بسم الله الرحمن الرحیم

                          حاشیه ملاعبدالله و عقلانیت سیاسی

                                                                                                                   بهرام دلیر[1]

چکیده

مسئله مقاله عبارت است از: نقش منطق در عقلانی سازی سیاست چیست؟ دانش منظق فقط برای فلسفه ضروری نیست؛ بلکه برای همه علوم انسانی و علوم تجربی و صنعتی به طور عام و برای تک‌تک علم حقوق، علوم سیاسی و علوم اجتماعی و.... به طور خاص مورد نیاز است. و منطقی نوشتن، گفتمان منطقی داشتن، منطقی تصمیم سازی سیاسی کردن، منطقی تحصیل و توزیع قدرت نمودن، حکمرانی منطقی و مدیریت سیاسی بایستی مبتنی بر عقلانیت باشد، همگی می‌طلبد که دانش منطق مورد توجه جدی قرار بگیرد و صاحبان قدرت سیاسی در تحصیل دانش منطق تلاش جدی کنند. ملاعبد‌الله به حاشیه‌اش شناخته می‌شود که در دانش منطق به نگارش در آورده است مقاله در پی اثبات این ادعاست که عقلانیت در سیاست و حکمرانی با تمام قلمروی که دارد می‌طلبد که مسائل منطقی مرتبط با سیاست مورد پژوهش قرار بگیرد که مسائل آن بسیار است ولی مقاله به برخی از آن مسائل منظقی که در ارتباط با عقلانیت سازی حکمرانی است خواهد پرداخت. پیشینه بحث به یونان باستان بر می‌گردد. و در ادوار زمان فرآیند تکاملی خود را پیموده است که به گونه‌های متنوع همچون منطق دیالکتیک، منطق کوانتوم، منطق فازی و.... رسیده است. مقاله تاکید بر منطق ملاعبدالله دارد. که در فرآیند تحصیل قدرت و توزیع آن و تصمیم سازی سیاسی و اجرای آن گزاره‌های منطقی نقش آفرین است نظام سیاسی اگر دارای منطق استوار باشد از کارآمدی رضایت بخش شهروندان نیز برخوردار می‌گردد و در سیاست داخلی، منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای می‌تواند کارآمدترین سیاست داخلی و خارجی را داشته باشد

کلید واژه‌ها: منطق، ملاعبدالله، عقلانیت، سیاست، دلالت، صناعات خمس.

 

مقدمه

کنگره ملاعبدالله بهانه‌ای برای نوشتن این مقاله شد در اهمیت و ضرورت پرداختن به موضوع مقاله هیچ‌گونه تردیدی وجود ندارد که در عرصه سیاسی صاحبان قدرت سیاسی ما سخت به یادگیری منطق نیازمندند و نیاز به کار گیری منطق در تمام رویکردهای سیاسی دوچندان است. قبل از اینکه عقل‌گرایی و عقل باوری را در اصطلاحات علوم سیاسی دنبال کنیم آغاز بحث را با حدیثی از پیامبر(ص) آغاز می‌کنیم که فرمود:

قال النَبِىُّ«صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم»: مَنْ وَلّى على عَشَرَةٍ كانَ لَهُ عَقْلُ اَرْبَعينَ، وَ مَنْ وَلّى اَرْبَعينَ كانَ لَهُ عَقْلُ أرْبَعَ مِأَةٍ؛[2]

 پيامبراكرم«صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم» فرمود: كسى كه متولّى امور ده نفر شود، بايد انديشه چهل نفر را داشته باشد و كسى كه مسئوليت اداره چهل نفر را بر عهده مى‏گيرد، بايد عقل و انديشه چهارصد نفر را دارا باشد. مدیریت سیاسی، حساس‌تر از سایر گرایش‌های رشته مدیریت است و رئیس جمهور یک ملت مثلا صد میلیونی به اندازة چند نفر می‌بایست عقل داشته باشد و از خردمندی برخوردار باشد، وقتی که مدیر ده نفر می‌بایست به تعداد چهل نفر عقل داشته باشد.

  در اصطلاحات علوم سیاسی به عقل باوری، عقل‌گرایی، خردگرایی و به تجربه گرایی پرداخته‌اند و با رویکرد علوم سیاسی به تجزیه و تحلیل عقل‌گرایی و تجربه گرایی پرداخته‌اند که از فرهنگ‌نامه‌های برای علوم سیاسی نوشته‌اند می‌توان آن دو اصطلاح را مورد مطالعه قرار داد. در فرهنگ خاص علوم سیاسی بدان دو پرداخته‌اند که ما ضمن نقل و نقد آن نیز می‌پردازیم.

Rationalism عقل باوری، عقل گرایی، خردگرایی

باور به این که عقل و فرد، تنها شاخص و اساس معرفت معتبر بشری در تشخیص واقعیت‌ها می‌باشد. از دیرباز این سوال اساسی بین متفکرین مطرح بوده است که آیا انسان می‌تواند به یاری نیروی عقل به کشف حقایق عالم نائل آید با آنکه عنصر مشاهده را باید در این عرصه به کار گرفت؟

عقل باوران(Rationalists) در جواب به سوال بالا، عقل را مهمترین عامل در هرگونه شناخت می‌دانند، در حالی که تجربه گرایان «Empiricists.» بر ابزار مشاهده و بکارگیری حواس، اهمیت بیشتری می‌دهند.

باورخ اسپینوزا «Baruch Spinoza.» می‌گوید: «عقل به حکم قدرت ذاتی خویش ابزارهایی فکری می سازد. و برای انجام کنش‌های فکری از آنها نیرو می‌گیرد، و از این کنش‌ها نیز مجدداً ابزارهای تازه یا نیروی پیش برندة پژوهش‌هایش را به دست می‌آورد، و بدین سان می‌رود تا به منزلگاه رسد»[3] اینکه یگانه شاخص و اساس معرفت عقل است و یا شهود جای مطالعه بسیار دارد اما اجمالا هر کدام در قلمرو خود به کار می‌آیند که در معقولات عقل و در مشهودات شهود، اما با چه دانشی می‌توان جامعه را به عقلانیت رساند و صاحبان قدرت سیاسی به تصمیم سازی سیاسی عاقلانه دست یابند و فرآیند تحصیل قدرت، توزیع قدرت و کاربست قدرت به عقل باشد و عاقلانه آن فرآیند را طی کنند به نظر می‌رسد که دانش منطق مدد رسان بهتری در این زمینه می‌تواند باشد. و این بحث قبل از نزاعی است که بین عقل‌گرایان و تجربه‌گرایان وجود دارد. نزاع آنان بیشتر بر سرآغاز شناخت است و لذا به منابع و علومی که به عقلانیت سازی مدد رسانند توجه نکرده‌اند.

بیشتر عقل باوران معتقدند که «تجربه حسی» سر آغاز شناخت است، زیرا انسان تنها از طریق دستیابی به آگاهی، حواسش را به کار می‌گیرد. این زمینة تجربی، صرفاً به منزلة محرکه اولیه، که ماشین فکری و دستگاه عقلی را به حرکت در می‌آورد، تلقی می‌شود. در طول تاریخ، عقل باوران بیشتر به ریاضیات و تجربه‌گرایان به علوم طبیعی متکی بوده‌اند. واژة «عقل» در اندیشه‌های عقل‌گرایان حداقل در سه معنای متمایز از هم تعبیر شده‌ است: 1) عقل به مفهوم کاربرد نیروهای ذهنی در کسب معرفت یا نظریه پردازی؛ که در فلسفه قرون وسطی در مقابل «ایمان» یا پذیرش انفعالی باورها و معارف قرار داشت؛ 2) عقل به معنای کاربردِ آزادانه و انحصاری هوش و خرد در پژوهش، که مفهوم آن، «عقلانی بودن» است. در دو معنای گفته شده، عقل هیچگونه ناسازگاری با تجربه ندارد، بلکه آن را در دامان خود می‌گیرد؛ 3) عقلی به معنای «قوة ذهنیِ» مستقل از تجربه و گهگاه متعارض با آن.

در همین راستا، گاهی عقلِ انسانی را به دو بخش «نظری» و «عملی» تقسیم می‌نمایند. عقل نظری شامل آن رشته از ادراکات انسانی است که وی آنها را از پدیده‌های محیط کسب می‌نماید؛ یعنی آنچه در پیرامون ما هست و مشاهده شدنی است. عقل عملی، درک چیزهایی است که باید باشد. مثلاً «کانت» فیلسوف آلمانی، فلسفه‌اش را بر اساس عقل عملی و نقد عقلِ نظری بنا نهاد. او در جستجوی آن بود که بفهمد از هر کدام از این دو ظرفیت ادراکی انسان بچه کارهایی بر می‌آید. او در نهایت به این نتیجه می‌رسد که از عقل نظری کار زبادی ساخته نیست و عقل عملی یا همان «وجدان» است که راهبر انسان در جامعه می‌باشد. «برتراند راسل» فیلسوف انگلیسی، ضمن مخالفت با نظر کانت، عقیده داشت که رفتار انسان تابع مصلحت اوست. در واقع آنجا که ما در اندیشه و رفتارمان در جامعه، تابع مصلحت و منفعت عملی هستیم، از عقل نظری کمک می‌گیریم. در حالی که عقل عملی تابع سلسله احکام پیشینی اخلاق است و از وجدان آدمی الهام می‌گیرد.

در واکنش به اندیشه‌های عقل باورانه، پاره‌ای از اندیشه‌های عقل ستیز تبلور یافتند. اگر چه ستیزه با عقل اندیشه تاره‌ای نبوده و به دوره یونان باستان نیز می‌رسد، اما ستیز با عقل باوری در قرون جدید در قالب صوفی‌گری، مادی‌گری، پوزیتیویسم و مانند آن به بالاترین میزان رسیده است. از جمله مشهورترین اندیشه‌ورزان عقل ستیز می‌توان به «ژرژسورل»، «امیل دورکهیم»، «گوستاولوبون»، «اسوالد اشپنگلر» و بیشتر اندیشمندان پوزیتیویست اشاره کرد.[4]

با رویکرد فلسفه اسلامی بخصوص حکمت متعالیه ستیزی بین عقل و شهود وجود ندارد هر دو نعمت الهی است که عقل رسول باطنی و شهود مقام عرفانی و معنوی است همسویند و سازگار، ناسازگاری‌ها از توهمات است نه از واقعیات. البته شهود و مشاهده که در علوم سیاسی مطرح است بیشتر مباحث مشاهده عینی و مطالعات میدانی است و ما بر این باوریم ضمن اینکه همه آنها لازم است رویکرد عرفانی و شهود عرفانی نیز مدد رسان حوزه معرفت است.

جایگاه منطق در علوم

در مراتب علوم دانشمندان برای هر علمی مرتبه‌ و جایگاهی را گفته‌اند و از اوصاف و شاخصه‌های آن علم سخن بمیان آورده‌اند که فارابی و فخر‌رازی ابن‌حزم‌آندلسی و .... در این موضوع دارای اثر و یا آثارند؛ فارابی می‌گوید که علم منطق در بارة معقولات، از جهت دلالت الفاظ بر آنها، و الفاظ، از لحاظ دلالتشان بر معقولات سخن می‌گوید.[5] وی بر این باور است که منظق به منزله یک علم باید همه اشکال استدلال را در برگیرد. اگر چه استدلال برهانی هدف اصلی مطالعات منطقی را تشکیل می‌دهد، مطالعة صناعات‌های قیاسی غیر برهانی نیز ضروری است. این مورد اخیر به فرد یاری می‌رساند تا دریابد که صناعت‌ برهان چه چیز نیست، که باز به نوبة خود به او کمک می‌کند تا از چنگ زدن به روش‌هایی که به خطا، ظن صرف یا ارائه صورتی از حقیقت منجر می‌شود، محفوظ بماند.[6] فارابی در علم منطق دارای آثار است وی منطق و زبان را دو علم بسیار مرتبط با یکدیگر معرفی می‌کند. فارابی اشاره می‌کند که این ارتباط نزدیک میان آنها در خود زبان عربی نمود پیدا کرده است. کلمه‌ای که در زبان عربی برای این علم به کار رفته، یعنی منطق، به لحاظ ریشه‌شناسی، با کلمه‌ای که برای نطق، یعنی «نَطَقَ» به کار رفته است ارتباط دارد. وی منطق را نوعی دستور زبان کلی‌ می‌داند که اعتبارش را همه انسان‌ها می‌پذیرند. دو دلیل هم بر ادعای خود می‌آورد.[7]

صدالبته تمایزاتی بین دانش زبان و دانش منطق وجود دارد و نظر فارابی بر ارتباط این دو دانش است و بحثی که در الفاظ منطق وجود دارد پیوند عمیقی می‌تواند در تحلیل‌های سیاسی داشته باشد چون در علوم سیاسی و گفتمان سیاسی و بخصوص در تحلیل سیاسی ما مواجه با دالّ‌ها هستیم و نیز با تصورات و تصدیقات مواجهیم و می‌توانیم با تکیه به مباحث الفاظ منطق گزاره‌های سیاسی را مورد تجزیه و تحلیل قرار دهیم. که صیانت از خطاء در تحلیل‌های سیاسی می‌تواند بسیار مفید واقع شود.

غزالی طبقه‌بندی متعددی در علوم دارد مثل تقسیم بندی علم به دو جزء نظری و عملی، به علم حضوری و حصولی، به شرعی و عقلی، به واجب عینی و کفایی، به عقلی و شرعی و.... وی علوم عقلی را به ریاضیات و منطق تقسیم کرده و زیر مجموعه علم عقلی منطق را طبعیات، طب، هواشناسی، معدن شناسی و علم کیمیا قرار داده است.[8] در نظر غزالی منطق از علوم عقلی است و ما بر این باوریم که عقلانیت و خردمندی در سیاست به دانش منطق تحقق می‌یابد و بایستی در سیاست در چارچوب منطق سیاست‌گزاری نمود و به همان چارچوب گفتمان سیاسی داشت و بخصوص تحلیل‌های سیاسی را بر منطق مبتنی کرد تا خیلی از سفاهت‌ها در سیاست رخت بر بندد و خردمندی در سیاست حکمفرما گردد. برخی مثل قطب‌الدین شیرازی منطق را از علوم فلسفی بشمار آورده است.[9] بنابر فلسفی بودن منطق به عقلانیت سازی و جاری و ساری ساختن خردمندی در عرصه سیاسی یاری رسان خوبی می‌تواند بوده باشد.

ملاعبد‌الله ضمن که خود شارح دانش منطق است خود نیز از خردمندی قابل تحسینی برخوردار است و رفتار خردمندانه وی در زمانه خویش تصریح مترجمان احوال ملاعبد‌الله است. وی در حاشیه ملاعبدالله در منطق را دانش خطاء سنج و بازدارنده از خطاء می‌داند در شرح عبارت تفتازانی که می‌نویسد: (و قد یقع فی الخطاء) ملاعبدالله در مقام شرح می‌نویسد: [یعنی]و گاه است که در فکر خطا واقع میشود؛ و خطا در تحصیل مجهولات از معلومات،گاه در صورت فکر واقع میشود، یعنی در ترتیب معلومات،و گاه در مادّه معلومات واقع میشود (در حاشیه نسخه دیگری:«...و گاه در مادّه و صورت هر دو.)و کیفیت عصمت در این هردو قسم از خطا،از قوانین منطقی معلوم میشود. و اینکه خطاء یک امر قطعی است و برای جلوگیری از خطاء و ملاکی که خطاء را از صواب متمایز سازد منطق است که چون بشر خطاء می‌کند پس: (فاحتیج الی قانون یعصم عنه و هو المنطق) یعنی در فکر خطا واقع میشود، پس محتاج باشیم به قانونی که نگاه دارد مراعات او ذهن را از خطای در فکر، و آن منطق است؛ پس در ضمن بیان احتیاج به منطق تعریف منطق نیز معلوم شد به آنکه[منطق] قانونی است که نگاه میدارد مراعات او ذهن را از خطای در فکر،و[آن] قانون قضیه‌ای است کلی،که منطبق باشد بر جمیع جزئیات موضوع خود.[10] حال در عرصه سیاسی آیا کسی می‌تواند ادعا کند که صاحبان قدرت خطا ندارند و نمی‌کنند و یا احتمال خطای آنان بیش از دیگران است که ما بر این باوریم که احتمال خطای آنان بیش از دیگران می‌باشد و ضرر خطایشان نیز بیش از دیگران است.

جایگاه سیاست در علوم

سیاست یک دانش بسیار منظم و نظم بخش حکمرانی است که گاهی ازش تعبیر به مهندس اجتماعی می‌شود. موضوع سیاست و یا به تعبیر فارابی علم مدنی سعادت است، به گفته فارابی علم مدنی، انواع گوناگون افعال ارادی و شیوه‌های زندگی، گرایش‌های انسانی، اخلاقیات و وضعیت خُلق و خویی که به این افعال و شیوه‌های زندگی می‌انجامد، غایاتی که به سبب آنها این افعال انجام می‌شود و بالاخره این مطلب را که این اعمال چگونه باید در انسان وجود داشته باشند، مورد بحث و بررسی قرار می‌دهد.[11] فارابی بین غایاتی که سعادت حقیقی هستند با غایاتی که سعادت حقیقی نیستند ولی چنین پنداشته می‌شوند؛ فرق می‌گذارد. بر این اساس، علم مدنی فارابی رشته‌ای بسیار جامع می‌نماید. خلاصه آن ‌که، این علم به بحث در قلمرو وسیعی می‌پردازد که انسان، و جامعة انسانی خوانده می‌شوند. فارابی علم مدنی را به دو بخش تقسیم می‌کند. بخش اول به انواع گوناگون افعال‌ آدمی و راه‌های زندگی می‌پردازد و به درک غایات آنها و ویژگی اخلاقی انسان نظر دارد. در این بخش، در پرتو این پیش فرض که هدف غایی زندگی انسان سعادت عالی است، نسبت به این غایات داوری، و بیان می‌شود که رسیدن به سعادت حقیقی تنها از طریق شرافت‌ها، نیکی‌ها و فضائل ممکن است. سعادت حقیقی آن نیست که چیزهایی مانند ثروت، شرافت و لذّات نفسانی را تنها غایت زندگی بدانیم؛ این گونه تفکر پنداری بیش نیست. بنابراین، بخش اول علم مدنی به نظریه سعادت و شرافت انسانی می‌پردازد.

بخش دوم علم مدنی فارابی: به توصیف ایجاد زمینه مناسب برای رواج عادات و سنن فاضله در شهرها و میان ملت‌ها می‌پردازد و نیز شامل تعریف آن قسمت از وظایف حکومت می‌شود که به وسیله آنها می‌توان افعال و سنن فاضله را در مردم به وجود آورد و حفظ کرد. آن گاه انواع کارهای حکومت غیر فاضله را بر می‌شمرد می‌‌گوید که چند نوع است. و هر یک از آنها چیست؟ و افعالی را که هر یک از این حکومت‌ها انجام می‌دهد نام می‌برد و می‌گوید که هر یک از این حکومت‌ها هوای آن دارد که در کشور و میان مردمانی که زیر فرمان او هستند. چه سنت‌هایی را جایگزین کند. فارابی انجام کارهای حکومتی را «سیاست» می‌خواند. بدین سان سیاست در علم مدنی او جایگاه مهمی دارد. او علم مدنی را فلسفه عملی یا انسانی می‌خواند که از فلسفه نظری، شامل ریاضیات، علم طبیعی و علم الهی، متمایز است.[12]

قطب الدین شیرازی سیاست مدن را در ذیل علوم فلسفی عملی قرار می‌دهد. وی افعال بشری را بر سه نوع می‌داند یکی افعال فردی، دیگری افعال جمعی در مرتبه خانه و خانواده و سومی افعال جمعی در مرتبه شهر، ایالت و کشور که سیاست مدن با افعال بشری بخش سوم سروکار دارد و به مبادی مشارکت سیاسی می‌پردازد. قطب الدین بر خلاف فارابی و این‌سینا، خواند علم نبوت و شریعت الهی را مکمل علم سیاسی نمی‌داند.[13]

ملا عبدالله

ملّا عدبالله بن شهاب الدین حسین یزدی شاه آبادی که در محلّه شاه آباد نامی از شهر یزد سکونت داشت، لقبش نجم الدّین بوده و گاهی خود را بعبارت نجم بن شهاب موسوم به عبدالله معرفی می نماید. وی از فحول علمای امامیّه و متبحرّین فقهای اثنی عشریّه میباشد جامع معقول و منقول، حاوی فروع واصول، علّامه وقت خود،مرجع استفاده اکابر،در علم و ورع و تقوی بی نظیر بود. علاوه بر تبحّر معقولی که مسلّم یگانه و بیگانه میباشد تمهّر او در فقه نیز بحدّی بوده که بالاستحقاق می گفته است، اگر بخواهم بتوفیق خداوندی تمامی مسائل آنرا با ادلّه و براهین عقلیّه طوری واضح و روشن مینمایم که ابداً جای ردّ و مجال چون وچرا نمی ماند. ملا عبدالله با مقدس اردبیلی و نظائر وی معاصر و با ملا میرزا جان باغنوی نیز شریک درس بود، هردو، فنون علم معقول را از جمال الدین محمود تلمیذ جلال الدین دوانی خوانده اند، خودش نیز از اساتید شیخ بهائی بوده وصاحب معالم و صاحب مدارک نیز معانی و بیان و منطق را از وی خوانده اند.

بنوشته«امل الآمل»او نیز از ایشان درس خوانده؛یعنی ملا عبدالله نیز علوم شرعیه را از ایشان در نجف خوانده است چنانچه گویند خواجه نصیر طوسی شرعیات را نزد علامه حلی خوانده در مقابل عقلیات خواندن علامه نزد خواجه که از مسلمّات است.

از تألیفات ملا عبدالله است نشان از جایگاه وی در علوم دارد:

1.التجارة الرابحه فی تفسیر السورة و الفاتحة.

2.حاشیة استبصار.

3.حاشیه تهذیب المنطق به عربی که بس معروف،بارها چاپ،از کتب درسی طلاب و به حاشیه ملا عبدالله معروف است و ظاهر بعضی آنکه ملاعبدالله دو فقره حاشیه عربی به تهذیب المنطق نوشته است یکی از آنها همین حاشیه معمولی درسی و یکی دیگر هم چاپ نشده و نسخه اش در کتابخانه رضویه موجود است.

4.حاشیه تهذیب المنطق به عربی که تنها حاشیه ضابطه اشکال اربعه آن کتاب است.

5.حاشیه تهذیب المنطق به فارسی.

6.حاشیه شرح شمسیه قطبی.

7.حاشیه مختصر مطول.

8.حاشیه مطول.

9.الدرة السنیة فی شرح الرسالة الالفیة که شرح الفیه شهید است. و.... حاشیه ملّا عبدالله کتاب«تهذیب المنطق و الکلام» از سعد الدّین تفتازانی مسعود بن عمر درگذشته سال 792 ق است که آن را در دو بخش منطق و کلام به اختصار بررسی نموده است. بخش منطق آن بسیار مورد توجه قرار گرفت،حاشیه و شرحهای متعدّدی بر آن نگاشته شد.مانند:حاشیه دوانی بر«تهذیب المنطق» و از جمله حاشیه های معروف آن حاشیه ملا عبدالله است با عنوان«قوله قوله»که از کتب مشهور و ابتدایی در منطق برای طلاب علوم دینی است. که بر اساس انجامه مؤلّف (ملّا نجم الدّین عبدالله بن شهاب الدّین حسین یزدی شهابادی981/ق)در بعضی نسخه ها این حاشیه را در سال 967 ق در نجف به پایان رسانده. برخی از دانشمندانی که بر حاشیه شهاب الدّین آخوند ملّا عبدالله یزدی، حواشی و شرح نگاشته اند، که صاحبان تراجم گزارش کرده‌اند.[14]

ملاعبدالله بیگانه با سیاست نبوده و برای سیاست در مقام عمل اهتمام داشته و تدبیر به خزانه داری آستان مقدس امام علی(ع) می‌رسد یعنی بنوعی حاکم نجف میشود و تعامل وی با صاحبان قدرت دوره صفوی نشان از هوش سیاسی وی دارد. سالها بعد شاه طهماسب صفوی، ملاعبدالله بهابادی یزدی را به خزانه‌داری حرم امیرمؤمنان(ع) منصوب کرد و این منصب پس از ملاعبدالله بهابادی یزدی در بین خاندان وی (بیت الملالی) بود تا اینکه از سوی علامه شیخ محمد کاشف الغطا، به آل رفیعی واگذار شد.[15]

در میان خزانه‌داران حرم علوی(ع) سه خاندان از جهت مدت کلیدداری مشهورند. این سه خاندان عبارتند از:

الف) آل شهریار؛ ابو طاهر عبدالله بن احمد بن شهریار، و.... ب) بیت الملالی(خاندان ملاعبدالله یزدی)؛ ملاعبدالله یزدی نخستین کلیدار حرم مطهر از این خاندان است. وی در حکومت شاه طهماسب صفوی به این سمت منصوب شد. پس از وی این منصب در میان فرزندان وی برقرار بوده است و نوادگان او کلیددار حرم امیرمؤمنان(ع) بوده‌اند. سید حسن صدر دربارۀ این خانواده می‌نویسد:

و هؤلاء بیت الملّا المشهورین فی النجف، ذرّیة المولى عبداللّه الیزدی. کانت فیهم خازنیة الحرم الشریف متلقّاة من جدّهم المولى عبداللّه الیزدی إلى زمن المولى یوسف فأخذت منهم بعد موته و انتقلت إلى السادات الأشراف الرفیعیّة الموسویّة، أولهم السید رضا الشهید.

ج) آل‌رفیعی؛ سیدرضا بن سید محمد نخستین کس از این خاندان است که از سوی علامه کاشف الغطا به این سمت منصوب شد. و....[16]

خزانه داری آستان مقدس امام علی(ع) حکمرانی به نجف بشمار می‌آمده است جایگاه اندیشمندی و دانشمندی و سیاستمداری ملاعبدالله مورد تصریح مترجمان وی است جایگاه علمی وی که هم بحث مقدس اردبیلی و استاد شیخ بهایی و... نشان از جایگاه علمی وی است و تعامل سازنده با صاحبان قدرت زمانه خویش نشان از هوش سیاسی وی است. جایگاه وی در دانش منطق و از بین آثار به حاشیه ملاعبدالله مشهور گشته است منطق قانونی است که بدان فکر صحیح را از فاسد معلوم کنند، این فکر در هر کجا که باشد که ما بر این باوریم که در سیاست می‌تواند بسیار نقش‌آفرین در جاری و ساری ساختن خردمندی در عرصه سیاسی باشد که به برخی از مباحث منطقی در حاشیه ملاعبدالله اشاره می‌کنیم و پیوند آن مباحث با علوم سیاسی و قدرت سیاسی و بخصوص فرهنگ سیاسی را، یادآور می‌شویم.

تصورات و سیاست

تصور و تصدیق دو اصطلاح منطقی است که منطق دانش آلی است و بناست که در حوزه تفکر بکار گرفته شود و مانع از خطای در فکر گردد. خیلی از نزاعهای سیاسی بخاطر تصور صحیح از موضوع داشتن است غالب تصورات ژورنالیستی و تصور نادرست از موضوعات سیاسی که منجر به چند دستگی و گسست‌های سیاسی می‌شود بطور مثال فرآیند تصورهای نادرست از سیاست‌های داخلی، منطقه‌ای، فرامنطقه‌ای و کنواسیون‌های بین‌المللی، برآیندش نزاعهای خانمانسوز که منافع ملی را آتش می‌زند و فرصت‌سوزی‌های غیر قابل جبرانی را سبب می‌شود چرا که نزاعها فرصت ساز نیستند بلکه فرصت سوزند و موجب تهدیدند و کاهش دهنده قدرت چانه زنی سیاسی را در سیاست خارجی و نیز موجب گسست در سیاست داخلی است. اول بایستی با اصطلاح تصور که در حاشیه ملاعبدالله آمده آشنا و سپس آن اصطلاح را در تحلیل سیاسی، تصمیم سازی سیاسی و سیاست گزاری و... به بکار ببندیم.

   «العلمُ إن کان إذعانًا للنّسبة فتصدیقٌ و إلّا فتصوّر و یقتسمان بالضّرورة الضرورة و الاکتساب بالنّظر و هو ملاحظة المعقول لتحصیل المجهول و قد یقع فیه الخطأ فاحتیج الی قانون یعصم عنه و هو المنطق و موضوعه المعلوم التصوری و التصدیقی من حیث یوصل الی مطلوب تصوری فیسمّی معرّفًا او تصدیقی فیسمّی حجّة.»[17]

علم کانون مرکزی عبارت است که علم به تصور و تصدیق و علم تصوری به بدیهی و نظری و نیز علم تصدیقی به بدیهی و نظری تقسیم می‌شود پس بایستی بدانیم که علم چیست، بخصوص که در مباحث سیاسی نیز همگان اذعان به رفتار علمی دارند، عالمانه سخن سیاسی بگیم و عالمانه رفتار سیاسی داشته باشیم و در تمام امور و علوم رویکرد علمی داشته باشیم و... پس ضرورت پرداختن به چیستی علم را دو چندان می‌کند، در منطق به واسطه آنکه در حالت ادراک[این علم] سه چیز [متحقق]میباشد تعریفهای سه‌گانه‌ای را برای علم شاهدیم؛ یکی صورت حاصله در ذهن، و این از مقوله کیف است، و دیگری حصول این صورت در ذهن، و این از مقوله اضافه است،و سومی قبول کردن نفس این صورت را،و این از مقوله انفعال است. آنهایی که میگویند که: علم از مقوله کیف است، تعریف علم را به صورت حاصله از شیء نزد عقل کرده‌اند، و آنهایی که علم را از مقوله اضافه میدانند، علم را تعریف به حصول صورت شیء در عقل کرده‌اند، و آنهایی که[میگویند:] علم از مقوله انفعال است، علم را به: قبول کردن نفس آن صورت را، تعریف کرده‌اند. و آن علمی را که تقسیم کرده اند به تصور و تصدیق علمی میخواهند که از مقوله کیف باشد، زیرا که صورت حاصله، اگر صورت نسبت ایجابی است یا سلبی، تصدیق است، و اگر صورت حاصله غیر آن است،تصور[است]؛ و بعضی تعریف کرده اند علمی را که از مقوله کیف است به: صورت حاصله از شیء در عقل،و اولی عند العقل است، کما تقدم،زیرا که فی،افاده ظرفیت میکند،یعنی:صورتی که حاصل باشد در عقل، علمی است، پس لازم میاید که صورت چیزی که در عقل در نمیاید، مثل صورت جزئیات که در[عقل در نمیایند و در] قوا در میایند،علم نباشند، وحال آنکه علم اند، به خلاف عندالعقل که اعم از آن است که در عقل باشد به طریق ظرفیت، یا در آلتی باشد، حاضر نزد عقل.[18]

علم را چه به تعریفهای سه‌گانه‌ای که یادآور شدیم و چه تعریفهای دیگری که در مکاتب و رویکردهای دیگر وجود دارد، که در حکمت متعالیه علم خارج از مقولات است بلکه یک امر وجودی است و.... رویکرد علمی با هر نگرشی در همه امور و علوم پسندیده است بخصوص در عرصه‌های سیاسی و موضوعات سیاسی بایسته و شایسته است که با رویکرد علمی وارد شویم، در یک نظام سیاسی هر چند قوای که دارد می‌طلبد که رفتار علمی با پدیده‌های سیاسی داشته باشیم اگر نظام سیاسی اراده پیوستن به یک کنوانسیون بین‌المللی دارد تمام بازیگران سیاسی و نقش‌آفرینان تصمیم گیری سیاسی بایستی ماهیت موضوع را خوب فهم کنند و سپس نظر دهند و اگر آگاهی به موضوع ندارند سکوتشان پر فایده‌تر از سخن گفتن ناآگاهانه است. بطور مثال در سطح پارلمان با ماهیت اف‌ ای‌ تی‌ اف(FATF) آشنایند؟ تا برسد به توده‌های مردمی؟ آیا واقعا یک سازمان فرادولتی است که سیاست‌ها و استانداردهای مبارزه با جرایم مالی را طراحی و ترویج می‌کند.؟ یا توصیه های ایجاد شده توسط کارگروه ویژه اقدام مالی (FATF)، پولشویی، تامین مالی تروریسم و ​​سایر تهدیدات سیستم مالی جهانی را هدف قرار می دهد.؟

در ایران روزها و هفته‌ها و یا ماهها صحبت از اف‌ای‌تی‌اف (FATF) است. آیا بر همه صبحت‌ها رویکرد علمی حکفرماست؟ آیا تصور منطقی درست از موضوع هست؟ تا برآیندش تصدیق درست باشد؟ اگر کسی بصورت ناآگاهانه از موضوع، جامعه را دوچار استرس کند، جرمی در نظر گرفته شده؟ که حرف غیر علمی در موضوعات سیاسی مهم زده نشود؟ چون رویکرد علمی حاکم نیست برخی بصورت موجبه کلیه باورش دارند و برخی دیگر بصورت سالبه کلیه مردودش می‌دانند. و بعضی تأثیر عدم پیوستن ایران به اف‌ای‌تی‌اف بر اقتصاد ایران را حتی فراتر از تحریم‌های آمریکا می‌دانند. و بر این باورند که چرا وقتی ١٩٨ کشور جهان به صورت مستقیم یا از طریق گروه‌های نه‌گانه منطقه‌ای در اف‌ای‌تی‌اف عضویت دارند. ما عضو نباشیم؟ که از این بین ۳۷ کشور صاحب اقتصادهای بزرگ و توسعه یافته عضو سازمان اصلی هستند. و... اما اف‌ای‌تی‌اف چیست؟ ما در این مقاله بر رویکرد علمی و تصور درست از موضوع را تاکید داریم و در هر موضوع سیاسی سخن ناآگاهانه را غیر منطقی می‌دانیم و بر این باوریم که سخن ناآگاهانه و غیر منطقی به منافع ملی و انسجام اجتماعی آسیب می‌رساند و جامعه را با گسست مواجه می‌کند. موضوع برجام نیز از این قبیل است و موضوعات بی‌شمار سیاسی که در جامعه سیاسی وجود دارد چه در سیاست داخلی، منطقه‌ای، فرامنطقه‌ای و بین‌المللی، بایسته و شایسته است که رویکرد علمی داشته باشیم. دانش منطق و رفتار منطقی را در عرصه سیاسی تا دیر و دیرتر نشده، بایستی جدی بگیریم. پی‌آمدهای مثبت و منفی پیوستن یا نپیوستن کشور به یک کنوانسیون بین‌المللی و یا سازمان جهانی، می‌بایستی با رویکرد علمی و منطقی، مورد تجزیه و تحلیل قرار بگیرد و با تصور صحیح منطقی به تصمیم سیاسی بینجامد.

در اکثر پدیده‌های سیاسی جامعه تصور صحیح از موضوع ندارد از منافع و ضررهای ایجابی و سلبی آن بی‌اطلاعند، اگر معترضند، اعتراضشان مبتنی بر منطق نیست و اگر مویدند، تاییدشان نیز منطقی نیست، بیش از اینکه منطق بر رفتارهای سیاسی حاکم باشد، احساسات و هیجانات سیاسی حاکم است. اگر عده‌ای که کفن پوش می‌شوند و اعتراض بر یک تصمیم سیاسی می‌کنند از تک به تک آنان مصاحبه از میزان اطلاعاتی که از موضوع دارند شود غالبان از فقر دانایی رنج می‌برند و از موضوعی که برای آن گردهمایی تشکیل داده‌اند بی‌خبرند. و این فقط مخصوص توده‌ها نیست بلکه در بین صاحبان قدرت نیز وجود دارد که مایه تأسف است. تا تصورها اصلاح نشود نوبت به تصدیق نمی‌رسد. تصدیقات سیاسی که بین افراد متصلب وجود دارد بطور قطع مسبوق به تصور صحیح نیست. به دنبال بحث از تصورات در حاشیه ملاعبدالله بحث‌های خوب منطقی از دلالات در ص 65 دارد که ارتباط وثیقی می‌تواند با حوزه سیاست داشته باشد و نیز بحث از مفرد و مرکّب که در ص 73 دارند که تصور ما یا از مفردات است و یا از مرکبات که در حوزه سیاست می‌توانیم به کار ببندیم و همچنین بحثی از تقسیمات مفرد و مرکّب در ص 76 دارند که مدد رسان تجزیه و تحلیل سیاسی می‌تواند  باشد و فصلی را به مفهوم کلّی و جزئی در ص 83 احتصاص داده‌اند که بحث منطقی دارای پیشینه‌ای به پیشینه دانش منطق است و فصلی دیگری به بحث از معرّف در ص 109 قرار داد‌ه‌اند که پرداختن به همه آنها ضرورت دارد و بخصوص پیوندی که می‌توان بین این مباحث و سیاست برقرار کرد بعد از همه این مباحث مقصد دوم کتابش را  به تصدیقات در ص 115 اختصاص داده‌اند بخاطر محدودیت حجمی مقاله نمی‌توانیم بدان مباحث بپردازیم.[19]

التصدیقات و سیاست

تصدیقات از اصطلاحات علم منطق است اما دانش منطق برای خودش نیست چون علم استقلالی نیست بلکه آلی است که تمامی مباحث در مجموع قوانینی هستند که انسان‌ها را از خطای در فکر صیانت می‌بخشد. بشرط اینکه انسان در مقام فکر به ضوابط منطقی پای‌بند باشد. در حاشیه ملا عبدالله مقصد دوم را به تصدیقات، اختصاص دادند و و چون در تصدیقات بحث از حجّت، و قضایا که اجزاء حجّت اند، می‌کنند از این جهت اول قضایاء را مقدم داشت. و در تعریف قضیه گفته‌اند: «القضیة قول یحتمل الصدق و الکذب»: قضیه: قولی است، یعنی مرکبی است، که احتمال صدق و کذب داشته باشد،[20] در تمام گزاره‌های سیاسی نیز این هست چون تمام گزاره‌های سیاسی یک قضیه‌اند که احتمال صدق و کذب دارند. با همین اصطلاح اگر بطور منطقی آشنا بشویم این همه متصلب در قضایای سیاسی نمی‌شویم و گفتارهای سیاسی صاحبان قدرت را وحی منزل تلقی نمی‌کنیم بلکه احتمال راستی و دروغ بودن آن را می‌دهیم و رفتارمان را منطقی می‌کنیم. و دین و ایمان و انسانیت‌مان را برای هیچ صاحب قدرت سیاسی قربانی نمی‌کنیم. البته معصومین(ع) یک استثنایند نباید معصوم(ع) و غیر معصوم(ع) را در عرض هم قرار داد که این مقایسه بزرگترین ستم به معصوم(ع) است. و به نوعی ظلم به غیر معصوم نیز است که مقایسات اینچنینی موجب گمراهی غیر معصوم می‌شود. امام علی(ع) یکی است و دومی ندارد و همچنین سایر معصومین(ع) هر کدامشان منحصر بفردند با احدی از غیر معصومین قابل مقایسه نبودند و نیستند. و احدی را نباید با آنان مقایسه نمود.

در منطق مرکب را بر دو قسم دانسته‌اند: یکی مرکب ملفوظ و دیگری مرکب معقول؛ مرکب ملفوظ مثل لفظ زید قائم؛ که با ترکیب زید و قایم یک قضیه و یا یک جمله ساخته شده است و مرکب معقول مثل معنی زید و قائم و نسبت حُکمیّت [میان آن دو]. این معناداری امر معقول است و ملفوظ نیست. و صادق بودن یک قضیه و یا یک گزاره سیاسی عبارتست از مطابقت آن با واقع است مثل این ایران در حال مذاکره با آمریکاست و در واقع هم این مذاکره باشد این خبر سیاسی راستین خواهد بود، و کذب بودن آن مطابق نبودنش با واقع است. آمار دروغین اخبار سیاسی بخصوص با وجود فضای مجازی بیش از خبرهای راستین آن است. پس نبایستی خیلی از گزاره‌های سیاسی باور کنیم و بدون تجزیه و تحلیل منطقی تلقی به قبول کنیم. به تعریف یاد شده از قضیه را مورد نقد و بررسی قرار داده‌اند که ما بدان نمی‌پردازیم.

پس قضیه: قولی است که احتمال صدق و کذب دارد، یعنی ممکن است خبرگزاری که خبر را مخابره می‌کند خبر را مطابق با واقع، مخابره کرده باشد و یا غیر مطابق با واقع مخابره کرده باشد؛ پس ما نبایستی با اخبار سیاسی و گزاره‌های صاحبان قدرت سیاسی بصورت موجبه کلیه رفتار کنیم و یا بصورت سالبه کلیه، قبل هر چیزی بایسته و شایسته است که با تکیه به دانش منطق در پیرامون آن فکر و تأمل کنیم و سریع موضع نگیریم. قضیه را که در علم منطق به موجبه کلیه و جزئیه و نیز به قضیه سالبه کلیه و سالبه جزئیه تقسیم می‌کنند برای همه اینها در عرصه‌های سیاسی فراوان می‌توان مصادیقی از سیاست‌های داخلی و بین‌المللی بر شمرد. اگر با قاعده که هر قضیه‌ای احتمال صدق و کذب دارد آشنا باشیم و آن را فهم کنیم خیلی از نزاع‌های سیاسی رخت بر می‌بندد. هر قضیه‌ای دارای اجزای مثل موضوع، محمول، و نسبت بین موضوع و محمول است، حال برخی قضیه چهار جزئی می‌دانند برخی سه جزئی که در حاشیه ملاعبدالله آمده است[21] در مسائل سیاسی می‌بایستی تمام اجزای یک قضیه مورد دقت منطقی قرار بگیرد که موضوع قضیه چیست؟ محمولش چیست؟ و رابطه بین محمول و موضوع چیست؟ و پیام و معنای مجموع قضیه چیست؟ تا بدور از خطاهای سیاسی بود.

و رابطه بین موضوع و محمول بر دو قسم است یکی رابطه زمانی، یعنی با وجود دلالت بر نسبت، دلالت بر زمان نیز میکند، مثل افعال ناقصه در لغت عرب؛ (کان زید قائما) و رابطه غیر زمانی،آن است که دال فقط بر نسبت باشد، اما دلالت بر زمانی نکند، مثل است، در ادبیات فارسی. ومنطقیون گفته اند: رابطه غیر زمانی در لغت عرب، هو و نظایر اوست؛ و اعتراض کرده اند که: هو را در اصل وضع کرده اند برای نسبت، بلکه هو ضمیری است راجع به چیزی که پیش از او مذکور شده باشد،مثل: زید هو قائم؛ هو ضمیری است که راجع است بر زید پس اسم باشد،پس چون شما گفته اید که: هو حرف است و رابطه است و دلالت بر نسبت میکند؟ در جواب گفته اند که: در وقتی که حکمت فلسفه را از زبان یونانی به عربی نقل میکردند، چون در زبان عرب چیزی که غیر رابطه زمانی باشد نیافتند، و چیزی را میخواستند که رابطه سازند؛[آن] چیز را که مناسب یافتند هو بود، پس منطقی هو را به طریق استعاره و عاریت وضع کرده اند از برای رابطه، و این حالت ندارد که در اصل هو موضوع است برای رابطه، بلکه به طریق عاریت آن را رابطه میگویند.[22]

قضیه چه حملیه باشد و چه شرطیه، می‌بایستی تمام اجزای آن و قراین مقالیه آن و نیز قرآئن حالیه آن را در تحصیل قدرت سیاسی، در توزیع قدرت سیاسی، در تحلیل سیاسی و در تصمیم گیری سیاسی و.... مورد دقت منطقی قرار داد تا به یک تصمیم سیاسی پخته، و یا تحلیل سیاسی پخته و .... دست یافت. در گزاره‌های سیاسی و بخصوص در سیاست خارجی خیلی از قضایای سیاسی شرطی‌اند. اگر کشوری دخالت در امور داخلی کشوری نکند اگر کشوری کمک به خشونت طلبان نکند اگر کشوری تمامیت ارضی کشوری را محترم بشمارد و هزاران شرطی که در روابط بین الملل وجود دارد. قضیایای شرطی شاخصه‌های دارد بایستی با آن شاخصه‌ها آشنا شد و معنای فلسفی قضایای شرطی را مورد دقت قرار داد و رابطه علی و معلولی آن را مورد مطالعه قرار سپس وارد عرصه سیاسی شد و قراردادی را بست و....

در منطق قضایا حملیّه به اعتبار موضوع به قضیه شخصی و طبیعی تقسیم می‌شود موضوع قضیه، اگر جزئی حقیقی باشد و مشخص باشد، این قضیه را شخصیه میگویند، و مخصوصه نیز میگویند، به واسطه آنکه موضوع قضیه، امری مخصوص و مشخص است. و اگر موضوع قضیه، کلی باشد، اگر حکم کرده باشند بر نفس حقیقت کلی، این قضیه را طبیعیه میگویند، به واسطه آنکه حکم بر نفس طبیعت کلی کرده اند، مثل: «الانسان نوع و الحیوان جنس»، که حکم نوعیت و جنسیت بر نفس حقیقت انسان و حیوان کرده ایم نه بر افراد انسان. و اگر حکم بر نفس حقیقت کلی نکرده باشیم، بلکه حکم بر افراد کرده باشیم، اگر بیان کمیت افراد کرده باشند کلّا او بعضا، یعنی گفته باشند که حکم بر هریک از افراد است یا بر بعض افراد است، این قضیه را محصوره میگویند و مسوّره‌اش نیز میگویند.

و اما آنکه محصوره اش میگویند، به واسطه آنکه حصر افراد کرده است، اگر چه به طریق تعداد نکرده است؛ اما به طریق کلیت و بعضیت کرده، و اما آنکه مسوّره اش میگویند، زیرا که مشتمل بر سور است، و سور:آن چیزی را میگویند که به آن بیان کمیت افراد کلا و بعضا کنند، مثل لفظ کل و بعض، و این سور را از سور بلد گرفته اند، همچنانچه حصار، شهر را احاطه میکند،آن لفظ نیز احاطه افراد میکند. پس اگر بیان کمیت افراد کلا کرده باشد، آن را محصوره کلیه میگویند، و اگر بیان کمیت افراد بعضا کرده باشد او را محصوره جزئیه میگویند، و هریک از این کلی و جزئی موجبه میباشد و[یا]سالبه میباشد. پس بنابرین،قضیه محصوره بر چهار قسم است: موجبه کلیه و سالبه کلیه و موجبه جزئیه و سالبه جزئیه.[23]

ما در قضایایی سیاسی غالبا خلط بین قضایا می‌کنیم و بین آنها فرقی نمی‌گذاریم و بخاطر همین خلطها داوری‌های ناصوابی را مرتکب می‌شویم چون داوری برای یک قضیه شخصی متفاوتر از داوری برای یک قضیه‌ طبیعی است، و سور و دیواره هر کدام متفاوتر از دیگری است. چون سور موجبه کلیه، کل افراد است، و همگان در این قضیه مورد داوری قرار می‌گیرند وقتی در فارسی می‌گوییم: هرانسانی حیوان است، لفظ هر در آنجا سور ایجاب کلی است، داوری بر سور قضیه بایستی انجام بشود و اگر شخصی باشد همگان را نمی‌توان با یک داوری راند و داوری بر یک شخصیت حقوقی را نمی‌توان به همگان سرایت داد. سور هر قضیه‌ای مخصوص خودش است مثلا سور سالبه کلیه: لاشیء است و لا واحد و هرچه به این معنی لفظ باشد، مثل و قوع نکره در سیاق نفی، مثل: ما جاءنی رجل؛ یعنی احدی از مردان نیامد و سور موجبه جزئیه، بعض است و هرچه افاده معنی او کند،چون وقوع نکره در اثبات، مثل: جاءنی انسان؛ و سور سالبه جزئیه، لیس کل است و لیس بعض و بعض لیس؛ و لیس کل رفع ایجاب کلی میکند، و رفع ایجاب کلی مستلزم جزئی است. هر کدام از اینها در امور سیاسی داوری خاص و تجزیه و تحلیل مخصوص خود دارند و اگر رعایت نشود آنارشیسمی از داوری‌ها و تجزیه و تحلیل‌های سیاسی را شاهد خواهیم بود.

و اگر قضیه‌ای بیان کمیت افراد کلا و بعضا نکند، این قضیه را مهمله میگویند، به واسطه آنکه اهمالی در بیان کمیت افراد شده،مثل: الانسان حیوان، که اگر مراد از الف و لام، الف و لام عهد ذهنی باشد؛ و اگر الف و لام، عهد خارجی باشد، این قضیه، شخصیه است؛ و اگر الف و لام استغراق باشد، این قضیه، محصوره است؛ و اگر الف و لام جنس باشد، این قضیه، طبیعیه است. برای قضیه مهمله دواری نباید کرد و در اینجا همانطور که می‌بینیم با یک الف و لام که چه نوعی از آن باشد، ذهنی باشد، خارجی باشد، استغراقی باشد همه بار معنایی قضیه را متفاوت می‌کند، در مباحث سیاسی زبان شناسی آن و ادبیات آن خیلی دقیق و ظریف است که کلمه‌ای پس و پیش شود بار معنای آن بسیار متفاوت می‌شود، پس بایستی در داوری‌های سیاسی و تجزیه و تحلیل سیاسی به بار معنای واژگان و اصطلاحات دقت دو چندان کرد تا دچار خطای کمتری شویم.

بحث‌های که در محصورات اربع و اقسام حملیّه و... که در حاشیه ملاعبدالله آمده[24] هر چند برای موضوع مقاله ضرورت دارد اما بخاطر پرهیز از إطاله کلام از پرداختن‌بدان‌ها پرهیز می‌کنیم و بر این باوریم که تمییز امور ذهنی از امور خارجی در مباحث سیاسی بسیار مهم است. در قضیه خارجیه حکم بر افراد خارجیه که تحقق یافته‌اند، می‌کنند، اعم از آنکه این افراد موجود باشند[در] حال حکم یا قبل از حکم یا بعد از حکم؛ و قضیه حقیقیه آن است که حکم کنند در آن بر افراد خارجیه، اعم از محقق و مقدر؛ وقضیه ذهنیه آن است که حکم کنند در آن،بر افراد ذهنیه. آیا می‌شود افراد ذهنی تحلیل‌گر سیاسی به افراد خارجی سرایت داد؟ آیا افراد انتزاعی با افراد عینی تفاوتی ندارند؟ آیا امور ایجابی با امور سلبی فرقی نمی‌کنند؟ میان قضیه موجبه کلیه خارجیه و قضیه موجبه کلیه حقیقیه، عموم وخصوص من وجه است؛ است که یک ماده اجتماع دارند و دو ماده افتراق که بحث‌های خاص خاص خود را دارد که می‌توان در حاشیه ملاعبدالله همه آن‌ها را مورد مطالعه قرار دارد.

در امور سیاسی و تجزیه و تحلیل‌های آن خیلی از مفاهیم و اصطلاحات با همدیگر خلط می‌کنیم بطور مثال امور متضاد را با امور متناقض یکی می‌پنداریم و یا عوامل را مترادف با علل می‌گیریم و نسبت بین قضایا را بطور صحیح تصور نمی‌کنیم. اگر به کیفیت نسبت محمول به موضوع در امور سیاسی دقت کنیم نتیجه داوری ما متفاوت خواهد شد. و ضرورت‌ها نیز تفاوت خواهد کرد. در منطق حاشیه ملاعبدالله به مباحث منطقی این مباحث بخوبی پرداخته شده است.[25] در داوری‌ها و تجزیه و تحلیل‌های سیاسی بایسته بین امور سیاسی ذهنی، خارجی و نفس‌االامری فرق بگذاریم و نیز قضایای بسیطه را با قضایای مرکبه سیاسی جدا کنیم، تا بر رفتار سیاسی ما منطق حکمفرما شود. به هر حال تصدیق یک گزاره‌ سیاسی را نباید خیلی ساده گرفت و بدون رعایت مبادی تصوری و تصدیقی آن به تصدیق سیاسی رسید. نسبت هر یک از مباحث و اصطلاحات منطقی با عقلانیت سیاسی نیازمند به یک مقاله مستقلی است تا زوایای بحث مورد پژوهش جدی قرار بگیرد ما بر این باوریم که در خیلی از مباحث سیاسی زمانه ما دانش منطق غایب و بکار گرفته نمی‌شود جهت عقلانیت سیاسی پرداختن به منطق و بکار گیری آن یک ضرورت است.

صناعات خمس و سیاست

یکی از مباحث بسیار مهم منطق از یونان باستان تا امروز صناعات خمس است و همه دانشمندانی که در دانش منطق اثری را خلق کردند به صناعات خمس پرداخته‌اند و در دقت نظرهای که در آن شده است همگی قابل تحسین است ما در این مقاله در پی ارتباط صناعت خمس با سیاست هستیم و بر این باوریم که آشنایی با صناعات خمس به علوم سیاسی مدد رسان است. هر چند اصطلاح قیاس یک اصطلاح منطقی است ولی در تمام علوم و بخصوص در علوم سیاسی بکارگیری قیاس یک امر روشن و غیر قابل تردید است، تمام سیاست‌های داخلی و خارجی خواه و ناخواه در قالب قیاس در می‌آیند و قیاس یا برهانی و یا جدلی است؛ که هر کدام شاخصه‌های خاص خودشان را دارند که به بطور خلاصه بدان‌ها می‌پردازیم. قیاسی برهانی از یقینیات شکل می‌گیرد و یقین، باور و اعتقادی است ثابت جازم مطابق واقع؛ با قید جازم گمان خارج می‌شود چون گمان احتمال نقیض دارد، ولی جازم آن است که احتمال نقیض نداشته باشد؛ و با قید ثابت، اعتقادی که از روی تقلید است خارج می‌شود، چون اعتقاد مقلّد به تشکیک مشککی از بین می‌رود، ولی ثابت آن است که به تشکیک هیچ مشککی زایل نشود؛ و با قید مطابق واقع گفتن، جهل مرکب رخت بر می‌بندد. اصول یقینیات عبارت از: اول: اولیات است، و اولیات: قضایائی‌اند که عقل حکم کند در ایشان به مجرد تصور طرفین، و نسبت مثل: الکل اعظم من الجزء، که هرگاه عقل تصور کند کل را و تصور کند اعظم من الجزء را و نسبت دهد اعظم من الجزء را به کل،حکم میکند به اینکه کل اعظم است از جزء است.

دوم: مشاهدات است، و مشاهدات: قضایائی اند که حکم کرده شود در ایشان به واسطه حسّ، پس اگر حس، ظاهر است، این قضایا را حسیات میگویند، مثل: الشمس مضیئة و النار محرقة، و اگر حس باطن است، این قضایاء را وجدانیات میگویند، مثل:انّ لنا خوفا و غضبا.

و سوم: تجربیات است؛ و تجربیات: قضایائی‌اند که حکم کند عقل در ایشان به واسطه تکرر مشاهده،مثل: السقمونیا (عصاره گیاهی است مسهل) مسهل للصفراء.

و چهارم: حدثیات است، و حدثیات: قضایائی اند که حکم کرده شود در ایشان به واسطه حدس؛ و حدس: سرعت انتقال است از مبادی به مطلوب، مثل: نور القمر مستفاد من الشمس لاختلاف تشکلاته النوریة بحسب اختلاف اوضاع الشمس قربا و بعدا، و به واسطه آنکه منتقل میشویم از این مبادی به مطلوب بی آنکه بر هیئت قیاس واقع شود.

و پنجم: متواترات است، و متواترات: قضایائی‌اند که حکم میکنند در ایشان به واسطه آنکه سماع از جماعتی شده که عقل محال میداند توافق ایشان بر کذب را، مثل وجود مکه. سیاست‌ورزی‌ها نبایستی مبتنی بر امور شاذ و نادر باشد بلکه از امور متواتر که مورد پذیرش عموم مردم و یا بخش اعظم ملت باشد تا مشروعیت نظام سیاسی بچالش کشیده نشود.

ششم: نظریات است، و نظریات: را قضایاءٌ قیاساتُها معها، میگویند. یعنی به مجرد تصور موضوع تصدیق حکم شود.

و هفتم: فطریات است، و فطریات: قضایائی‌اند که حکم کرده میشود در ایشان به اولیات، مشاهدات، تجربیات، واسطه آنکه غائب نمیشود آن واسطه از ذهن نزد تصور اطراف،مثل آنکه اربعه زوج است زیرا که منقسم میشود به متساویین،پس غائب نمیشود از ذهن نزد تصور رابعه و زوج.[26]

صاحبان قدرت سیاسی می‌بایست بدانند که سیاست‌های مبتنی بر برهان همیشه قابل دفاعند، حتی در تاریخ نیز کسی صاحبان قدرتی که سیاستشان برهانی بودند، مورد سرزنش قرار نمی‌دهند. و سیاست‌های مبتنی بر برهان مشروعیت لازم را بخصوص در بین نخبگان دارد. صد البته اگر عقلانت در جامعه فراگیر باشد و از گشتردگی لازم برخوردار باشد، مشروعیت سیاسی از ناحیه توده‌ها نیز تأمین خواهد شد. و عقلانت ملت در گرو رفتار عاقلانه دولتهاست چون الناس علی دین ملوکهم، مردمان پیرو صاحبان قدرتند، اگر پاک‌دستی در حکمرانان حاکم باشد، فرمانبران نیز پاک‌دست خواهند شد و سرریز عقلانیت در بین صاحبان قدرت سیاسی به توده‌ها نیز اثر گزار و موجب گستراندن عقلانیت و خردمندی در بین توده‌ها خواهد شد؛ عقلانیتی که یکی از زمینه‌های ظهور دولت کریمه‌ است. سیاست‌های مبتنی بر برهان زداینده سفاهت‌های سیاسی است. سیاست برهانی چون تکیه بر عقلانیت دارد در تمام مجامع قابل دفاع و احترام  و دارای مشروعیت است. حال برهان به لمّی و إنّی تقسیم می‌شود که می‌توان در حاشیه ملاعبدالله آن را مورد مطالعه قرار داد.[27]

 و اما قیاس جدلی که از مشهورات و مسلمات؛ شکل می‌گیرد که غالب سیاست‌های پوپولیستی از این قبیل و دیگر قیاسات غیر برهانی است، مشهورات، قضایائی‌اند که عقل حکم کند در ایشان به واسطه شهرت و اعتراف ناس به ایشان، مثل: العدل حسن؛ و مسلمات، قضایائی‌اند که در نزد رقیب و خصم مسلّم‌اند. و در مناظرات بر مبنای خصم بر او استدلال می‌کنند. در سیاست‌های خارجی و منازعات بین‌المللی بکار بردن قیاس جدلی چه بسا سودمند باشد و حفظ منافع ملی کند ولی در سیاست داخلی هیچ دولتی نبایستی با ملت خود به مجادله بپردازد که نتیجه سیاست جدلی دولت با ملت خویش موجب از دست دادن مشروعیت و سرانجامش لج و لجبازی است، که نه بصلاح دولت است و نه به مصلحت ملت.

و اما قیاس خطابی که از مقبولات و مظنونات؛ شکل می‌گیرد که مقبولات: قضایائی هستند که بر گرفته از  کسانی است که حسن اعتقاد به طرفش داشته باشند، مثل انبیاء و اولیاء؛ و مظنونات: قضایائی هستند که حکم کرده شود در ایشان حکمی راجح با تجویز نقیض آن، بطور مثال: گفته می‌شود که فلانی دوزد است، چون شبگرد است و هر کسی که شبگرد است دوزد است پس در نتیجه فلانی بخاطر شبگردی که دارد دوزد است.

 و در مقام حکمرانی به هیچ نحو نباید از اعتماد ملت سوء استفاده کرد. چنانچه بایسته و شایسته صاحبان قدرت سیاسی است که توجه کنند که حکمرانی گمانه زنی نیست، چون خیلی از گمانه‌زنی‌ها ناروا است، (وَمَا یتَّبِعُ أَكْثَرُهُمْ إِلَّا ظَنًّا إِنَّ الظَّنَّ لَا یغْنِی مِنْ الْحَقِّ شَیئًا و...)[28] و بیشترشان جز از گمان پیروى نمى كنند ‏[‏ولى‏]‏ گمان به هیچ وجه ‏[‏آدمى را [از حقیقت بى نیاز نمى گرداند. و نیز حضرت حق می‌فرماید:( وَمَا لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِنْ یتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنَّ الظَّنَّ لَا یغْنِی مِنْ الْحَقِّ شَیئًا)[29] و ایشان را به این ‏[‏كار‏]‏ معرفتى نیست. جز گمان ‏[‏خود‏]‏ را پیروى نمى كنند، و در واقع، گمان در ‏(‏وصول به) حقیقت هیچ سودى نمى رساند. نه دولت تکیه بر گمان زنند و نه ملت‌ها پیروی از گمان کنند.

و اما قیاس شعری که از قضایائی که از خیال‌پردازی‌ها، شکل می‌گیرد که شنیدن ترشی دهنش به آب می‌افتد و از شیندن و خیالاتی شدن از شیندن معشوقه‌اش حس بهجت و سرور دست می‌دهد و.... خیلی روشن است که حکمرای خیال پردازی‌های بلند پروازانه نیست بلکه خردمندی است.

و اما قیاس سفسطی که از وهمیات و مشبهات، شکل می‌گیرد که وهمیات: قضایائی‌اند کاذب که حکم میکند به ایشان وهم در غیر امور محسوسه، مثل: کل موجود مشارالیه، یعنی هر چه هستی است قابل اشاره است در حالی که مجردات و مفارقات هستی‌اند اما مشارالیه قرار نمی‌گیرند و سیاست بخشی از حکمت عملی است و سفسطه نیست حکومت‌های سفسطه‌گرا دوام نمی‌آورند و سرعت فرو پاشی‌شان بیشتر است. و مشبهات: قضایائی دروغین هستند که شبیه به راستینند، مثل آنکه عکس اسبی که بر دیورا نقاشی شده است گوییم: آن اسب است و هر اسبی صیهه می‌کشد پس در نتیجه عکس اسب صیهه می‌کشد. ولی بر نظام سیاسی که حکمرانی خود را مبتنی وهمیات و مشبهات کند.

اجزاء علومی که در منطق بحث می‌شود و نیز رؤس ثمانیه که در سرانجام حاشیه ملاعبدالله مورد تحقیق قرار داده شده است و نیز بحث از مبادی تصوری و تصدیقی همگی می‌تواند با علوم سیاسی در ارتباط باشند و بصورت تطبیقی مورد پژوهش قرار بگیرند و به امید فرصتی که در یک مقاله مستقلی بدان پرداخته شود. مقاله که ادعای نقش منطق در خردمندی و عقلانیت در سیاست را داشت روش تعلیم این ادعا و آموزش عقلانیت در سیاست را هم به روش تعلیمی که هشتمین جزء از رؤس ثمانیه که انحاء تعلیمیه است، می‌باشد. که اقسام آن را چهار تا دانسته‌اند: اول:بیان طریق تقسیم، و تقسیم:تکثیر است دوم: بیان طریق تحلیل است، و تحلیل عکس تقسیم است،یعنی:تکثیر است وسوم: بیان طریق تحدید است،و چهارم: از طرق تعلیمیت، بیان طریق بر آن است. که هر کدام بحث تفصیلی خاص خود دارد که در حاشیه ملاعبدالله آمده است.[30]

نتایج

مقاله فرآیندی داشت که برآیند آن عبارت است از چکیده‌ای که تبیین مسأله و پیشینه و دیگر مطالب شایسته برای چکیده بود آورده شد سپس کلید واژه‌های مقاله را یاد‌آور شد و تبیین جایگاه علم منطق و سیاست را در علوم مورد پژوهش قرار داد و نیز زندگی‌نامه ملاعبد‌الله را باختصار یادآور شدیم سپس بخشی از مباحث حاشیه ملاعبدالله را در ارتباط با سیاست مورد پژوهش قرار دادیم که در تصورات تاکید بر این شد که تا تصور درستی از موضوعات و مسائل سیاسی نباشد نبایستی بدان‌ها ورود کرد و نیز در تصدیقات سیاسی بدون در نظر گرفتن شرایط و مبادی تصوری و تصدیقی آن نبایستی به گزاره‌های سیاسی اذعان یافت. در ادامه به بحث از مفرد و مرکت و نیز به قضایا پرداخته شد و بر این امر تاکید ورزید که تمام گزاره‌های سیاسی نیز یا بصورت مفرد و یا مرکب و در قالب قضایا بدست ما می‌رسند و در داوری‌ها سیاسی و نیز در تجزیه و تحلیل‌های سیاسی می‌بایستی بین قضایای شخصیه و حقیقیه و طبیعیه فرق نهاد تا آنارشیسمی از داوری‌ها و تحلیل‌های سیاسی پیش نیاد و در سرانجام مقاله به صناعات خمس و ارتباط آن با سیاست پرداخته شد و روش آموزش عقلانیت سیاسی را به یکی از اجزای رؤس ثمانیه که هشتمین جزء بود، تاکید ورزید.

منابع

قرآن کریم

  1. علیزاده حسن، فرهنگ خاص علوم سیاسی، یک جلد، چاپ سوم، تهران، انتشارات روزنه،1386.
  2. فارابی ابونصر، إحصاء‌العلوم، تصحیح ع. امین، قاهره، دارالفکر العربی، 1949.
  3. بکار عثمان، طبقه بندی علوم از نظر حکمای مسلمان، ترجمه جواد قاسمی، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، چاپ اول 1381.
  4. شیرازی قطب‌الدین، درّة‌التاج لغرّة الدیباج فی‌الحکمة، تصحیح سید محمد مشکوة، تهران، مجلس، 1317.
  5. یزدی ملاعبدالله‌بن شهاب الدین حسین، ترجمه حاشیه‌تهذیت المنطق، مترجم محمدبن‌محمود حسینی شهرستانی، مصحح و محشی علی قنبریان، ایمان نیکجه فراهانی، تهران، صبا، 1394.
  6. الحسینی‌الیزدی المولی‌عبدالله، الحاشیه علی تهذیب المنطق للتفتازانی، داراحیاء التراث العربی، الطبعة الاولی،1431ه- 2010م.
  7. ابوالقاسم پاينده، مترجم و گردآورنده، نهج الفصاحه، چاپ يازدهم، تهران، انتشارات جاويدان، بى تا.

 

[1] . عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی.

[2]. ابوالقاسم پاينده، مترجم و گردآورنده، نهج الفصاحه، چاپ يازدهم، تهران، انتشارات جاويدان، بى تا، ص 573.

[3] .  علیزاده، 1386، ص249.

[4] . علیزاده، 1386، صص249-151.

[5] . ابونصر فارابی، احصاء العلوم، ص59.

[6] . همان، ص73.

[7] . عثمان بکار، طبقه ببندی علوم از نظر حکمای مسلمان، ص167.

[8] . همان، ص255.

[9] . قطب‌الدین شیرازی، درّة التاج، بخش نخستین، ج1، ص71-98.

[10] . ملاعبد‌الله یزدی، ترجمه حاشیه‌تهذیت المنطق، مترجم محمدبن‌محمود حسینی شهرستانی، ص:57

[11] . ابونصر فارابی، احصاء علوم، ص102.

[12] . ابونصر فارابی، احصاء العلوم، ص 110 و ابونصر فارابی، التنبه علی سبیل السعادة، ص20 و عثمان بکار، طبقه بندی علوم، ص179.

[13] . عثمان بکار، طبقه بندی علوم، ص306-308.

[14] . سر انجام کتاب، ترجمه حاشیه‌تهذیت المنطق، مترجم محمدبن‌محمود حسینی شهرستانی، بر زندگینامه ملاعبد‌الله یزدی، اختصاص یافته است.

[15] . عباسعلی مردی، فایل شناخت نامه، دبیرخانه کنگره بین المللی علامه ملاعبدالله بهابادی، ص53.

[16] . همان، صص54-55.

[17] . المولی عبدالله، الحاشیه علی تهذیب المنطق للتفتازانی، صص14-119.

[18] . ملاعبد‌الله یزدی، ترجمه حاشیه‌تهذیت المنطق، مترجم محمدبن‌محمود حسینی شهرستانی، ص53.

[19] . ملاعبد‌الله یزدی، ترجمه حاشیه‌تهذیت المنطق، مترجم محمدبن‌محمود حسینی شهرستانی، صص65-115.

[20] . همان، ص116.

[21] . ملاعبد‌الله یزدی، ترجمه حاشیه‌تهذیت المنطق، مترجم محمدبن‌محمود حسینی شهرستانی، ص:117.

[22] . ملاعبد‌الله یزدی، ترجمه حاشیه‌تهذیت المنطق، مترجم محمدبن‌محمود حسینی شهرستانی، صص118-119.

[23] . ملاعبد‌الله یزدی، ترجمه حاشیه‌تهذیت المنطق، مترجم محمدبن‌محمود حسینی شهرستانی، ص:120.

[24] . ملاعبد‌الله یزدی، ترجمه حاشیه‌تهذیت المنطق، مترجم محمدبن‌محمود حسینی شهرستانی، ص:121.

[25] . همان، صص123-124.

[26] . ملاعبد‌الله یزدی، ترجمه حاشیه‌تهذیت المنطق، مترجم محمدبن‌محمود حسینی شهرستانی، ص:209- ص:210.

[27] . همان، ص211.

[28] . یونس/36.

[29] . النجم/ 28.

[30] . ملاعبد‌الله یزدی، ترجمه حاشیه‌تهذیت المنطق، مترجم محمدبن‌محمود حسینی شهرستانی،ص:225- 228.

ویژه نامه ها

ویژه نامه 1 ویژه نامه 2  معرفی آثار  معرفی آثار(انگلیسی)
ویژه نامه (عربی) حکیم بهابادی در یک نگاه (فارسی) حکیم بهابادی در یک نگاه (انگلیسی) حکیم بهابادی در یک نگاه (ترکی)
TPL_BACKTOTOP