در فنخا ثبت شده بود كه در كتابخانه مدرسه آيۀ الله گلپايگانى (قم) نسخه اى از ترجمه حاشيّه ملّا عبدالله (به شماره 1559\\1-9/109 به خطّ نسخ، كاتب: محمّد بن عبدالحميد، تاريخ: جمعه 10 جمادى الأوّل 1002 ق، آغاز و انجام برابر، جلد تيماج قهوه اى، در 160 برگ، 15 سطر وجود دارد)4 امّا يافت نشد.5

 

ديباچه كتاب در سه نسخه فوق وجود نداشت و از روى نسخه كتابخانه دانشگاه نگاشته شد. (تهران، دانشگاه، شماره نسخه: 4559، كاتب: قاسم على، تاريخ: سه شنبه 8 شعبان 1203 ق، جا: دار السّلطنه قزوين، 80 برگ، خواجه جمال الدّين محمّد بن محمود حسينى شهرستانى، 15 در 20، تاريخ تصوير بردارى دى ماه 1389)6

 

 

________________________________________

 

(1) . رضا استادى، فهرست نسخّه هاى خطّى كتابخانه مدرسه مروى تهران، ص 105.

 

(2) . در نسخه مروى فريم 53 و 54 عين يكديگر مى باشند و كسى كه از نسخه ها عكس بردارى كرده است، به اشتباه دو بار از يك صفحه عكس گرفته است.

 

(3) . ابوالفضل عرب زاده، فهرست نسخه هاى خطّى، كتابخانه عمومى حضرت آى الله العظمى گلپايگانى، ص 161.

 

(4) . مصطفى درايتى، 1391، فهرستگان نسخه هاى خطى ايران (فنخا)، ج 11، ص 549.

 

(5) . پى گيرى هاى زيادى انجام داده و از مديريّت نسخ خطّى مدرسه آى الله گلپايگانى (جناب آقاى ابوالفضل عرب زاده) هم پرس و جو كرده امّا فايده اى نداشت و نسخه مزبور يافت نشد. البته هنوز نسخه هايى در كتابخانه مدرسه آى الله گلپايگانى وجود دارد كه فهرست نشده است و شايد نسخه مزبور از آن ها باشد.

 

(6) . محمّد تقى دانش پژوه، فهرست نسخه هاى خطّى كتابخانه مركزى دانشگاه تهران، ج 13، ص 3499-3500.

 

 

تصحيح حاضر

در تصحيح متن حاضر از شيوه تصحيح بر مبناى نسخه اساس، استفاده شده است.

 

زيرا در حوزه تصحيح متنهاى فارسى و عربى، عمدتاً چهار شيوه به رسميت شناخته شده است:

 

  1. تصحيح بر مبناى نسخه اساس.

 

  1. تصحيح التقاطى.

 

  1. تصحيح به شيوه بينابين.

 

 

  1. تصحيح قياسى.

 

در تصحيح بر مبناى نسخه اساس، متن را بر اساس اصيلترين و صحيحترين نسخه موجود از آن - كه نسخه اساس ناميده مى شود - مورد تصحيح و تحقيق قرار مى دهند.

در اين شيوه مصحّح حق ندارد بمجرد اين كه ضبط نسخه اساس نسبت به ضبط يكى از نسخه هاى فرعى قدرى ضعيف به نظر رسيد، آن را مردود بشمارد و ضبط نسخه فرعى را جايگزين آن نمايد؛ به ديگر سخن، تا نادرستى ضبط نسخه اساس محرز و براى آن دليلى روشن موجود نباشد، به صرف ضعف يا نامشهور بودن، نمى توان از ضبط نسخه اساس عدول كرد. اين شيوه را بعضى معتبرترين شيوه نقد و تصحيح متون محسوب كرده اند.

 

شيوه تصحيح التقاطى، معمولا وقتى به كار بسته مى شود كه نسخه اى مضبوط و معتبر از اثر مورد نظر به دست نيايد و نسخ موجود هيچ يك صحت و اصالت لازم براى مبناى كار قرار گرفتن را نداشته باشند.

 

درين شيوه مصحح، اجتهاد عالمانه خويش - و نه چنان كه برخى پنداشته اند: اهواء و پسندهاى شخصى را - مبناى انتخاب ضبطى از ميان نسخ مختلف قرار مى دهد؛ و بطبع شناخت موضوع و زبان و ديگر مختصات اثر، همه، در اين اجتهاد دخيل و كارسازند.

 

از همين حيث، تصحيح التقاطى، در مقايسه با تصحيح بر مبناى نسخه اساس، دانش و دقت و احتياطى دو چندان طلب مى كند.

 

 

 

برخى مصححان تصحيح التقاطى را با تصحيح ذوقى اشتباه گرفته اند؛ در حالى كه در تصحيح التقاطى ذوق و دريافتى دخالت مى كند كه بر اثر ممارست در متن پژوهى و آموزشهاى گوناگون تربيت شده است؛ ولى آن ذوق معيار تصحيح ذوقى است كه با موازين علمى نقد و تصحيح متون فرهيخته نشده و بيشتر از اهواء تبعيت مى كند تا آراء مستدلّ اجتهادى؛ و از اين رو، ارباب نظر به تصحيح ذوقى و غير علمى اينچنينى بهائى نمى دهند.

 

تصحيح به شيوه بينابين (تصحيح بر مبناى نسخه اساس - تصحيح التقاطى) در جائى صورت مى پذيرد كه نه نسخه ارجح آنقدر ممتازست و بر ديگر نسخه ها رجحان دارد كه مبنا قرار گيرد و نه آنقدر كم رجحان است كه همپايه ديگر نسخه ها به شمار آيد و داخل در تصحيح التقاطى گردد.

 

در اين شيوه، چنين نسخه اَرجَحى را «اساس نسبى» قرار مى دهيم، نه «اساس مطلق»؛ يعنى در كنار گذاشتن ضبطِ نسخه اساس، آنقدر كه در شيوه «تصحيح بر مبناى نسخه اساس» سختگيرى مى شود، كار را محدود و دشوار نمى گيرند.

شيوه بينابين، فهم قوّت اجتهاد شيوه التقاطى، هم احتياط و خصوصاً دقّت در نسخه شناسى تصحيح بر مبناى نسخه اساس، و هم باريك بينى فراوان براى شناخت و كاربرى روش بينابين طلب مى كند. با همه دشو. اريها، اين شيوه در مورد بسيارى از متون فارسى و عربى پاسخگوست واز اين جهت، مصحّحان ناچار از پرداختن بدان هستند.

شيوه تصحيح قياسى معمولاً در جائى كه تنها يك نسخه از اثر بازمانده باشد و آن هم چندان صحيح و مضبوط نباشد، به كار مى رود. در اين شيوه ضبطهاى مغلوط و نادرست نسخه مورد پژوهش به يارى قرائنِ موضوعى و زبانى و تاريخى و... اصلاح مى شوند و مُصحّح در اين شيوه از قوه حدس و تشخيصى كه در كار متن شناسى پرورده ساخته، در محدوده ضوابط و رعايتِ قرائنِ تاريخى و فرهنگى، بهره وَر مى گردد. گاه نيز كه مصحّحان، دراين شيوه هاى «تصحيح بر مبناى نسخه اساس» و «التقاطى» و «بينابين»، با احتياط كامل و رعايت همه ضوابط آن شيوه ها، به نادرستىِ ضبطِ جميعِ نسخ يقين مى كنند و ضبطِ صحيح را از طريق پيشگفته (قوه حدس و

تشخيص و اجتهاد) مى يابند، آن را در متن مى گذارند و «تصحيح قياسى» مى نامند، كه كارى دشوار، و به شرطِ رعايتِ جوانب، رواست.

 

متأسفانه برخى معاصران «تصحيح قياسى» را با «تصحيح ذوقى» خَلط كرده اند و تغييرات دلخواه غير علمى خود را در متون «تصحيح قياسى» نام داده اند.

 

اقدام به «تصحيح قياسى»، محتاج اَهليّت و دانش بسيار و قريحه سخن سنجى است.

بايد دانست مُصحِّح در انتخاب هريك از شيوه هاى چهارگانه درتصحيح، مختار نيست؛ بلكه چگونگى نسخه ها و مقتضيات متن، او را به پيروى يكى ازين شيوه ها ملزم مى كند؛ و دانستن اين كه هر متنى اقتضاى چه شيوه اى دارد از مهمترين هنرهاى يك مصحح است.

 

به طوركلى، دانستنى است:

با آنكه بيشترينه ضوابط كلّى نقد و تصحيح متون با توجه به ويژگيهاى عمومى متون پديد آمده اند، مصحح، در تصحيح هر متن، با توجه به مقتضيات ويژه همان متن، از برخى تصرفات در شيوه هاى معمول و اجتهادات روش شناختى ناگزيرست. اين ضرورت در مورد برخى متون به سر حدّ «ابداع روش» مى رسد.

بديهى است كه سخن از تصرف در روش يا ابداع روش شناسانه، به معناى ناروشمندى در تصحيح و عملكردهاى دلخواه غير عالمانه مصحح كه متأسفانه دربرخى بررسيها مشاهده مى شوند نيست.

«امانت» ازمعانى ِ كليدى در شناخت و توصيف ِ رفتارِ علمىِ مصححان است. و به اجماع و اتفاق صاحبنظران، از شروط ضرور و لازم براى مصحح - كه مع الأسف در اِعمال آن، گاه سليقه ورزى بيش از اندازه و افراط و تفريط شده است.

 

 

در حقيقت، دايره «امانت» و «امانتدارى» علمى، درتصحيح متنهاى مختلف، متفاوت است و مثلاً در يك دستنوشتِ فارسى سده پنجم، على المعمول، حتى دربردارنده خصائص رسم الخطى هم مى شود؛ حال آنكه در مورد دستنوشتى متأخّر، معمولا، كار بدين حد پيچيده نيست.

مصحح براى كامياب شدن در زمينه «امانت»، على الخصوص بايد زبان را از خط

 

تميز دهد؛ و به طور نمونه، بداند كه «بد» و «به» (در «بدان» و «به آن») - اگرچه از يك ريشه و به يك معنا هستند - دو ريخت زبانى محسوب مى شوند و ناهمسانيشان را نبايد و نمى توان رسم الخطّى تلقّى كرد.1

در سامان دهى املايى متن، رسم الخطّ و تلفّظ امروزين ضرورت دارد، لذا برخى از كلماتى كه مغايرت با كتابت و گويش امروزين داشت، تغيير داده شد. به عنوان نمونه كلمات عترة، محذوفست، بكتاب، بواسطه، بحسب، غاية، باينمعنى، باركان، آنست، كاه، كوييم، كتابرا، دوستر، پاكيزه گى، ميانه، شيئ، بدانكه، پانجده، منطقيان، بود، او را، از براى، تنها، ميتواند بود، نتواند بود، به واسطه آنكه به ترتيب به عترت، محذوف است، به كتاب، به واسطه، به حسب، غايت، به اين معنى، به اركان، آن است، گاه، گوييم، كتاب را، دوست تر، پاكيزگى، ميان، شىء، بدان كه، پانزده، منطقيون، باشد، آن را، براى، فقط، ميتواند باشد، نميتواند باشد، زيرا تغيير شكلى داده شد.

 

همچنين در نسخ خطّى، كاتب براى رعايت اختصار، مخفّف برخى از كلمات را نگاشته است؛ به عنوان نمونه براى كلمه «تعالى» و «صلّى الله عليه و آله و سلّم» و «مصنّف» و «المطلوب» كه مخفّف آن ها به ترتيب به صورت «تع» و «صلعم» و «مص» و «المط» نگاشته شده است، كه در متن تصحيح شده، اصل كلمه آورده شد. عناوين و سر فصل هايى كه در متن براى مباحث مختلف آورده شده، در نسخه ها موجود نبود و با نظريّات مصحّح بوده است.

 

 

اصل متنِ «تهذيب المنطق» تفتازانى به صورت تفكيك شده از شرح، در ابتدا آورده شد، تا امكان برقرارى ارتباط با متن اصلى براى افرادى كه خواستار باشند فراهم گردد. لازم به ذكر است كه با توجّه به اختلاف نسخ، متن تهذيب از نسخه فيضيّه برداشته شده است.

 

 

 

________________________________________

 

(1) . جويا جهانبخش، راهنماى تصحيح متون، 29-33.

 

________________________________________

 

(1) . حقير بعد از آنكه از وجود نسخه «ترجمه حاشيه تهذيب المنطق» اطّلاع يافتم، به تحقيق پرداخته و از عدم تصحيح و چاپ آن مطمئن گرديدم و در مراكزى كه در كشور ايران نسخ خطّى وجود دارد مانند: كتابخانه هاى ملّى و مجلس شوراى اسلامى و بروجردى (قم) و فيضيّه (قم) و آستان قدس رضوى و دانشكده الاهيات دانشگاه فردوسى مشهد و مدرسه مروى تهران و ملك و سايت كدنا (كتابخانه ديجيتالى نسخه هاى خطّى و اسناد شرقى، mzi ) و فهرست واره دست نوشت هاى ايران (دنا) و همچنين فهرستگان نسخه هاى خطى ايران (فنخا) تأليف مصطفى درايتى، به جستجو پرداخته و سه نسخه مرغوب كه داراى تاريخ كتابت و همچنين نام كاتب بوده و حدّالامكان به زمان حيات نويسنده نزديك تر باشد را خريدارى كرده و با توجه به استقبال آقاى فراهانى در امر فراگيرى و تصحيح متون خطّى، كار تصحيح شروع گرديد و اين كتاب مصحَّح نتيجه شش ماه فعاليّت علمى مى باشد؛ سه ماه جهت شناسايى نسخه ها و... و سه ماه جهت تايپ و مقابله سه نسخه. در نهايت متن آماده شده را ويرايش و غلط گيرى كردم و در برخى مواقع كه لازم بود جهت اطمينان از صحّت مطالب درج شده به تصاوير نسخه ها رجوع كردم و متن كنونى سامان پذيرفت؛ و و لله الحمد.

 

از آن روزى كه ما را آفريدى به غير از معصيّت چيزى نديدى

خداوندا به حقّ هشت و چارت ز مو بگذر، شتر ديدى نديدى1و افاضه رزق و روزى معنوى و علمى را خواستارم.

به راه اين اميد پيچ در پيچ مرا لطف تو مى بايد دگر هيچ2وَ آخِرُ دَعْوٰاهُمْ أَنِ اَلْحَمْدُ لِلّٰهِ رَبِّ اَلْعٰالَمِينَ‌.3

تهران/حوزه علميّه شيخ عبدالحسين (ره)

على قنبريان

1394/01/30 شمسى

 

 

 

________________________________________

 

(1) . بابا طاهر، دوبيتى ها، شماره 201، ص 53.

 

(2) . كمال الدّين وحشى بافقى كرمانى، ديوان، (فرهاد و شيرين)، ص 341.

 

(3) . يونس: 10/10.

 

 

 

 

ویژه نامه ها

ویژه نامه 1 ویژه نامه 2  معرفی آثار  معرفی آثار(انگلیسی)
ویژه نامه (عربی) حکیم بهابادی در یک نگاه (فارسی) حکیم بهابادی در یک نگاه (انگلیسی) حکیم بهابادی در یک نگاه (ترکی)
TPL_BACKTOTOP