چکیده:
پژوهش تاريخى و داورى در باب شكلگيرى فرقهها و جریانهای اسلامى و انشعابات درونى آنها را نبايست امرى آسان و روشن تلقى كرد، زيرا ما به هيچ يك از پديدههاى تاريخى بهطور مستقيم دسترسى نداشته و نیازمند شناخت زمینهها و فرآیند شکلگیری و تطور آنها هستیم. اين مشكل، به ويژه در آثار ملل و نحل نويسان كه از جریان ها و فرقههاى شيعى سخن گفتهاند جدىتر است. جریان فکری شیعی بخاطر تحت فشار بودن از سوی حکومتهای ستمگر و فشارهای زایدالوصوف بهطور علنی نمیتوانستند عقاید خود را مطرح نمایند از همین رو به مرور دچار انحرافاتی در حوزه نظر و عمل شدند. این محرومیت و استضعاف فکری کمکم باعث شد افکاری را جزء عقائد خود بدانند که با شریعت اسلام سازگاری نداشت، اما قدرتگیری صفویه که با شیعهگرایی همراه بود فرصتی تاریخی برای اصلاح اندیشههای فکری و عملی شیعه گرا فراهم نمود. از این رو عالمان تشیع بجای تردد و تکفیر ایشان بر اساس سیره اهل البیت با تیز بینی و احساس مسئولیت و یک برنامه راهبری معتدل و کم هزینه زمینه پالایش فکری آنان را فرهم نمودند، لذا ما در دورة تشکیل حکومت صفویه توسط این جریان فکری به لحاظ سیاسی و فرهنگی، شاهد دو نوع تفکر میباشیم؛ از یک سو، شاهد تفکر فقها و مجتهدین شیعی هستیم که گر چه در آغاز نقشی در تأسیس دولت صفوی ندارند، ولی بعدها وارد تشکیلات حکومتی میشوند و از سوی دیگر، شاهد تفکر و اندیشههای صوفیانه میباشیم. دولت صفویه در آغاز با همراهی و فداکاری صوفیان صفوی که از پیروان شیخ صفیالدین اردبیلی و جانشینانش بودند تشکیل شد و بعدها کمکم زمینه را برای به سلطنترسیدن شاه اسماعیل صفوی فراهم ساختند. هدف و سؤال اصلی در این یاداشت، دستیابی به چرایی همکاری علما و فقهای شیعی از بُعد فرهنگی و اجتماعی با دولت صفویه با توجه به وجود گرایشات صوفیانه آن میباشد.
واژگان کلیدی: صفویه، همگرایی، شیعه، علماء، ملاعبدالله بهابادی یزدی(ره).